مجازستان
یه شاگرد داشتم بسیار شیطون؛ بهش میگفتم اسماعیل وقتی اذیت میکنی باید بری گوشه کلاس، میگفت خُب برم، میگفتم مجبور میشم بفرستمت پیش مدیر، میگفت خب بفرست، میگفتم مدیر کتک میزنه، میگفت خب بزنه، انضباطتوُ کم میده خب بِده و ... یه اسماعیل درون برای همهمون خواستارم که توپم تکونمون نده. (شهرزاد)
من اولین باری که میخواستم لیدوکائین بگیرم رفتم داروخونه گفتم آقا من لیدوکایین میخوام واسه دندون درد، گفت داداش ما کاری نداریم واسه چی میخوای. (حاج امیر هستم)
یه سری با بابام تو جاده میاومدیم سرمو تکیه داده بودم به صندلی.بابا گفت بیداری گفتم بله. گفت بشین پشت فرمون. هنوز چند کیلومتر نرفته بودیم پلیسراه جلومونو گرفت گفت چرا سرعت میرفتی ایست دادیم توقف نکردی؟ گفتم کِی؟ بابا گفت با جناب سروان چونه نزن، مدارکتو بده بعدشم میگم تند نرو حرف گوش کن. (فرشید)
وضعیت هزینهها اینجوریه که ۵۰۰تومن هم برامون پول زیادیه هم موقع خرج کردن میبینیم هیچ ارزشی نداره. (marzie)