فناوریهای نوین و ظهور آسیبهای اجتماعی جدید!
محمدحسن علایی(جامعهشناس)سایبر اسپیس یا همان فضای مجازی، سیاره تازه اکتشاف شدهای است که آرام آرام همه جهانیان بی آنکه متوجه این تحول بشوند، به آن نقل مکان کردهاند و در شبانه روز، تقریبا زیستن بدون سرگرمیهای تمام نشدنی اش محال می نماید، اما نمیتوان حتی با چنین تعابیری از این جهان جدید سخن گفت.
تلقی سرگرمی صرف تقلیل دادن مسئله است، زیستن در فضای مجازی، نحوه خاصی از بودن است، نحوه خاصی از تحقق خویشتن است.ساکنین این اقلیم ناشناخته، رفته رفته شکل و شمایلی تازه به خود می گیرند، و با آب و هوای این سیاره اخت میشوند؛ شبیه کوتوله هایی میشوند که نیچه با تعبیر آخرین انسان از آنها یاد می کرد، نوعی الیناسیون که به نحوی تدریجی، شخصیتها را در خود مستحیل و یکسان سازی میکند.
اقیانوسی به عمق نیم بند انگشت، این تعبیر یک متخصص علوم ارتباطات است از فضای مجازی؛ به باور«نیل پست من» علیرغم توسعه و گسترش امکانات و تکنولوژی های ارتباطی، در هیچ دورهای ارتباطات تا این پایه، مصنوعی و غیر اصیل نبوده است.
شاید بشود از چنین نحوه زیستنی که در این سیاره جدید ممکن شده است به «زیستنی ناتمام»تعبیر کرد.
متانریشنها تا قرن هجدهم در تثبیت نظامات سیاسی-اجتماعی کارکرد داشته است. و به مثابه زمین بازی قواعد بازی در عرصههای مختلفی مثل سیاست و حکمرانی را تعیین و تنظیم میکرد.
مدرنیته اقتضائات جدید و نوظهوری را برای نظم اجتماعی تحمیل می کند؛ وصف «بحرانی» و «انتقادی» مدرنیته همه سنن و مواریث گذشتگان را به چالش می کشد؛ و قاره جدیدی در اندیشه سیاسی کشف می شود؛ انسجام اجتماعی؛ توازن قوا و نیروهای سیاسی مورد بازنگری و بازاندیشی واقع میگردد؛ و اندیشمندان بسیاری در فلسفه و جامعهشناسی ایدههای نویی را برای سیاست و اجتماع مطرح می کند؛ با ظهور پست مدرنيته و انفجار واقعیت در رسانهها و فضاهای مجازی که بودریار از آن به ابرواقعیت (Hyper Reality) یاد میکند مناسبات جهانی وارد فاز جدیدی شد؛ و کنشگری حقیقی سیاسی را با انواع دشواریها مواجه ساخت.
البته جهان جدید بالذات مجال جولان این دست بازنمایی هاست، آنچه اتفاق افتاده است به تعبیر بودریار، جامعهشناس و منتقد ادبی برجسته، عبارت است از «توفّق بازنماییهای رسانهای بر امر واقع» که از یکی از مشخصههای اساسی دوره پستمدرن است.
به اعتقاد بودریار مدرنیته به فرجام رسیده است و ما وارد دوره پسامدرن شدهایم که ویژگیِ متمایزکنندهاش بازتولید اطلاعات است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مهمترین کالا در آن اطلاعات است و ما دائما در حال خرید و مصرف اطلاعات از منابع و مجاری متکثر هستیم.
ولی ما به خود واقعیت و آن رویدادی که در رسانهها گزارش میشود دسترسی نداریم، بلکه به اطلاعاتی که آن ها در اختیار ما میگذارند دسترسی داریم؛ پس ممکن است اطلاعاتی که رسانهها در اختیار ما میگذارند توسط آن ها مصادره به مطلوب شده باشد و نوعی «تبیین گفتمانی از یک رویداد» باشد.
عموم نظرات پیرامون فناوریهای نوین و ظهور آسیبهای اجتماعی جدید، حول دو محور قابل جمع بندی هستند؛ اول اینکه عدهای قائلند که اثرات و پیامدهای فناوریهای نوین را باید در دو دسته مثبت و منفی تقسیم بندی کرد و دوم اینکه برای کاستن از پیامدهای منفی باید به دنبال راهکارهای اهل نظر بود
البته بیان پیامدهایی مثبت از قبیل دسترسی به اطلاعات، امکان توسعه ارتباطات و بحث آموزش مجازی و... و پیامدهای منفی از قبیل اعتیاد به فضای مجازی، کم شدن روابط اجتماعی حقیقی و تعاملات اجتماعی در سطح دانش آموزان و اولیا و...؛ گسترش ناهنجاریهایی از قبیل خشونت و پرخاشگری؛ افول تعلقات و باورهای سنتی و محو شدن اداب و رسوم و غیره حائز اهمیت است اما در نهایت باید این بحث را در دو سطح انتولوژیک (هستی شناختی) و سوسیولوژیک (جامعه شناختی) مورد توجه قرار داد. برخی عموما در ارائه راهکارها غالبا معطوف به نگاه نظارتی و کنترلی هستند و در معدود مواردی ناظر به افزایش آگاهی کاربران.
اما از یک موضوع بسیار مهم بههیچ وجه نباید غافل بود که به هنگام بحث از «فناوریهای نوین و ظهور آسیبهای اجتماعی جدید» باید در سطح هستی شناختی لاجرم باید ظهور عالمیت و زیست جهان جدید را مقدم بر هر چیز دیگری مورد تأمل و توجه قرار داد.