تاملی در شعر «غزل 3» اخوان ثالث
در کوچههای چه شبهای بسیار
فیض شریفی (منتقد و پژوهشگر ادبیات)«ای تکیهگاه و پناه زیباترین لحظههای پرعصمت و پر شوکت تنهایی و خلوت من/ ای شط شیرین پر شوکت من/ ای با تو من گشته بسیار/ در کوچههای بزرگ نجابت/ در کوچههای فروبسته استجابت/ در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود/ در کوچهباغ گل ساکت نازهایت/ در کوچهباغ گل سرخ شرمم/ در کوچههای نوازش/ در کوچههای چه شبهای بسیار/ تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن/ در کوچههای مهآلود بس گفتوگوها/ بی هیچ از لذت خواب گفتن/ در کوچههای نجیب غزلها که چشم تو میخواند/ گهگاه اگر از سخن بازمیماند/ افسون پاک منش پیش میراند/ ای شط پرشوکت هر چه زیبایی پاک/ ای شط زیبای پرشوکت من/ ای رفته تا دوردستان/ آنجا بگو تا کدامین ستاره است/ روشنترین قدیم شب غربت من/ ای تکیهگاه و پناه غمگینترین لحظههای کنون بینگاهت تهی مانده از نور/ در کوچهباغ گل تیره و تلخ اندوه/ در کوچههای چه شبها که اکنون همه کور/ آنجا بگو تا کدامین ستاره است/که شب فروز تو خورشید پاره است؟»
اخوان در حماسه و زبان حماسی و مرثیهوار بیش ازحد کامل است و بیش ازحد منقبض است و با گارد بسته عمل میکند و در احتیاط انعطافناپذیر است و به تقریب عقلانیتی خشک و کمخون بر او مسلط است. و اما در شیوه تغزلی، چند شعر موفق دارد که یکی از آنها همین غزل 3 است. این شعرهنری، احساس ناب زندگی است که در تلألو تصاویر پرتوافشانی میکند. وزن شعر مترنم و چرتکهوار با حروف ندا و مخاطب غایب کلید خورده است. از نگاه یاکوبسن، یکی از کاربردهای ششگانه زبان، با توجه به اعضا و جوارح تشکیل دهنده یک ارتباط کلامی، نقش عاطفه و احساس است. ازنظر او حروف و اصوات ندایی، منش عملی متفاوتی با زبان ارجاعی دارند و این هم به دلیل الگوی آوایی آنهاست و هم به دلیل نقش نحوی آنهاست. مجموعه متشکل از آواها، واژهها، ترکیبها و تصویرها، حال وهوای گرم و پرشوری، بدون سنگلاخ و دستانداز در مسیر حس و حال تغزلی و دلپذیر شعر به وجود آورده است.کلمات همگام با وزن (فع لن فعولن فعولن فعولن فعولن...) با ضربآهنگ آرام حسی و موسیقی دلنشین کلام، اصلیترین اجزا وعناصر فضاسازی در این سروده به حساب میآیند. اخوان توانسته با توالی اضافهها و با کسرههای مضاف از ریتم تند وزن حماسی (فعولن) بکاهد. پیش از او حافظ هم با غزل: «سلامی چو بوی خوش آشنایی/بر آن مردم دیده روشنایی...»این کار را انجام داده بود. او با شط شیرین پر شوکت خود، (معشوق) تنهایی و خلوت خود را پر میکرده است. واژههای عصمت، نجابت، شرم، نجیب، افسون پاک نشان میدهد که با معشوق یک عشق افلاطونی داشته ولی ترکیب «کوچههای فروبسته استجابت» خواننده را به شک میاندازد.استجابت به معنای پذیرفتن همآغوشی میان دلدادگان را میدهد. شاید هم این واژه برای همقافیگی با اجابت آمده باشد. اخوان با یک اسم مکان مثل «کوچه» با یک اسم معنی اضافه تشبیهی یا تشبیه بلیغ ساخته است، اوعادت دارد که میان این دو اسم صفت بیاورد، مثل: کوچههای بزرگ نجابت، کوچههای فروبسته استجابت، کوچهباغ گل ساکت نازهایت و...
نیما سعی میکند تا آنجا که میتواند از صفات و قیود بسیار خودداری کند. او با حسی که در اسم متراکم میکند از آوردن صفت و قید اجتناب میکند. قدرت اخوان در سخنوری و اقتدار او بر کلام و تفرعن خوشایند او، باعث شده که شعر ماندگاری بیافریند. شاعر تا آنجا که از روزهای خوب و خوش با معشوق حرف میزند از کلماتی که بار و بارم امیدوار کنندهای دارد بهره میگیرد، مثل: شیرین، پرشوکت، سرور، گل نازها، گل سرخ، نوازش، ساحل سیمگون سحرگاه لذت زیبایی پاک... و وقتی از معشوق جدا میافتد، از: شب غربت، غمگین ترین لحظههای بینگاه، تهی مانده از نور، گل تیره و تلخ اندوه، شبهای گور و خورشید پاره...استفاده میکند.او با نغمههای حروف هم کاری کرده که این حالات را به خواننده انتقال دهد مثل: شط شیرین پرشوکت من، تکرار صامت (ش) ساحل سیمگون سحرگاه، تکرار صامت (س)چند شاخصه سبکی هم در متن دیده میشود که یکی: ضمیر پیوسته (مان) است که در نقش متممی ظاهر شده است، مثل: «در کوچههای سرور و غم راستینی کهمان بود «کهمان بود» به معنی که برای ما وجود داشت. همچنین «ش» در جمله: «افسون پاک منش پیش میراند» که ش در نقش مفعولی ظاهر شده است. یعنی: افسون پاک من، او را پیش میراند. در نهایت در تمام تتابع اضافاتی که شاعر به کار برده، کاری که مخل فصاحت و بلاغت باشد، ایجاد نشده است.