غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«مفتون امینی» مردی که وسواس مهربان شعر بود

 یدالله مفتون امینی در ۹۶سالگی از دنیا رفت. محمد متینی‌زاده، داماد این شاعر، با تأیید این خبر گفت: او بعد از ظهر پنجشنبه، دهم آذر ماه بر اثر ایست قلبی درگذشت. او درباره مراسم تشییع و خاک‌سپاری نیز با بیان این‌که هنوز زمانی مشخص نشده است، گفت: با توجه به تعطیلی فردا و انجام یک‌سری کارهای اداری احتمالا به شنبه نخواهیم رسید. زمان مراسم اطلاع‌رسانی خواهد شد. «یدالله مفتون امینی» متولد ۲۱خرداد سال ۱۳۰۵ در شهرستان شاهین‌دژ (آذربایجان غربی) بود. او دانش‌آموخته رشته حقوق قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. امینی در آغاز شاعری کلاسیک و کهن‌پرداز بود اما بعدها به شعر بی‌وزن و قالب‌های نوپردازانه روی آورد. او علاوه بر شعر فارسی، شعرهایی به زبان‌ ترکی نیز سروده است. مفتون با شاعرانی چون شهریار، رهی‌ معیری و فریدون مشیری دوستی داشته، شعر «دریاچه» اش را در خرداد ۱۳۳۱ سروده است. مجموعه‌های شعر «دریاچه»، «کولاک»، «انارستان»، «عاشیقلی کروان»، «فصل پنهان»، «یک تاکستان احتمال»، «سپیدخوانی روز»، «عصرانه در باغ رصدخانه»، «شب ۱۰۰۲»، «من و خزان و تو»، «اکنون‌های دور»، «نهنگ یا موج»، «از پرسه خیال در اطراف وقت سبز»، «جشن واژه‌ها و حس‌ها و حال‌ها»، «طلایی/ خاکستری/ رگبار»، «گزینه اشعار»، «آجی چای»، «مستقیم تا نرسیده به صبح» از جمله آثار منتشرشده این شاعرند.  
مفتون امینی معتقد بود شعر نیمایی دیگر به اوج نمی‌رسد. شعر نیمایی مدتی جواب می‌‌داد و معتقد بود نیاز به طرحی تو در شعر داریم و البته می‌‌گفت: این به معنای آن نیست که قالب‌های دیگر را حذف کنیم، به این معنا که  اتومبیل آمد اسب‌ها را بکشیم. من با حذف مخالفم. فقط در علم  این کار ممکن است و باید با آمدن فرمول جدید، فرمول قبلی را فراموش کرد؛ اما فرمول قدیمی در ادبیات از بین نمی‌برد. بلکه شاعر سوار می‌‌شود و هر طور خواست آن را می‌‌راند اما خودش می‌‌داند چطور از آن استفاده کند و کدام جهت را برای آزمون  و خطا  و کشف و شهود انتخاب کند. اما دستگاه را نباید از بین برد زیرا هر کدام نمود خود را دارند. نمی‌توان گفت هیچ ارزشی ندارد، نهایتش این است که نمی‌توان گفت با رباعی می‌‌توان تمام حرف‌ها را زد. این شاعر درباره‌ آینده شعر نو و شاعران جوان‌تر و ادامه‌دهنده‌ شعر نو نیز اظهار کرده بود: بین سال‌های دهه‌ ۷۰ عده‌ای با عنوان شعر پست‌مدرن شروع به شعر سرودن کردند که کارشان هیاهویی بیش نبود. آن‌ها کارهای عجیب و غریبی می‌‌کردند و نامش را شعر پست‌مدرن ‌گذاشته بودند که جریانی انحرافی در شعر بود. شعری از زنده یادامینی: «آفتاب را به تو نمی دهم تا خرده خرده بشکنی اش و از آن هزار ستاره بسازی/ماه را به تو نمی دهم تا به خاطر کوهی از نور دریایی از مروارید را انکار کنی/ستاره‌ها را به تو نمی دهم تا بگویی: خوشا شب‌های بی مهتاب/آسمان را به تو می‌‌دهم تا ندانی که چه باید کرد...»