نشانههای بازگشت تهران به ایجاد توازن در روابط بینالمللی در حال بروز است؟
شروع تغییر در رویکرد سیاست خارجی
همدلی| خلیل خوش سیما: در دو سال گذشته بسیاری از حوزههای عملکردی دولت مورد نقد جدی رسانههای منتقد بوده است. شواهد نشان میدهد که سیاستمداران ایرانی در بزنگاهها به این مهم پی بردهاند که سیاست به منزله امری ایستا نیست. اگرچه اغلب دستاوردهای سیاست خارجی ایران با فشارهای اقتصادی در داخل همزمانی و قرابت نزدیکی داشته اما همیشه تغییرات کوچک در سیاست خارجی ایران برآیند قابل توجهی در میان مدت داشته است.
دو سال گذشته تغییرات زیادی در حوزههای مختلف به وقوع پیوست که در مجال خود به آنها پرداخته شد. در بخشهای اقتصادی از تورم تا رشد اقتصادی و آمارنماییهایی که کارشناسان را برانگیخته؛ از موضوعات اجتماعی، همچون حجاب تا اصل هشتاد و پنجمی شدن لایحه حجاب که مورد نقد جدی حتی نمایندگان مجلس قرار گرفته تا موضوعات مهمی چون رفتارهای سیاسی دولت در مواجهه با انتقاد از شیوه مدیریت در کشور نشان از آن داشت که دولت در مسیری حرکت میکند که شاید نیاز به بازنگریهای جدی و موشکافانه دارد.
عبور از نگرش بسته گذشته
دولت سیزدهم اما در حوزه سیاستخارجی همان اندازه که تا کنون فرصتسوزی کرد و با به تعویق انداختن دیپلماسی فعال در بخشهای مختلف روابط بینالملل موجب بروز مشکلاتی شد به نظر میرسد در ماههای اخیر راه جدیدتری را طی می کند و منطق و استراتژی خاصی در حال شکلگیری و تقویت است. به نظر میرسد زمانی شعار داده میشد که همه تخم مرغهایمان را در سبد مذاکره برای رفع تحریمها نمیگذاریم،بدون اینکه عنوان شود بالاخره ایران سیاست خود را بر چه استراتژی معینی بنا خواهد گذاشت. این کلیدواژه نگرشی بود که بسته بودن سیاست را بیش از آیندهنگر بودن نشان میداد. «علی باقری کنی» که روزگاری برای آوردن نام برجام در گفت و گوهایش اکراه داشت و سعی میکرد با کلمات مترادف و یا غیرمرتبط سخن از برجام و مذاکره بگوید امروز در قامت منتقد تندروهایی قد برافراشته که منافع خود را به منافع ملی ترجیح میدهند، این ترجیع بند تیم مذاکره کننده با سخنان امیرعبداللهیان در هفتههای گذشته نقشه راه جدیدی را به نمایش گذاشته است، نقشه راهی که شاید همزمان چند راه مهم در مسیر سیاست خارجی را دنبال میکند و موجب تغییراتی در راهبرد سیاست خارجی ایران شود. اما نکاتی در این تغییر احتمالی نیز وجود دارد که باید مورد نظر باشد، نکاتی که جنبههای تبلیغی در سیاست خارجی ایران را بدون در نظر گرفتن واقعیتهای موجود مطرح میکند. این همان جنبه از سیاست خارجی است باید در مسیر تغییر مورد نظر باشد.
بریکس و هژمونی دلارزدا
بعد از حضور رئیسی در اجلاس بریکس در ماه گذشته بحث دلار زدایی و حرکت اعضای بریکس برای راهاندازی ارز متفاوت برای کاهش سلطه دلار مورد بحث قرار گرفت. رئیس جمهور در این اجلاس گفت: ایران به صورت قاطع از تلاشهای موفق بریکس در راستای دلار زدایی از روابط اقتصادی میان اعضا و استفاده از ارز های ملی و تقویت سازوکار های بریکس برای پرداخت و توسعه مالی حمایت میکند. در همین حال قالیباف رئیس مجلس نیز در اجلاس پارلمانی بریکس در ژوهانسبورگ همین موضوع را مورد اشاره قرار داده و گفته: تلاش برای دلار زدایی از تجارت جهانی را خدمتی بزرگ به رفاه ملتهای در حال توسعه میدانم. اعضای بریکس نیازمند سرمایه گذاری مشترک روی کریدورهایی هستند که به عنوان شریانهای مبادله کالا، خدمات و انرژی، ایفای نقش کرده و مدیریت آنها در انحصار قدرتهای بزرگ غربی نباشد؛ ما همچنین نیازمند عزم ژئوپلتیکی جدید هستیم که راه حلهای صلحآمیز برای بحرانهای بینالمللی و جنگها را پیشنهاد داده و مناقشات مرزی را با گفت وگو حل و فصل کند.
این سخنان قالیباف در حالی مطرح میشود که در داخل کشور این ذهنیت را تداعی میکند با شرکت ایران در اجلاس بریکس و حضور در باشگاه کشورهای متمایل به حذف دلار راه تقویت داخلی اقتصاد از این طریق هموار و سهلالوصول است. با اشاره به این نکته که حضور ایران در بریکس و پیگیری هدف مشترک در سیاست خارجی متوازن قابل توجه است اما باید این مسئله را مورد نظر داشت که بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی در داخل و خارج از کشور بر این عقیدهاند؛ رسیدن به این رهیافت گروهی موانع بسیاری پیشرو دارد و دسترسی به ارز مشترکی که جایگزین دلار شود دورتر از چیزی است که شاید سفیران سیاست خارجی ایران در موقعیتهای مختلف نسبت به آن ابراز خوشبینی مفرط میکنند.
عبور از هزار توی دلار زدایی
شکستن هژمونی دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی و پراستفادهترین ارز در مبادلات مالی و تجاری، فرآیندی پیچیده و چالشبرانگیز خواهد داشت. گرچه کشورهای بریکس برای تامین استقلال اقتصادی و کاهش ریسکهای اقتصادی خود به دلیل سلطه دلار تمایل نشان میدهند اما واقعیتهای موجود در این زمینه فراتر از خوشبینیهایی است که این روزها در کشور ما مورد تبلیغ قرار میگیرد. اولین گام در این مسیر به درستی برداشته شد و تجارت چین و هند با تسویه حسابهای تجاری متقابل با ارزهای محلی آغاز شده و ایجاد ارز واحد نیز مورد بررسی اعضای بریکس قرار گرفته اما مردان سیاست خارجی و رسانههای زیرمجموعه دولت این نکته را دور از چشم گذاشتهاند که چنین ارزی باید با واحد پول کدام کشور در مجموعه بریکس راه اندازی شود تا بتواند قابلیتهای مهمی همچون یک اقتصاد بزرگ مانند آمریکا را داشته باشد. بدون تردید صاحب چنین ارزی باید بازار مالی گسترده و بسیار عمیقی داشته باشد که بانکهایش در سراسردنیا با حضوری موثر بتوانند مراودات گسترده مالی را تامین کنند. در عین حال بدون احتساب چین، سهم مشترک برزیل، روسیه و آفریقای چین در اقتصاد جهانی حدود 3 درصد اعلام شده و سناریوهای تورم و نرخ بهره در میان کشورهای بریکس بسیار متفاوت است. از این منظر باید اینگونه تصور کرد که چالشهای بسیار جدی و قابل تاملی در مسیر راهاندازی ارز واحد در بریکی وجود دارد. این درحالی است مواضع سیاسی اعضای بریکس یکی از چالشهای اساسی است. هند هم خود را یک شریک سیاسی برای آمریکا میداند و راهاندازی ارز واحد در مجموعه بریکس را چندان جدی تلقی نمیکند، اما حضور در هژمونی را به دلیل اتخاذ استراتژی فعال و یافتن شرکای اقتصادی در آینده پذیرفته است. به همین دلیل باید گفت سیاست خارجی ایران هم در عضویت بریکس و حضور مستمر در این عرصه استراتژی و ابتکارعمل درستی را مانند سایرین انتخاب کرده است. شاید این حضور یک سرمایهگذاری دیپلماتیک دراز مدت باشد و یا هرگز به نتیجه نرسد اما حضور در این مجموعه ما را در باشگاه کشورهای قدرتمند نکه میدارد.
دیپلماسی منطقهای و ارتباط با همسایگان
یکی دیگر از راههایی که سیاست خارجی ایران طی ماههای گذشته به صورت جدیتر از سال گذشته پیگیری کرد ارتباط با کشورهای منطقه بود که از حالت شعاری و صرفا تزئینی که در مخالفت با برجام و به شکل آلترناتیو مطرح میشد خارج شده و موجب تقویت دیپلماسی دولت سیزدهم است.
بعد از میانجیگری چین و مراودات سیاسی ایران و عربستان بسیاری از مشکلات منطقهای ایران و به دنبال آن مخالفتهای منطقهای با مذاکرات برجامی ایران تحتالشعاع قرار گرفته و بسیاری معتقدند این نزدیکی سیاسی میتواند در آینده به نفع دو کشور حتی در ارتباط با کشورهای ثالث ختم شود. حضور تیم فوتبال «النصر» در ایران، سفرهای دیپلماتیک نمایندگان ایران و عربستان در ماههای گذشته و و رقص شمشیر نماینده ایران با سفیر عربستان در هتل اسپیناس خوشبینیها را افزایش داده، چنانکه برخی کارشناسان بر این عقیدهاند حضور عربستان در قرابت با ایران در آینده راههای جدیدتری را برای اقتصاد کشور به همراه خواهد داشت. بدون شک نفوذ عربستان به عناون یک کشور بسیار ثروتمند و در عین حال نسبتا قدرتمند که بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشورش را با سیاستهای جدید بن سلمان دنبال میکند هم تاثیر محتوایی بر شرایط ایران خواهد داشت و هم تغییر رفتار کشورهای عرب همسایه را. در این گفتمان احتمالی که در آینده شکل خواهد گرفت عربستان این قابلیت را دارد که ایران را به واسطه نفوذش در غرب نیز در حوزه های سیاسی و اقتصادی همراهی کند. البته در این باره نیز ایران باید بداند که سیاست آمریکا و اسرائیل در مواجهه با رابطه نزدیک ایران و عربستان متغیر و تابع شرایط است. هر لحظه ممکن است آنچه که ایران و عربستان بافتهاند با اقدامی از سوی اسرائیل در صورت نزدیکی آنها به یکدیگر پنبه شود. با این اوصاف اما تحرک دور تند دیپلماسی ایران برای شکستن یخهای قطور روابط با عربستان در روزهای گذشته نشان داده، ایران بازی با برگ عربستان را برای ایجاد روابط سیاسی - اقتصادی خیلی جدی در دستور کار قرار داده است. گرچه یادداشت دو پهلوی دیروز کیهان درباره روابط عربستان و اسرائیل نعل و میخ زدن به این روابط را تجویز و توصیه میکرد و هشدار زیر پوستی موضوع یمن در قبال روابط عربستان با اسرائیل را از یکسو و ایجاد مزیت روابط ایران با کشورهای عربی را از سوی دیگر و در کنار هم یادآوری میکرد اما نکتهای قابل تامل داشت؛ اینکه رابطه اسرائیل با عربستان برای ایران شوکه کننده و تعجبآور نخواهد بود چرا که این رابطه شکل گرفته و عمق زیادی هم دارد. این یادداشت نشان داده نقشه راه تندروها در ایران نیز در حال تنظیم با تیم سیاست خارجی و راهبردهای جدیدتری است. در این حال نباید فراموش کرد که تهران و ریاض به رغم علایم آشتی جویانه، همچنان رقابت های خود را دنبال میکنند؛ به ویژه ریاض می کوشد به گونهای مرزهای سیاسی و حتی ایدئولوژیک خود را با تهران پررنگ نشان دهد. اتفاقی که دوشنبه در استادیوم ورزشی اصفهان رخ داد، نمونهای از آن چیزی است که ریاض میکوشد نه تنها به تهران، بلکه همپیمانان خود در منطقه و جامعه جهانی نشان دهد.
مذاکرات برجامی و گفت وگوهای اروپایی -آمریکایی
ایران در چند ماه گذشته به واسطه گفتوگوهای غیر مستقیمی که منجر به تبادل زندانیان و آزادسازی پولهای بلوکهاش شده، کجدار و مریز به مذاکره و کنترل تنش مینگرد، همانگونه که به نظر میرسد آمریکا ناگفته بر ادامه این مسیر تا انتخابات اصرار دارد. شواهد و نشانهها بر این است که بایدن تا زمان انتخابات قصدی بر مذاکرات جدی با ایران ندارد و تغییر فاز جدیدی برای ادامه گفت و گوها نیز شاید بعید به نظر برسد. به همین دلیل گفت و گو صرفا برای گفتوگو در آینده احتمالا از سوی دو کشور پیگیری خواهد شد و میانههایی چون قطر و عمان نیز سعی خواهند کرد با تلطیف هر چه بیشتر فضای سیاسی میان دو کشور کاتالیزوهایی چون آزادسازی پول و کاهش غیررسمی تحریمها را در ازای کنترل سطح غنی سازی ایران فعال نگه دارند.بازی ایران در این میدان در ماههای گذشته به خوبی پیش رفته و کنترل مزاحمتهای درونی از سوی تیم مذاکره کننده قابل تامل بوده است. از این منظر سیاست خارجی ایران در ماههای اخیر هرچند دیر اما بالاخره راه متناسب با شرایطی را دنبال میکند. بدنه دیپلماسی کشور با دور شدن از تاثیرات روسیه بر مذاکرات هستهای و اتکا به میانجیهایی چون قطر و عمان که شاید صداقت بیشتری به خرج میدهند توانسته حتی اروپا و روسیه را نیز برای ایفای نقش وارد میدان کند. بعید نیست در ادامه این روند از سرگیری مذاکرات ایرانی و اروپایی برای کاهش تنشها در حوزههای حقوق بشری و هستهای نیز مورد توجه دو طرف قرار بگیرد. دیدارها و سیگنالهای امیرعبداللهیان در روزهای گذشته به اروپاییها در حالی که مذاکرات غیرمستقیمی با آمریکا در جریان است بیانگر حرکت چند بعدی ایران در مسیر ایجاد بسترهای مذاکرات جدیتر و علنی در آینده است. و نکته قابل توجه اینکه در هفتههای گذشته به رغم اخبار غیررسمی از احیای مذاکرات و گفتوگوها و احتمال مذاکره مستقیم خبرگزاریهای تندرو و وابسته به جریانهای اثرگذار در سیاست خارجی، مانند زمان روحانی و ظریف وارد میدان چالش و دستانداز نشدهاند. به نظر میرسد خط گفت و گو و ادامه دیپلماسی در چند جهت، با توجیه نیروهای اثرگذار همراه بوده است. در جمع بندی این تحلیل باید اینگونه گفت که نگاه همه جانبهای باید در دیپلماسی ایران شکل میگرفت در دو سال گذشته با تعلل و تاخیر همراه بود و بسیاری از فرصتها نیز از دست رفت. اما همزمانی حضور ایران در بریکس، ادامه گفت و گو با آمریکا و فرصت استفاده از قدرت عربستان در منطقه برای خاموش کردن تنشهای سیاسی خاموش، توانسته ایران را به مسیر منطقی تری هدایت کند. اما باید این هشدار را مورد توجه قرار داد که دیپلماسی ایران همانگونه که در بزنگاههایی تغییر مسیر مثبتی از خود بروز میدهد، گاهی نیز تحت تاثیر عوامل بیرون از مجموعه سیاست خارجی به انفعال کشیده میشود. باید دید دولت سیزدهم توان ادامه این مسیر را خواهد داشت؟