مناسبات حکمرانی با حقوق و کرامت انسانی (۴)
سیدعلی اسماعیلی- در نوشتار قبل به استناد خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه اشاره گردید که پاسداشت حقوق اجتماعی، موجب تحکیم همبستگی وانسجام اجتماعی، گسترش عدالت و برابری، عزتمندی حق، هموار شدن راههای روشن دین و ناهموار شدن اعوجاجات و خرافات دینی، اصلاح محيط جامعه و روزگار، دوام و بقای دولت از طریق باز تولید سرمایه و مشارکت اجتماعی و ناامیدی دشمنان میشود.
اینک این پرسش مطرح است که چنانچه دولت و ملت به حقوق و تکالیف متقابل خود ملتزم نباشند چه عوارض، آسیبها و چالشهایی جامعه و حکومت را در برخواهد گرفت و چشمانداز چنین جامعه و حکومتی از منظر امام علی (ع) چگونه خواهد بود؟
امام علی علیهالسلام درادامه خطبه ۲۱۶، به این پرسش، پاسخی روشنگرانه داده و به حکمرانان هشدار میدهد که اگر نقض کرامت انسانی و حقوق اجتماعی فراگیر شود و جامعه وحکمرانی به ظلم ساختاری آلوده گردد و فریاد مصلحان شنیده نشود، شکافها وگسلهای اجتماعی ایجاد میشود و چنانچه این گسلها ترمیم نگردد، سرانجام به تضاد دولت و ملت میانجامد و ازدل آن، شورشها و سرکوبها شکل میگیرد و جامعه و حکمرانی در چرخه ویرانی و فروپاشی قرارمیگیرد« ....إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِیةُ والِیها، أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِی بِرَعِیتِهِ....،»
امام علی و چالشهای بنیادین نقض حقوق اجتماعی:
1- دولت و ملت دچار واگرایی میشوند: کرامت انسانی، عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع و فرصتها، رفاه اجتماعی، امنیت و آزادی از مهمترین حقوق هرملتی است که بهعنوان ملاتهای اجتماعی و پیشرانهاي مشروعیت نظام سیاسی درهمبستگی ملی و اجتماعی نقش آفرینند، نقض این حقوق نیز میتواند بهعنوان پیشرانهای فروپاشی اجتماعی و سیاسی عمل کرده، موجب تضاد دولت و ملت گردیده، وحدت، پیوستگی، وفاداری و همبستگی بین دولت و ملت را از بین ببرد، بیگانگی اجتماعی و تمایلات قومی، فرقهای و تجزیهطلبی را تشدید و امنیت سرزمینی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به مخاطره اندازد.« اخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ الْکَلِمَةُ.»
۲- نشانههای ظلم وجورآشکارمیگردد. دامنه ظلم در جامعه چنان گسترده میشود که همه مردم آنرا حس کرده و نشانههاى آنرا آشكارا مشاهده مىكنند.«َوَظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ.»
۳- نیرنگ و فریبکاری در دین و دینداری زیاد میشود و بازار کاسبان دین رونق میگیرد.«وَکثُرَ الْإِدْغَالُ فِی الدِّینِ.»
۴- سنتهای نیکو در جامعه متروک و راه رسیدن به آنها مسدود میشود. «وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ.»
5- هواپرستی زیاد میشود و انواع فساد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی در جامعه گسترش مییابد و مناسبات و تعاملات اجتماعی برپایه هوا وهوس شکل میگیرد.«فَعُمِلَ بِالْهَوَی.»
6- احکام دین تعطیل میگردد. چنانچه رفتار ناصواب و ناتوانی حکمرانان و تضییع حقوق مردم به نام دین توجیه شود و بهدلیل ناکارآمدی حکمرانی، هر روز برفقر و ذلت و درد و رنج ملت افزوده شود، و ظلم درجامعه نهادینه و فراگیر شود، در چنین وضعیتی مردم دین را متهم کرده و آنرا موجب عقبافتادگی خود و توسعهنیافتگی کشورشان دانسته، و نسبت به دین و احکام آن منزجزگردیده و پدیده دینگریزی و دینستیزی درجامع گسترش یافته و در نتیجه احکام دین وفضیلتهای اخلاقی تعطیل و متروک میگردد.«وَعُطِّلَتِ الْأَحْکَام.»
۷- بیماریهای دل زیاد میشود. درچنین شورهزاری، کرامت، شرافت و عزت انسانی رنگ میبازد و انواع ویروسها و بیماریهای روحی و روانی از قبیل دروغ، تهمت، توهین، تحقیر، غیبت، حسادت، شهوت قدرت و ثروت، هوسرانی و فساد و فحشاء، بیاعتمادی، پیمانشکنی و افسردگی شیوع میبابد«وَکَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ.»
۸- مشارکت و همدلی اجتماعی به بیتفاوتی اجتماعی تبدیل میشود. اگر ملتی اسیرگرداب تضادها وتعارضات اجتماعی گردد نوعی بیقیدی و بیتفاوتی درجامعه نسبت به هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی شکل میگیرد و مردم نسبت به اینکه چه ظلمی بر سردیگران میآید وچه حقوقی از دیگران ضایع میشود و چه فسادهایی درجامعه گسترش یافته است بیتفاوت گردیده و احساس درد ومسئولیت نمیکنند.«فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَ لاَ لِعَظِیمِ بَاطِل فُعِلَ.»
۹- نیکان خوار و بدان عزت مییابند. اگرآسیبها وشکافهای اجتماعی آنچنان گسترده وعمیق گرددکه همبستگی ملت و دولت از هم گسسته گردد، ظلم و جور فراگیر و هر روز بر جمعیت ستمدیدگان و بیکسان ازیکسو و قلدران و ستمپیشهگان از سوئی دیگر، افزوده شود، دین به دینمداران متناسک ریاکار و منافق و کاسب، آلوده گردد و هواپرستی و شهوت قدرت و ثروت مبنای زیست اجتماعی قرار گیرد، در چنین جامعه نامتعادل و بحرانزده، نیکان، فرهیختگان، اندیشمندان وکارآمدان ذلیل و حقیر و مطرود میشوند و اشرار، متملقان، منافقان، دلقکان، پخمگان، ریاکاران و ناکارآمدان عزیز گردیده ودرصدرمینشینند.« فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاْبْرَارُ، وَ تَعِزُّ الاْشْرَارُ.»
۱۰- کیفرهای خداوندبرای چنین جامعه ستمدیده، ستمگر و ستمپذیری سنگین خواهد بود. «وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ.»
چالشها و آسیبهای پیشگفته، حیات وامنیت سیاسی، اجتماعی و سرزمین و کشوری را به مخاطره میاندازد و تنها راه برونرفت از آن، تنظیم مناسبات سیاسی و اجتماعی بر اساس حقوق متقابل و بازسازی و بازتولید سرمایه اجتماعی است.