غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


روزی که روميان ابرقدرت غرب شدند

بازشدن فصل جهان دو قدرتی در تاريخ و در آغاز آن؛ ايران و روم

پنجم اكتبر سال 197 پيش از ميلاد (به حساب تقويم گريگوري)، ارتش روم در جنگ Cynoscephalae ارتش مقدونيه را شكست داد و پس از 140سال سلطه مقدونیها (جانشینان اسکندر) بر يونان، بخشی از جزایر مديترانه ـ اژه و ايلری (منطقه ای که در قرن بيستم کنفدراسيون يوگسلاوی خوانده می‌شد) پايان يافت. با اضمحلال حکومت جانشينان اسکندر بر اروپای جنوبی، روميان ابرقدرت غرب شدند و این مقام را قرن‌ها برای خود حفظ کردند و اَبَرقدرت ديگر، ايران بود. در طول این مدت، روميان چشم از تصرف شرق برنداشتند که منجر به ده‌ها جنگ با ایران شد که جز در دو جنگ، پیروزی همواره با ایرانیان بود. مورخان اين روز (پنجم اكتبر سال 197 پيش از ميلاد) را بازشدن فصلی در تاريخ نوشته اند که هنوز باز است و آن پيدايش دو ابرقدرت رقيب و متعارض است. پيش از اين تاريخ، در جهان تنها يک قدرت وجود داشت و اين قدرت دست به دست می گشت؛ گاهی بابِلی ها، زمانی آشوری ها، مدتی مصريان، 3قرن و نيم ايرانيان و مدتی نسبتا کوتاه هم اسکندريان. پس از افتادن امپراتوری ايران در نيمه اول قرن هفتم به دست اعراب مسلمان، دولت اسلامي تا سه قرن و اندی قدرت برتر در جهان و قلمرو آن از غرب هندوستان تا اسپانيا بود و وسعتی بيش از امپراتوری ايران يافته بود. تا اينکه ايرانيان با يک رشته بپاخيزی های درخشان و بي نظير دويست و اندی ساله بارديگر وطن خودرا قدرت کردند و اين بپاخيزی در آغاز کار، فرهنگي (علمی ـ ادبی) بود و سپس مسلحانه. آنگاه طوايف آلتائيک و چنگيزيان قدرت شرق شدند. در غرب يک قدرت مسيحی (کليسايی) بوجود آمد و پس از دستيابی غرب بر باروت و قطب نما و ساخت توپ و تفنگ و نيز پيدايش امپراتوری عثمانی و نشستن بر جای روم شرقی و بستن راه زمينی شرق بروی غربيان، تلاش غرب متوجه يافتن راه‌های دريايی و سرزمين های دوردست شد و طولی نکشيد که اسپانيا قدرت برتر غرب شد که اين مقام از نيمه دوم قرن شانزدهم و پس از شکست اسپانيا در يک نبرد دريايی، به دست دولت لندن افتاد و به تدريج اروپا دارای چند قدرت رقيب شد؛ انگلستان، فرانسه، ژرمن ها (اتريش و آلمان) و لاتين ها (اسپانيا، پرتغال و بخش هاي مستقل ايتاليا بويژه ونيز) که از قرن هفدهم (زمان پتر بزرگ) روسيه هم بر آنها اضافه شد. قدرت ژرمن نظر به گسترش در اروپا داشت و مابقی استعمار ساير قاره ها و سرزمين ها و اين قدرت رقيب هم بودندو براي مثال؛ رقابت و معارضه فرانسه با انگلستان بود که کمک به ايجاد ايالات متحده (مهاجر نشينان سابق انگليسی در آمريکاي شمالی) کرد. تااينکه از درون انقلاب فرانسه ژنرالی به نام ناپلئون بناپارت بيرون آمد و تصميم به تامين وحدت اروپا ـ اروپاي تابع فرانسه ـ و آن هم از طريق جنگ گرفت که باوجود موفقيت های اوليه شکست خورد. از زمان بيسمارک و قيصري شدن آلمان ترکيب قدرت در غرب تغيير يافت و اين بار، قدرت‌های اروپايي سر يک ميز می‌نشستند و سرزمين هاي ديگران را ميان خود قسمت می‌کردند و مناطق نفوذ به وجود  می‌آوردند و .... اين رقابت‌های استعماری و اصطکاک منافع بود که منجر به جنگ جهانی اول شد و دو امپراتوری اتريش و عثماني از ميان رفتند و آلمان سرکوب و محدود شد و زير تحميلات سنگين قرارگرفت. افتادن خاور ميانه به دست انگلستان و فرانسه و تبديل امپراتوری روسيه به يک نظام ايدئولوژيک از نتايج اين جنگ بود. دولت لندن در خاورميانه چند کشور و دولت به وجود آورد و در اتاق‌های دربسته در لندن و بدون در نظر گرفتن واقعيت های محلی و ترکيب قبايل و جوامع به ترسيم نقشه های جغرافيايی دست زد و مرزهارا تعيين کرد و مسائل و بحران‌های اين منطقه و آسياي جنوبی که در دهه يکم قرن 21 گسترش و انفجارآميز شده اند ريشه در همان دستپخت ها دارند ازجمله مسائل عراق، افغانستان، سوريه و .... از زير ويرانه های جنگ جهانی دوم که علل وقوع آن تحميلات بر مردم آلمان و جدا کردن برخي بخش‌های اين سرزمين بود دو قدرت پا به عرصه وجود گذاردند؛ قدرت واشنگتن و قدرت مسکو و بلوک هايی که به گرد خود تشکيل دادند. اين دو قدرت از همان آغاز کار هم وارد يک جنگ سرد با يکديگر شدند. سياست آمريکا به کانتينمنت قدرت مسکو سرانجام به نتيجه رسيد و در آخرين ماه سال 1991 قدرت مسکو از درون فروپاشيد و جهان داراي يک قدرت شد که بازگشتی است به سال‌های پيش از پنجم اکتبر 197 قبل از ميلاد. از آغاز قرن 21 قدرت‌های ديگری بدون سر و صدا، تحريک و ادعا ـ دارند طلوع می‌کنند و .... بنابراين در آينده ايجاد تغيير و تحول متحمل است. جهانی بودن «دلار»، بررسی‌های مداوم و اعلام نظر «تينک تانک ها» به دولت و وسعت رسانه ها از عوامل قدرت آمريکا هستند به عبارت ديگر؛ در آمريکا تصميم گيری در انحصار فرد نيست. يک مقام پس از کنار رفتن و يا کنار گذاشته شدن، علم و تجربه خودرا مدفون نمی‌کند و آن را در انستيتوهای مطالعاتی (تينک تانک ها) بکار مي اندازد يا نظر خودرا از طريق نوشتن مقابله و کتاب يا مصاحبه اعلام می‌دارد که کمکی است بزرگ. يک مثال از مضار نبود کمک فکری و بودن تصميم گيری در دست يک يا دو نفر: در مارس 1940 که هيتلر و موسوليني در گذرگاه «برنر» درآلپ باهم ملاقات کردند تا با توجه به تحولات روز شايد بر پيمان دو جانيه دو دولت منعقد در ماه مه 1939 معروف به پيمان پولادين موارد تازه اضافه کنند موسولينی با پيشنهاد هيتلر که روسيه عضو اين پيمان شود مخالفت کرد. اگر اين مخالفت صورت نگرفته بود اينک جهان چهره ای ديگر داشت، آلمان به روسيه تعرض نمی کرد، آمريکا وارد جنگ نمی‌شد و انگلستان از پای درمی‌آمد و ...
منبع: روزنامک