از ماجرای مک فارلین تا رسوایی ایران گیت ۲۰۲۳
صلاح الدین هرسنی( تحلیلگر مسائل بین الملل)در فاصله سالهای 20 اوت 1985 تا 4 مارس 1987 و درست به مدت یک سال در دور دوم ریاست جمهوری (رونالد ریگان) یک رسوایی سیاسی در سپهر سیاست ایالات متحده آمریکا رخ داد که از آن به ماجرای (ایران- کنترا) یا همان ماجرای (ایران گیت) یاد میکنند. ماجرای ایران - کنترا بر سر فروش مخفیانه تسلیحات مقامات دولت ریگان به جمهوری اسلامی ایران در ازای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. همچنین قرار بود که به واسطه در آمدهای حاصل از فروش تسلحیات، بودجه شورشیهای کنتراها که اپوزیسیون نظامی- امنیتی (جبهه آزادیبخشملی ساندینیستا) در نیکاراگوئه محسوب میشدند، تامین شود. به همین خاطر در ژانویه ۱۹۸۶ ریگان دستور داده بود تا چهار هزار (موشک تاو) توسط سازمان سیا از وزارت دفاع خریده شود و از طریق اسرائیل به ایران فروخته شود. تامین بودجه شورشیان کنترا در شرایطی از سوی مقامات دولت ریگان صورت گرفت که اساسا تأمین بودجه کنتراها از سوی دولت آمریکا بر اساس لایحه بولند، از سوی کنگره ممنوع اعلام شده بود.همین رخداد زمینه را برای ماموریت و سفر (رابرت مک فارلین) مشاور پیشین امنیت ملی ریگان برای نزدیک شدن بیشتر به ایران و مذاکره به جناحهای میانهرو ایران از جمله هاشمی رفسنجانی و طرفدارانش به ایران فراهم کرد. این روابط تا ماه نوامبر ادامه داشت تا زمانی که این روابط توسط یک روزنامه لبنانی فاش شد. ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی (واترگیت) بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.حال درست بعد از 37 از ماجرای (ایران- کنترا ) رسوایی دیگری تحت کنشها و الگوهای رفتاری (رابرت مالی) به عنوان نماینده آمریکا در امور ایران رقم خورده که هیچ دست کمی از رسواییهای گذشته یعنی رسواییهایی چون: واترگیت و ایران – کنترا ندارد. گویی تاریخ این رسواییها برای ایالات متحده پایانی ندارد و هر چند دهه باید به گونهای و در قالب سناریویی جدید خود را نشان دهد. به هر جهت این رسوایی را باید به معنای وهن و شکست دولت بایدن دانست. از منظر نشانه شناسی، این رسوایی خلاف (قانون لوگان) است. قانون لوگان قانونی است که بر اساس آن بر هرگونه عدم ارتباط گیری با افراد کشور متخاصم ایالات متحده آمریکا تاکید میکند و با هدف جلوگیری از تضعیف موضع دولت آمریکا در برابر دولتهای خارجی توسط افراد غیر مسئول وضع شده است.
طبق قانون لوگان هرگونه مذاکره افراد غیر مسئول با دولتهای خارجی که با آمریکا در مناقشه باشند، جرم تلقی میشود. این قانون چه در زمان دولت (باراک اوباما) و مشخصا در فرآیند (برنامه جامع اقدام مشترک) و مشخصا در طی گفتوگوهای وزیران امور خارجه ایران و آمریکا یعنی (دکتر محمد جواد ظریف) و (جان کری) و چه در زمان دولت (بایدن) و بیشتر تحت گفتوگوهای واسطهای ساکنان هتل (کوبورک) و (هتل ماریوت) در سلسله مذاکرات وین نقض شده است.به این ترتیب این رسوایی اخیر تحت کنشهای (رابرت مالی) و سه عضو ایرانی همکار او یعنی (آرین طباطبایی) و (دینا اسفندیاری) و (علی واعظ) در (گروه بحران) ایالات متحده آمریکا رقم خورده است. در واقع همکاری رابرت مالی با سه عضو ایرانی افشا شده و رابطه مخفیانه و افشا محتوای ایمیلهای آنها با جمهوری اسلامی ایران به مصداق (یکی به نعل زدن و یکی به میخ کوبیدن) غیر متعارف و خلاف منافع ملی ایالات متحده آمریکا بوده است. در واقع از همان هنگامیکه دولت بایدن (رابرت مالی) را به عنوان نماینده آمریکا در امور ایران قرار داد،مشخص گردید که بک تفاوت معنا داری با سمت و سو ها و جهتگیری رابرت مالی با نمایندگان پیشین آمریکا در امور ایران یعنی: (برایان هوک) و (الیوت آبرامز) در آمریکا عصر ترامپ وجود دارد. به این ترتیب میتوان اینگونه گفت که رابرت مالی مسیر معکوس برایان هوک و الیوت آبرامز را در مواجهه با جمهوری اسلامی طی می کرد.
البته از همان اوان انتخاب رابرت مالی به عنوان نماینده آمریکا در امور ایران اغلب نگاهها و تفسیرها آن بود که بازگشت آمریکا به برجام به واسطه تحقق شعارهای انتخاباتی بایدن و راهبردهای منعطف رابرت مالی ممکن و میسر است؛ به ویژه آنکه بایدن کسی چون رابرت مالی را در امور ایران انتخاب کرده که نسبت به برایان هوک و الیوت آبرامز هم رهیافت آکادمیکیتر دارد و همچون آنها خواهان بمباران ایران نیست و هم به خلقیات ایرانیان و افق نگرشهای تیم مذاکره کننده چه تیم مذاکره کننده دولت روحانی به رهبری عباس عراقچی و چه رهبری تیم مذاکره کننده دولت رئیسی یعنی علی باقری کنی آشنایی کامل دارد. البته این گمانی زنیها بی دلیل نبود و رابرت مالی بر خلاف اسلاف خود تعقیب اخلاق راهبرد و فرهنگ دیپلماتیک را بر ستیز و منازعه در مواجهه با ایران و در نتیجه برای احیای برجام ترجیح میداد. اما عمق چنین راهبردی آنقدر عمیق و فاجعه آمیز بود که منجر به امتیاز دادن بیش از حد به ایران در قالب پیشی گرفتن برنامه هستهای و رسیدن ایران به (نقطه گریز) و همچنین آزاد شدن پولهای بلوکه شده از سوی کره جنوبی و آزاد شدن پول 6 میلیارد دلاری ایران از سوی آمریکا گردید. در این باره اوج فاجعه آنجاست که سه عضو کارگروه بحران آمریکا با آنکه می بایست ماموریشان در خدمت منافع آمریکا می بود، خدمتی به منافع جمهوری اسلامی در قالب برنامه نفوذ گردید. اگر چه دولت بایدن بعد از رسوایی رابرت مالی ابتدا به بهانه مرخصی او را بر کنار کرد، اما این رسوایی بزرگترین رسوایی آمریکا در هزاره سوم محسوب میشود و نشان داده است که چگونه کشوری چون ایالات متحده آمریکا به واسطه داشتن بزرگترین سرویس امنیتی یعنی (سازمان سیا) دارای حفرههای امنیتی است. به عبارت دیگر این رسوایی نشان داده است که دست بالای دست بسیار است. نتیجه چنین رسوایی همان استیضاحی است که قرار است از سوی کنگره علیه بایدن صورت بگیرد. نتیجه این استیضاح آشفتگی در حزب دموکرات و تضعیف آن برای انتخابات پیش رو و در مقابل به معنای قدرت یابی دوباره ترامپ خواهد بود.