نگاهی به برخی مواضع جدید وزیر پیشین ارشاد
اصولگرایان مهاجرانی را چگونه میبینند؟
همدلی| سيدعطاءالله مهاجراني اگرچه در دو دهه اول سیاستورزی خود ثابت قدم مینمود، اما در یک دهه اخیر چرخشهای عجیب داشت؛ او هم دلجویی و تمجید مقام رهبری از خود را در تاریخچه زندگی دارد و هم عتاب و انتقاد ایشان را. دریک دهه اخیر به خصوص پس از خروج از کشور هم انتقاد از رهبری را در کارنامه خود دارد و هم تمجید از ایشان را. این چهره سیاسی و فرهنگی هم شدیدترین برخوردهای سیاسی وحتی فیزیکی از تندروهای اصولگرا را تجربه کرده وهم نزدیکی مواضع با آنان را. از این منظر او چهرهای جنجالی است. او در حالی که روزگاری انتظار میرفت پس از خاتمی به عنوان نامزدی برای همه طیفهای غیراصولگرا، بتواند کلید ساختمان پاستور را در اختیار بگیرد، اما با هوشیاری جناح اصولگرا وارد چرخهای شد که هم اتهامات سیاسی را تجربه کرد و هم سرک کشیدن به زندگی شخصیاش را. وضعیتی که او را واداشت تا برای آرامش خود وخانوادهاش راهی بلاد فرنگ شود. مسالهای که سبب شد تا اتهامات جناح اصولگرا مبنی بر غربزده بودن چهرههای اصلاحطلب را تقویت کند. با این همه او در حالی که در لندن زندگی میکند، نیز وضعیت متفاوت و متضادی را تجربه کرده و از خود نشان داده است. او هم در تحرکات سیاسی خود انتقاد از ارکان نظام حتی در شبکه بیبیسی فارسی را دارد و هم دفاع سرسخت از تصمیمات نظام جمهوری اسلامی را. تغییراتی که در چندسال اخیر او را درست در مقابل شخصیت شناخته شده وی در زمان حضور در عرصه سیاسی ایران، نشان میدهد. او در چندسال اخیر مواضعی از خود نشان میداد که تندورهای اصولگرا -که روزگاری حمله فیزیکی به او را در دستور کار داشتند- را نیز خوشنود میکرد. مهاجرانی در ماجرای سلطه طالبان برخاک افغانستان که مورد استقبال جناح اصولگرا قرار گرفته بود در ردیف کسانی چون رائفیپور ایستاد واز این گروهک تروریستی وسلفی دفاع جانانهای کرد. در ماجرای حمایت و انتقاد از تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی که وضعیتی سیاسی پیدا کرده بود ویک دوقطبی میان معترضان از یک طرف و نهادهای نظام و جناح اصولگرا از طرف دیگر شکل گرفته بود، او ترجیح داد در نقطه مقابل معترضان قرار بگیرد. سیاستی که در چندسال اخیر از سوی برخی این گونه تعبیر شد که او برای بارشگت به کشور تلاش میکند؛ موضوعی که البته همچنان از سوی برخی تندروهای اصولگرا پذیرفته نیست.با این همه او در دو ماه اخیر مواضعی گرفته است که با روش او در این چندسال متفاوت است و نزدیکی بیشتری با معترضان به سختگیریها درباره حجاب دارد. او که اواسط مهرماه ودر اوج اعتراضات در یادداشتی نوشت:« موضوع حجاب و نسبت آن با گشت ارشاد، با هر بینه و برهانی که تاسیس شده باشد؛ جزء اصول دین نیست! تجربه نشان داده است که «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!» این گشت موجب نفرت و انزجار از دین و آیین و حجاب شده است.میتوانیم تصور کنیم دختری که با اهانت و گاه هل دادن و گاه ضرب و شتم، قرار است امر به معروف شود و گاه مامور محترم دست و بازوی دختر را میگیرد و او را میکشاند تا او را به زور به درون ون بیندازد. (این تماس با نامحرم مشروع است؟!) برای همیشه تصویری سیاه از دین و ایمان و حجاب در ذهن آن دختر که «مادر» فردای این سرزمین است، نقش میشود.»وی در تازهترین موضع خود پیرامون اجبار با حجاب کمی با مواضع اصولگرایان فاصله گرفت و در یادداشتی نوشت:« ما چه پشتوانه نظري و شرعي براي حجاب اجباري داريم؟ حداكثر ميتوان گفت، ميتوان از شأن حكومت ديني بهره برد و با استناد به «امر به معروف و نهي از منكر» حجاب را اجباري كرد...بسيار خب پس چرا نماز و روزه و حج و خمس و زكات اجباري نيست؟ و هر كدام گشت مخصوص به خود را نداشته و بحمدالله ندارند.»
مهاجرانی افزود:« جايي شما ديدهايد و خواندهايد كه گفته شده باشد، حجاب جزو اصول دين است؟ ركن دين است؟ اگر كسي حجاب را رعايت نكرد از دين خارج ميشود؟ اصلا ما در بين كتابهاي فقهمان كتابي با عنوان «كتاب الحجاب» داريم؟! تقريبا ميتوان در فقه شيعه و سني بين 30 تا ۴۰ كتاب فقهي را شناسايي كرد. شناسايي كتابهاي فقهي و ابواب زيرمجموعه آن در تاريخ فقه اسلامي، موضوع بسيار با اهميتي است كه برخي محققان به آن پرداختهاند. حجاب به اين پررنگي و غلظت كه در كشور ما و در بين فقيهان ما پس از انقلاب مطرح شده است، مطلقا چنين جايگاهي در فقه ندارد. شما مجتهدي را سراغ داريد كه در درس خارج فقه خود تا به حال موضوع حجاب را مطرح كرده باشد؟ يادم هست، چندين سال دروس خارج فقه مرحوم آيتالله فاضل لنكراني را از راديو پيگيري ميكردم، سالها بحث همچنان در كتاب الحج و بحث طواف بود. مهمتر از بررسي يك موضوع كه به عنوان فروع يا شاخههاي دين مطرح ميشود، ميبايست به مقوله حجاب از زاويه «فقه مقاصد» نگريست. گفته شده است كه احكام شريعت براي ايجاد مصلحت و رفع و دفع مفسده وضع شده است، زيرا مبناي شريعت همين است. شريعت تمام ساختار و محتوايش، نگاه به معاش و معاد و عدالت و مصلحت و رحمت است، اگر شاهد بوديم كه امري، از عدالت به سوي ستم، از رحمت به سوي قساوت، از مصالح به سوي مفاسد و از خردمندي به سوي بيهودگي گرايش پيدا كرده است، ميبايست درنگ كنيم و ببينيم. راه را از كجا كژ و مژ آمدهايم.» اکنون باید دید که رسانهها و برخی چهرههای رسانهای و سیاسی اصولگرا که گاه او را «بهاءالله» میخواندند و سپس در مواضع همسو با خود، او را به انصاف متصف میکردند، اکنون درباره مواضع جدید او چه خواهند گفت؟ و او را در چه موقعیتی تصویر خواهند کرد؟