مجازستان
تجربه تکراری که همتون تو بچگی بهش پی برده بودید ولی چندانم مهم نیست: کادر و مربیان مدرسه از بچههایی که قشنگ بودن جور دیگه ای خوششون میومد و دوسشون داشتن و اینو بوضوح هم نشون میدادن!!! (Panah)
ته مغازه به شاگرد گفتم نیم کیلو خیارشور میدی؟ کشید، گره زد و گفت ببرم برات بذارم رو میز؟ گفتم بده خودم بابا یه دقه اومدیم ببینیمت همه اش سرپایی. قهقهه زد و رفت دنبال بقیه کاراش. منم خریدهام رو بردم دم صندوق و حساب کردیم. رسیدم خونه دیدم یه شکلات هوبی برام گذاشته توی خریدام. (دلفین)
خوشگلها به واسطهی زیباییشون روابط اجتماعی بهتری دارن و در نتیجه راحتتر شغل پیدا میکنن. حالا ایدهی بنده چیه؟ مالیات گرفتن از خوشگلها و اهدای اون به زشتها، اینجوری علاوه بر اجرای عدالت و کاهش عملهای زیبایی، عملهای زشتی هم به وجود میاد که باعث میشه راحت حقوقِ زشتی بگیرید.(یاسین)
اگر همین فردا بلایی سر یکی از ماها بیاید فکر میکنم آن دیگری، آن طرف مقابل، مدتی غصهدار میشود، اما بعدش همان آدم میرود و دل به کس دیگری میبندد و در مدت کوتاهی یکی دیگر را پیدا میکند.تمام اینها، تمام این عشقی که ما الان از آن دم میزنیم، تبدیل به یک خاطره میشود. چه بسا که خاطرهای هم نشود. اینطورنیست؟(ریموند کارو)