غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


تاثیر عصر روشنگری بر ادبیات مدرن ایران

سید جواد‌ میری (مدرس دانشگاه)

در گفت‌وگویی دکتر بیژن عبدالکریمی به دوگانه «پروین» و «فروغ» اشاره‌ می‌‌‌کند و‌ می‌‌‌گوید: «من پروین را زن‌تر از فروغ‌ می‌‌‌دانم و حس زنانه را صرفاً در حس جنسی زنانه محدود نمی‌کنم... پروین مظهر زن ایرانی است و امر ایرانی در وی ظهور و تجلی دارد...» در این گفت‌وگو چند نکته مستتر است که نیاز به واکاوی دارد.نکته اول اینکه پروین مظهر سنت حِکمی، فلسفی، دینی و تراث تاریخی ماست و فروغ نماینده مدرنیسم و نگاهش پشتوانه حِکمی و فلسفی و دینی ندارد و با سنت تاریخی و تراث ایرانی ما هم نسبتی ندارد و اساساً هویتش را در شورش بر سنت اخذ کرده و چون مستقل از سنت تاریخی امر ایرانی‌ می‌‌‌باشد، بی‌ریشه است و نمی‌تواند اثر‌گذار باشد. به عبارت دیگر، پروین «ریشه‌دار» است و فروغ «بی‌ریشه» و این دوگانه نشانه «نخبگی» است و راه «برون‌رفت» از مشکلات فکری جامعه است که به گفته عبدالکریمی مبتنی بر «تفکر عاقلانه» است.حال پرسش اینجاست که آیا با این دوگانه «پروین- فروغ» جامعه از انسداد رهایی خواهد یافت؟اما پرسش بنیادی‌تراین است آیا پروین و فروغ در برابر مدرنیسم، یکی مظهر «طرد مدرنیسم» و دیگری نماینده «به آغوش کشیدن مدرنیسم» بوده‌اند و اینکه پروین «ریشه‌دار» (دارای پشتوانه دینی و حِکمی و تراث تاریخی) و فروغ «بی‌ریشه» (بدون پشتوانه دینی و حِکمی و تراث تاریخی) بوده است؟به نظرم ما‌ می‌‌‌توانیم سه رویکرد مبتنی بر «مشهورات»، «معلومات»و «مستندات» را در مواجهه با شخصیت‌های فکری و ادبی را از هم تمییز بدهیم.به عنوان مثال، اینکه پروین صرفاً حس زنانه را در «حس جنسی» محدود نکرده است ولی فروغ صرفاً حس زنانه را در «حس جنسی» محدود کرده است، مبتنی بر «مشهورات» است که دکترعبدالکریمی با ارجاع به «معلومات»خویش این‌گونه نادرست صورت‌بندی کرده که نه تنها نشان نخبگی نیست، بل کمکی هم به «گشوده شدن انسدادها در جامعه» نخواهد کرد و تبعیض‌ها علیه زنان ایرانی را تشدید هم‌ می‌‌‌کند. برای فهم شعر پروین و فروغ و نسبت‌شان با «تراث» و دین و مدرنیسم، نمی‌توانیم صرفاً متکی بر مشهورات و معلومات فتوا بدهیم که«من پروین را زن‌تر از فروغ‌ می‌‌‌دانم.» برای چنین پروژه‌ای که بتواند جایگاه زن در ایران را بازبینی کند و از اسارت ساختارهای «رجولیت» رها کند ما نیازمند «مستندات» در اشعار و افکار پروین و فروغ هستیم که این نه در آثار عبدالکریمی دیده شده و نه در مصاحبه‌هایش در باب زنانگی و پروین و فروغ. اما بحث مهم‌تر این است که نسبت «واقعی»(با ارجاع به متن) فروغ و پروین با تراث دینی و مدرنیسم در اشعار و افکارشان فراسوی «مشهورات» چیست؟پروین از پیشروان شعر عصرتجدد در ایران است. او با مبانی عقلانی در شعر خود به نیازهای عصر بیداری ایرانیان در بستر مشروطه پاسخ داد و منتقدان عصرش او را در شمار «نوگرایان» محسوب‌ می‌‌‌کردند. به عبارت دیگر، حضور پروین در «عرصه عمومی» پایانی بود بر «تاریخ مذکر»در ایران و این حضور خود نسبتی داشت با سوژه‌وارگی برآمده از مدرنیسم. حقوق زن در اندیشه پروین اعتصامی جایگاه ویژه‌اش دارد تا جایی‌که عنوان رساله او «زن و تاریخ» بود. اصالت فکر و اندیشه -در کنار نقش‌های سنتی مانند مادری- برای پروین جایگاه بنیادینی دارد (و این خلاف جهان‌بینی مردسالارانه‌ای بود که در ایران با کمک فلسفه،حکمت، فقه و عرفان هم تقدیس و نهادینه شده بود) واین‌چنین‌ می‌‌‌سراید: «بهر زن، تقلید تیه فتنه و چاه بلاست/زیرک آن زن، کو رهش این راه ظلمانی نبود.» در اینجا پروین «ولایت مردانه» را نهی و زن را از تقلید برحذر‌ می‌‌‌دارد و بر خلاف نگاه برآمده از «سنت تاریخی ما» بر این باور است که زن و مرد در جامعه برابر هستند و راه تحکیم این برابری در جامعه نهادینه کردن علم و دسترسی برابر آن برای زنان و مردان است: «به که هر دختر بداند قدر علم آموختن/تا نگوید کس پسر هوشیار و دختر کودن است.» پروین صرفاً به این محدوده بسنده نمی‌کند و حتی به حوزه عمومی هم ورود‌ می‌‌‌کند و یکی از علل «عقب‌ماندگی» زنان در ایران را در نبود فهم از عدالت بین پسر و دختر‌ می‌‌‌خواند که در نهادهای اجتماعی تاریخاً شکل گرفته است.«کس چو زن اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد/کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود/در عدالت‌خانه انصاف زن شاهد نداشت/در دبستان فضیلت زن دبستانی نبود.» در اینجا پروین هم نقد نهادهای دینی و سنت تاریخی ما‌ می‌‌‌کند که زن را قرن‌هاست در سیاهی و چارچوب‌های مردسالارانه سرکوب کرده و این ستم را موید به «روایت‌های برآمده از معبد سالوس» ممکن کرده است. پروین سپس تحت تاثیر ایده‌های عصر روشنگری و مدرنیسم به برابری زن و مرد یا سوژگی زنانه اشاره‌ می‌‌‌کند که تحت تاثیر سنت تاریخی ما آن را در عدالت‌خانه و حوزه حقوقی سرکوب‌ می‌‌‌کرده و کماکان‌ می‌‌‌کند. به عبارت دیگر، دوگانه‌ای بین پروین و فروغ وجود ندارد، بل فروغ همان «دختر کودن» است که به دبستان رفته و مانند «پسر هوشیار»بیدار شده است و «تقلید» را به کنار نهاده است؛ چرا که مادرش پروین به او گفته بود«بهر زن تقلید تیه فتنه و چاه بلا»ست. آیا واقعاً چنین گسستی بین پروین و فروغ وجود دارد یا فروغ بخشی از پویایی ذهن زنانه ایرانی است که از تجدد متقدم (در پروین) به تجدد متاخر (در فروغ) رسیده است؟ آیا اساساً فروغ و پروین را‌ می‌‌‌توان ذیل دوگانه «امر ایرانی» و «امر انیرانی» صورت‌بندی کرد که یکی نماینده «سنت» (و تجلی و محل ظهور) و دیگری نماینده «زن هالیوودی» (و تجلی امر جنسی و فقدان اصالت) باشد؟