گفتوگوی منتشرنشده با روانشاد حسین زمان درباره فریدون فروغی در سالمرگ او
فریدون تپشهای قلب جامعه را دریافت
همدلی| سارا حیدرنژاد| خیلی از مردم با نام بردن از فریدون فروغی به یاد کارهایی از این موزیسین میافتند که در موقع انتشار و البته سالها پسازآن یادآور مشکلاتی است که جامعه ایران در سالهای پیش از انقلاب 57 با آنها دستبهگریبان بود. بسیاری از فعالان حوزه موسیقی در سالهای کنونی هم از این جملهاند. روانشاد حسین زمان؛ خواننده موسیقی پاپ کشورمان که اردیبهشت امسال بعد از مدتها درگیری با بیماری سرطان چشم از جهان فروبست نیز یکی از چهرههای موسیقی اعتراض بعد از انقلاب و در سالهای کنونی بود. پیش از ابتلای این چهره نامدار به بیماری و البته زمینگیر شدنش روی تخت بیمارستان، بارها توفیق همنشینی با این هنرمند تهرانی که از سالها قبل در شهر کیش ساکن شده بود، به دست آمد. او که سابقه عضویت در هیئتعلمی دانشگاه صنعتی شریف را در کارنامه داشت از خاطراتش در ایام جوانی و پیش از انقلاب با صدای فریدون فروغی سخن گفت؛ اینکه صرفنظر از نگاه فریدون به موسیقی و شعرهایی که میخواند از زمانی به بعد او را صدای اعتراض لقب دادند. در بیست و دومین سالروز درگذشت این خواننده شهیر، گفتگو با حسین زمان خواننده فقید را که هنگام حیاتش مجال انتشار آم فراهم نشد، باهم میخوانیم:
*فریدون فروغی چه در سالهای منتهی به انقلاب و چه پسازآن با خواندن برخی ترانهها لقب خواننده موسیقی اعتراض را از سوی مردم دریافت. به نظر شما که ازلحاظ نگرش سیاسی و اجتماعی با سایر خوانندهها نگاه متفاوتی دارید، آیا فریدون در عرصه موسیقی پاپ، کنشگر اجتماعی بود؟
من در خصوص اینکه فریدون فروغی، شخصاً آدمی سیاسی بود یا خیر نمیتوانم هیچ قضاوتی کنم چون اطلاعات دقیقی از مسائل شخصی و فردی او ندارم ولی در اینکه آثارش در مسائل سیاسی و اجتماعی آن روزها تأثیرگذار بوده، هیچ شکی نیست. ترانههای افرادی مثل فریدون فروغی و بیش از او، فرهاد مهراد درواقع بهنوعی بیانگر مسائل و معضلات زمان خودشان بوده است. البته این آثار حاصل کار ترانهسرا، آهنگساز و خواننده با همدیگر بوده است اما اینکه پشت این ترانهها چه تفکری نهفته بوده و از جانب چه کسانی بروز پیدا میکرده، باید خیلی دقیقتر بررسی شود. قطعاً بعضی از آثار فرهاد و فریدون در دوره خودشان اعتراضی بوده است اما در مورد اینکه خود این افراد، آدمهای معترضی بودند یا تفکرات سیاسی داشتند نمیتوانم اظهارنظر خاصی بکنم. بااینوجود اما وقتی شما جلوی خواستههای مردم میایستید و تمایلات مردم را نادیده میگیرید قطعاً روی مردم اثر بد و معکوس میگذارید. طبیعی است که در چنین شرایطی هنرمندانی چون فریدون که به بطن جامعه نزدیکاند این تپشها را درمییابند و در کارشان تبلور پیدا میکند.
*اجازه دهید سؤال قبل را به دو بخش تقسیم کنیم. از نگاه شما موسیقی فریدون فروغی، موسیقی اعتراض است. بااینوجود اما عدهای معتقدند موسیقی اعتراض خیلی رک و بیپرده باید مقصود خود را بیان کند. با توجه به اینکه در آثار فریدون این مشخصه را نمیبینیم، دقیقاً باید کارهایش را چگونه در نظر بگیریم؟ آیا نبود صراحت در ترانههای اجراشده از سوی فریدون و حتی فرهاد به خودشان ارتباط دارد یا به فضایی که در آن، اثر خود را منتشر کردند ؟
قطعاً فضایی که هنرمند در آن زندگی میکند روی ترانههایش مؤثر است. اصلاً بحث هنر و موسیقی را کنار بگذاریم. مردم یک جامعه در کسوتهای مختلف مانند استاد دانشگاه یا دانشجو، خصلتهای مختلف دارند. عدهای مسائل و مشکلات جامعه خود را میبینند و فقط نظارهگر هستند. بعضی دیگر میبینند و فقط متأثر میشوند. برخی هم میبینند، متأثر میشوند و البته عکسالعمل نشان میدهند. خصلت آدمها با همدیگر فرق دارد. هنرمندان نیز همینگونه هستند. هنرمندانی هستند که مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه خود را بهخوبی درک میکنند اما به خاطر محافظهکاری یا ترس از اینکه موقعیت خود را از دست بدهند هیچوقت به دنبال این موضوع نمیروند که اعتراض به مشکلات جامعه را در آثار و یا صحبتهای خود بگنجانند. عدهای نیز هستند که سعی میکنند مشکلات را بهگونهای در کارهای خود مطرح کنند که خیلی لطمه نبینند. برخی نیز خیلی علنی و آشکار اعتراض خود را بیان میکنند. البته با توجه به شرایط فعلی مملکت حتی اشاره نیز نمیشود داشت!
*به نظر شما، اساساً هنر در ایران 100 سال گذشته به اینسو تا چه حد توانسته کنشگر باشد؟ تا چه حد توانسته علاوه بر برانگیختن حس زیبایی شناسانه (که چگونگی تحققش در ایران محل سؤال است) بهعنوان یک حلقه اتصال فرهنگی نیازهای اساسی بشر دوران مدرن را مطرح کند؟
اساساً هنر یعنی بیان زیبای واقعیتها؛ زبان هنر به دلیل تأثیرگذاری عمیقی که در احساسات بشر دارد میتواند ابزار خوبی باشد برای انتقال مفاهیم مختلف به مخاطب . تأثیر هنر ماندگار است و این ماندگاری کمک بزرگی میکند تا بتوان در درازمدت نتایج بهتر و عمیقتری کسب کرد. با این ویژگیها از همه هنرها میتوان برای آگاهی بخشی و روشنگری و نهادینه کردن خصوصیات مثبت فردی و اجتماعی بهره برد. البته باور دارم که نقش هنر میتواند شبیه به نقش چاقوی جراحی باشد و باید در دست اهلش هدایت شود و اگر نااهلان آن را به دست بگیرند، همه معادلات بر هم خواهد خورد. متأسفانه در شرایط فعلی جامعه ما حضور نااهلان و تسلط آنها بر عرصه هنر قابلتأمل است و باید فکری برای آن کرد .
*میتوان از صحبتهای شما ارتباطی تاریخی با فریدون برقرار کرد. به نظر شما فریدون جزو کدامیک از دستههایی بود که شما برشمردید؟
در خصوص این هنرمند فقید نمیتوانم نظر بدهم چون ممکن است بعدها کسی به این صحبتها واکنش نشان بدهد. با توجه به کارهایی که از فریدون فروغی شنیدهایم، به نظر من آثار او در دسته دوم قرار میگیرد. فریدون مشکلات جامعه را میدید و متأثر میشد و این تأثر به شکلی در کارهایش دیده میشد. حتی کارها در آن زمان نیز تا حد زیادی محافظهکارانه بود و عوامل کار بعضاً با همان شکل هم مورد سؤال و تذکر واقع میشدند .
*برخورد حسی خودتان با هنرمندانی مثل فریدون و فرهاد چطور است؟
آنچه مسلم است، نام هنرمندان بزرگی مانند فریدون فروغی هیچگاه از یاد و خاطره ما خارج نمیشود افرادی ازایندست اصلاً نیازی به تمجید ندارند. هنرمندان بزرگی چون فریدون فروغی و فرهاد مهراد که حالا دیگر سالهاست از میان ما رفتهاند، مشخصههایی مخصوص به خودشان را داشتند و به بیان بهتر، دارای سبک هنری مختص به خود بودند. از منظر فاکتورهای فنی صدای رسا، پرطنین و پرصلابت فریدون فروغی از ویژگیهای منحصربهفرد این هنرمند توانمند بود. چیزی که در اکثر خوانندگان دهه پنجاه مشهود بود، عشقشان به این هنر و اصالت هنریشان بود؛ که متأسفانه این روزها چه در داخل و چه در خارج از کشور، کمتر شاهد آن هستیم. صدای فریدون فروغی یار و همدم روزها و شبهای تنهایی من در دوران نوجوانی و جوانی بود، از این بابت از او سپاسگزارم.
*بنابراین باید گفت آثار خوانندگانی همچون فریدون در ابتدای مسیر اعتراض قرار داشت و هنوز به مرحله واکنش نشان دادن نرسیده بود. درست است؟
همانطور که توضیح دادید، این موسیقیها رنگ و بوی اعتراضی داشت اما آنقدر شدید، آشکار و عیان نبود.
*از دوران مشروطیت که امکان ضبط آثار و قضاوت در خصوص تصانیف فراهم شد بهجز عارف قزوینی که اعتراض در بعضی از کارهای او بیّنتر است، به نظر میرسد جریانی به نام موسیقی اعتراض در جامعه ایران وجود نداشته است. شما نیز چنین نظری دارید؟
موسیقی از جنس دسته سوم که اعتراض خود را عیان و آشکار بیان کند در ایران نداریم. متأسفانه به دلیل شرایط استبدادی که در گذشته و حتی حال، نمیشود خیلی علنی اعتراض کرد. شاید اگر کسی بخواهد اعتراض خود را بهطور شفاف در اثری موسیقایی نشان دهد، کار اول و آخر خود را خوانده باشد!
*اما در شیلی دوران ویکتور خارا که یک کشور دموکرات نیست اعتراض بهصورت علنی در ترانهها وجود داشته است؟
درست است اما به چه قیمتی این اتفاق میافتد؟ بهای آن این است که ویکتور خارا به طرز فجیعی به قتل میرسد. در ایران هم اگر کاری شبیه به شیلی تولید میشود، به نظرم برخوردها تند و شدید بودند.