نشست «گوادلوپ» و پیامدهای آن
روزی که جهان فهمید کار «شاه» تمام است
نشست گوادلوپ جلسهای بود که از۱۴ تا ۱۷دی ۱۳۵۷، میان رؤسای دولت چهار قدرت اصلی بلوک غرب یعنی آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی در جزیره گوادلوپ برگزار شد و یکی از موضوعات اصلی آن بررسی وضعیت بحرانی ایران در آخرین روزهای پیش از انقلاب اسلامی بود. گوادلوپ جزیرهای کوچک در شرق دریای کارائیب و غرب اقیانوس اطلس بود که در اواخر قرن ۱۵میلادی توسط کریستوف کلمب کشف شد و از اوایل قرن ۱۹میلادی جزو مستعمرات فرانسه شد. این جزیره زمانی به محل گفتوگوها در مورد مسائل ایران بدل شد. اوایل دی ۱۳۵۷، والری ژیسکار دستن، رئیس جمهور فرانسه از سران دولتهای آمریکا، انگلستان و آلمان درخواست کرد به گوادلوپ سفر کنند تا به طور غیررسمی راجع به بحرانهای بینالمللی آن زمان مانند کودتای کمونیستها در افغانستان، خشونتهای فزاینده نژادی در آفریقای جنوبی، اشغال نظامی کامبوج توسط ارتش ویتنام و مهمتر از همه آنها، انقلاب اسلامی ایران با یکدیگر تبادل نظر کنند.
ژیسکار دستن که کشورش در آن زمان میزبان رهبر انقلاب بود در خاطرات خود میگوید که «هنوز باور نداشت که کار شاه به پایان رسیده است.» روز ۱۴دی ۱۳۵۷ برابر با ۴ژانویه ۱۹۷۹، سران کشورهای فرانسه، انگلستان، آمریکا و آلمان وارد گوادلوپ شدند و زیر آلاچیقی کنار دریا راجع به مسائل ایران گپ زدند. ابتدا نخست وزیر انگلیس، جیمز کالاهان اعلام کرد که شاه از دست رفته و باید یک قدرت انتقالی پیدا کرد، اما ژیسکاردستن روی خطر شوروی تاکید کرد و گفت که «باید شاه را نگه داشت.» وی میخواست روی کارتر حساب باز کند، اما کارتر هم که به خاطر بی اعتمادی به ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا در ایران، فرستاده ویژهاش ژنرالهایزر را برای بررسی اوضاع به تهران فرستاده بود گفت که «شاه دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست؛ زیرا مردم ایران به هیچ وجه خواهان حکومت وی نیستند.»
به گفته یکی از وزرای محمدرضاشاه، در این جلسه ژیسکاردستن این نظریه را مطرح کرده بود که «بهتر است شاه هر چه سریعتر ایران را ترک کند» و جیمی کارتر بعدها در خاطراتش نوشته بود که «وی در آن جلسه حمایت بسیار کمی از شاه و از رؤسای سه دولت دیگر مشاهده کرده و همگی آنها متفقالقول بودهاند که شاه باید در سریعترین زمان ممکن از ایران خارج شود.» ویلیام شوکراس هم از خاطرات روزالین کارتر نقل میکند که «اشمیت و کالاهان در این جلسه بر موقعیت بسیار ضعیف شاه تأکید داشتهاند.» ژیسکار دستن اما در مصاحبه با روزنامه توس در سال ۱۳۷۷ گفته بود که «تنها کشوری که در این جلسه زنگ خاتمه حکومت شاه را به صدا درآورد نماینده آمریکا بود و معتقد بود وقت تغییر حکومت ایران است، بهطوری که همه ما متحیر و متعجب شدیم. چون تا آنجا که ما مطلع بودیم آمریکا پشتیبان حکومت وقت ایران بود.» به گفته وی، جیمی کارتر در این جلسه اصرار داشت که هیچ امیدی به بقای حکومت شاه نیست و از این حکومت حمایت نخواهد کرد و احتمال برقراری یک حکومت نظامی را میداد و ننخستوزیر اگلیس نیز با کارتر در مورد لزوم خروج شاه از ایران هم عقیده بود، ولی وی و هلموت اشمیت به یک تحول صلحآمیز امید داشته و از نظریه آمریکاییها غافلگیر شده بودند. سران کشورهای آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه پس از سه روز گفتوگو و مشورت راجع به تحولات ایران به این نتیجه رسیدند که باقی ماندن شاه سبب تداوم بحران خواهد بود. کارتر به توصیه ژیسکاردستن و همچنین همراهان خود از جمله سایروس ونس، وزیر خارجه و برژینسکی، مشاور امنیت ملی آمریکا امیدوار بود که آیتالله خمینی را به وضعیتی میان سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی متقاعد سازد؛ یعنی دولت بختیار.یک روز پس از پایان اجلاس در ۱۸دی ماه، پیغام کارتر به طور غیرمستقیم و توسط دو تن از مقامات فرانسوی به اطلاع رهبر انقلاب رسید. ویدر این پیام خواسته بود تمام نیروی خویش را جهت جلوگیری از مخالفت مردم علیه بختیار به کار بندد و سپس تهدید کرد که تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان بر جای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید. آیتالله در پاسخ درخواست کارتر را قاطعانه رد کردند و دولت بختیار را به عنوان میراث سلسله پهلوی فاقد مشروعیت دانستند.