غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


فلسفه ی “ فلسفه”

مسعود نادری( استاد دانشگاه)

۱-سخن در مورد موضوع ، روش و هدف هر علمی از جمله خود علم فلسفه به عهده “فلسفه” است . لذا هنگامیکه پیرامون فلسفه سخن می گوئیم می‌توان از اصطلاح “ “فلسفه ی فلسفه” استفاده کنیم. به همین خاطر نام این نوشتار را “فلسفه ی فلسفه “ گذاشته ام. ۲- فلسفه به معنای خاص یعنی پرداختن به موضوعاتی که فلاسفه قدیم یونان مانند سقراط ، افلاطون و ارسطو و... به آنها پرداخته اند. اما فلسفه به معنای عام یعنی تعقل و تفکر راجع به کلی ترین و بنیادی ترین موضوعات بشری . موضوعاتی مانند خدا ، هستی ، انسان ، عدالت ، آزادی ، سعادت ، اخلاق ، خیر وشر و چگونگی حکومت و هر مسئله بنیادی دیگری جزء موضوعات فلسفی شمرده می شوند. موضوع ما در این نوشتار فلسفه به معنای عام است.  -3 بقول افلاطون، فلسفه ازحیرت و شگفتی انسان آغاز می گردد. آنگاه که آدمی قدمی بالاتر از نیازهای اولیه طبیعی می اندیشد که از کجا آمده ام؟ ، آمدنم بهر چه بود ؟و به کجا خواهم رفت ؟ جدا از پاسخی که داده و یا می دهد، پا به عرصه فلسفه گذاشته است . پاسخ های داده شده به پرسش‌های بنیادین مانند پرسش های فوق ، در محدوده ی فلسفه قرار می گیرد و این پاسخ ها است که معنا و جهت زندگی ما را حتی در جزیی ترین امور معین می کنند . از این جهت همگی به فلسفه نیازمندیم. ۴- از آنجائیکه فلسفه با اندیشیدن و تفکر راجع به اساسی ترین سوالات انسانی معنا می یابد و تفکر به آدمی شان انسانی می بخشد بنابر این فلسفه به انسان شان انسانی می دهد. ۵ - فلسفه را مادر علوم می‌گویند و اندیشمندان علوم طبیعی سخت به آن محتاج اند زیرا که مبانی تصدیقی و اصول موضوعه و روش علوم مختلف در فلسفه بحث و اثبات می‌گردد. توضیح بیشتر آنکه، اثبات هستی پدیده های مادی ، وجود روابط علی و معلولی ، امکان وجود شناخت آن روابط علی و معلولی ( علم به جهان ماده) ، ارزش و اعتبار روش تجربه و ...همگی در فلسفه مطرح می گردند. ۶-شوربختانه روزمرگی عموم انسان ها و فرو شدن در نیازهای اولیه طبیعی و خودساخته فراوان عصر رسانه ، تامل در موضوعات بنیادین را به تاخیر انداخته و یا به فراموشی سپرده است. لذا گاهی که سخن از نیازهای عالی و فوق طبیعی (فلسفی) می رود با این ضرب المثل روبرو می شویم که “ بفکر نان باش که خربزه آب است.” متاسفانه در نظام آموزشی ما هم درس فلسفه از جایگاه مناسبی برخوردار نیست. در آنجا هم عملا “به فکر نان بودن ...” آموزش داده می شود . ۷-دل سپردن به مُدهایی که تبدیل به عادت شده اند و تسلیم عادتهایی که به سنت تغییر یافته اند و سخت تر از همه اسیر سننی که مقدس شده اند، حتی مانع ایجاد موضوعی قابل تامل در ذهن می گردد. “خواهی نشوی رسوا // هم رنگ جماعت شو” ، دشمن فلسفه و اندیشیدن در اموری است که دیگران در آن نمی اندیشند. حال یا جراتش را ندارند و یا فرصت آن را ! در جامعه ای که چه در نظام فکری و چه در آداب و رسوم، عادت به اموری ثابت کرده اند ، و آن امور را مقدس شمرده اند البته اندیشیدن و دگر اندیشی و نو اندیشی، شنا کردن خلاف جهت رودخانه است. نوشیدن جام شوکران توسط سقراط محصول زیست در چنین جامعه ی سنگ شده ای است و البته باید سقراط باشی که با آرامش خاطر جام شوکران سر بکشی . اما فلسفه می‌تواند آدمی را از حاکمیت سنن نامقدس ، مقدس شده و از تسلط عوام رهایی ببخشد. افلاطون از قول سقراط می‌گوید: زندگی بررسی نشده ارزش زیستن را ندارد. فلسفه می‌تواند با تفکر انتقادی مستمر به سنجش مفروضات جامعه بپردازد و استحکام آنها را به لحاظ عقلانی سنجیده ، پاک سازی نماید.