در رد خبر گفتوگوی مستقیم ایران و امریکا
علی موسوی خلخالی (کارشناس سیاست خارجی) هفته گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه «علی باقری» مذاکره کننده ارشد کشورمان در مذاکرات هستهای از رهبر انقلاب برای گفت وگوی مستقیم با طرف امریکایی مجوز گرفته است. این خبر بلافاصله توسط وزارت امور خارجه کشورمان تکذیب شد. این خبر بسیاری را ذوق زده کرد و بیتوجه به تکذیبیه وزارت امور خارجه تحلیلهایی را آغاز کردند. در حالی که قرائن و نشانهها حاکی از آن است که نیتی برای گفتوگوی مستقیم با امریکا مشاهده نمیشود، به ویژه که امریکا اصرار دارد از ایران تضمین بگیرد؛ در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات برای رفع تحریمها، ایران برسر باقی مسائل به مذاکره مستقیم با امریکا ادامه دهد. در اینجا چند نکته قابل ذکر است:
نخست اینکه، نفس انتشار این خبر از منبعی غیردولتی نشان میدهد که اگر هم چنین چیزی بوده (که رد شده است) اکنون سوخته شده و انتشار آن با هدف سوزاندن این کارت منتشر شده است.
دوم، دولتی که همچنان مذاکره برای رسیدن به توافق بدون مذاکره مستقیم با امریکا را دستاورد میداند و همچنان بر آن اصرار دارد، چرا باید گزینهای را انتخاب کند که مغایر با اعتقادش باشد؟! در دولت این باور وجود دارد که مذاکره غیرمستقیم با همه اشکالاتی که به آن وارد است تا کنون به خوبی پیش رفته و به نتایجی هم رسیده اگرچه هنوز نهایی نشده است. پس چرا باید انتظار داشته باشیم از این اعتقاد منصرف شود؟!
سوم، بارها مشاهده شده گفت وگوها تا نقطه تعیین کننده پیش رفته و در لحظه آخر دوباره همه چیز به هم ریخته است و طرفین به خانه اول بازگشته اند. اکنون نیز به نظر میرسد چنین چیزی مطرح است. یعنی اینکه این خبر منتشر شده تا اگر واقعا چنین چیزی وجود داشته است تا نتیجه نهایی حاصل شود، این اقدام ناکام بماند.
چهارم، اگر مذاکرات برجام در سال 2015 یا 94 به نتیجه رسید، دلیلش این بود که دولت وقت اراده لازم برای به سرانجام رساندن آن را داشت و حاضر شد همه مسئولیت آن را بپذیرد و هزینههای آن را هم بپردازد، در حالی که چنین چیزی در دولت فعلی مشاهده نمیشود. البته این به معنای آن نیست که دولت به دنبال به نتیجه رساندن مذاکرات برای رفع تحریم ها نیست بلکه مساله این است که برخی در دولت از خود می پرسند مسئولیت این اقدام باید بر عهده چه کسی باشد؟! به ویژه اگر دولت امریکا تغییر کرد و مجددا همه چیز به هم ریخت و دولت دیگری بر سر کار آمد که دوباره گزینه خروج از برجام را برگزید.
پنجم، در حالی که دولت و دستگاه سیاست خارجی آن دستاوردهایی نظیر عضویت در پیمان شانگهای و بریکس را دستاوردهایی بالاتر از هرگونه گفت وگو و مذاکره با امریکا و متحدان غربی اش می دانند، چرا باید ناگهان تغییر رویه دهند و به فکر مذاکره با امریکا بیفتند در حالی که هیچ اعتقادی به گفتوگو با واشینگتن ندارند؟!
و در آخر اینکه، در حالی که منتقدان دولت قبل همواره بر لزوم خودداری از مذاکره مستقیم با دولت امریکا اصرار داشتند و در پیشبرد این تصمیم لحظهای تردید نمیکردند و حتی لازم می دانستند که این موضوع به اصلی جدانشدنی در دیپلماسی تبدیل شود، حالا که خود در دولت هستند و سیر و مسیر مذاکرات را تعیین می کنند چرا باید عقیده راسخ خود را کنار بگذارند در حالی که همچنان بر آن باور هستند؟!
واقعیت این است که مخالفان مذاکره مستقیم ایران و امریکا هم در تهران و هم در واشنگتن بسیار است، و اتفاقا از چنان قدرتی برخوردار هستند که اجازه ندهند چنین گفت وگوهایی انجام شود. بنابراین نباید انتظار داشت گفت وگوی مستقیمی میان ایران و امریکا انجام شود و به نتیجه برسد.