غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«جهان» من و «جهان» دیگران

حسن دادخواه (فعال مدنی)

«جهان» من و «جهان» دیگران

حسن دادخواه  (فعال مدنی)

 مقصود از « جهان»، در این یادداشت، جهان درونی و ذهنی است که هر یک از انسان‌های روی زمین، در آن بسر می‌برند. انسان‌ها، در جهان متفاوت از یکدیگر زندگی می‌کنند گر چه می‌توان در میان جامعه انسانی و بشری، دسته‌هایی را با جهان مشترک و شبیه به هم یافت.
انسان‌ها، تابع جهانی‌‌‌‌‌اندکه در آن بسر می‌برند، مجموعه گفتار و کنش و موضع‌گیری‌ها و بلکه خصلت و خلقیاتی که بطور ثابت، از وجود هر انسانی، صادر می‌شود، ریشه در جهانی دارد، که او در آن بسر می‌برد. این جهان ساخته چیست؟ چه اسباب و عواملی جهان هر یک از انسان‌ها را می‌سازد؟ جهان هر یک از انسان‌ها، ضمن آنکه برآمده از نوع انتخاب و اختیار و گزینش‌های هر فرد می‌تواند باشد، می‌تواند برآمده از نوع زیست و زندگانی‌‌‌‌ای باشد که هر یک از افراد، ناخودآگاه و بی اختیار، در آن قرار گرفته‌اند. خانواده، محیط‌های آموزشی و تربیتی، شعاع دوستان، طبقه، صنف و نوع روابط اجتماعی و....همه و همه می‌تواند هر یک به نسبتی، جهان هر یک از انسان‌ها را بسازد و بوجود بیاورد. هر یک از انسان‌ها، بی گمان و با یقین از کنش، گفتار و انتخاب‌‌ها و گزینش‌ها و مواضع خود، دفاع می‌کند. او در واقع از جهان خود و خویشتن دفاع می‌کند چون هیچ دوگانگی و جدایی میان او و جهان او یا میان خود او با او قابل تصور نیست. اما و اما «جهان»ِِِ ِافراد و اشخاصی که متصدی امور سرنوشت‌ساز جمعی و گروهی از دسته‌های دیگری از انسان‌‌ها شده اند، چگونه است؟
آیا چنین افراد تاثیرگذاری، مانند افراد ساده و عادی، زندانی و تابع «جهان» خویش هستند و بس؟! به نظر می‌رسد که سفارش و توصیه‌‌‌های ارزشمندی مانند مشورت با دیگران، بهره‌جویی از طیف‌‌‌های متنوع از مشاوران، واگذاشتن امور به متخصصان، توزیع قدرت و وظائف میان اجزا و ارکان دیگر، پاسخگو بودن و مانند این سفارشات، همه و همه از راهکارهایی است که به حاکمان و کارگزاران ارشد در جوامع انسانی، کمک می‌کند تا « جهان‌های» متفاوت و رنگارنگی را تجربه کنند و تصمیم هایی با انطباق بیشتری بر واقعیت و سودمندتر به نفع جامعه زیر دست خویش، اتخاذ کنند.
عرصه حکمرانی و سیاست‌ورزی، عرصه خصوص و شخصی حاکمان نیست که او و خدای درونی او، برای اداره امور جمعی، بسنده باشد! عرصه حکمرانی، به جهت وابسته بودن به سرنوشت هزاران شهروند و بلکه مسیر تاریخی زیست میلیون‌ها نفر، عرصه عمومی مشورت، رایزنی، تامل و همه پرسی و جستجوگری است.