غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


کشورداری با تکیه بر حق مردم، از نگاه علی(ع)

علی مندنی‌پور - مولاعلی در باره حقّ این‌گونه دادِ سخن سر می‌دهد:« حق هنگامِ وصف و گفتگو فراخ‌ترین چیز و زمانِ کردار و انصاف دادن، تنگ‌ترین اموراست(یعنی که تعریف حقّ بسی آسان و عمل به آن بسیار سخت و طاقت فرساست.) کسی را بر دیگری حقّی نیست، مگر این‌که آن دیگری نیز بر او حقّی داشته باشد، گر کسی را بر دیگری حقّی باشد که دیگری را بر وی حقّی نباشد، تنها آفریدگارِسبحان است و آفریده ها (بندگان )را چنین حقّی متّصور نیست.»
سیرِ حرکت منطقی جامعه را آن‌گاه به سمت و سوی «مدینه فاضله» نزدیک می‌بیند که:«مردم و حکومت‌گران حقوق و تکالیف متقابل خود را به رسمیّت شناخته، به‌طور کامل انجام داده و هیچ‌یک به حقوقِ دیگری دست‌اندازی و تجاوز روا ندارد.» در این‌صورت مردم را صالح و سعادتمند می‌توان دید و در صورت کوتاهی و تنگ‌نظری در انجام این مهّم جامعه را دچار اختلاف و آشوب دیده ، تا آنجا که فرمانروایان ستمگر بر مردم حاکم خواهند شد. آزادی‌های فردی و اجتماعی را در عرصه‌های گوناگون ازتشكيلِ خانواده، تا اصل مالكيّت وآزادي بيان و پس از بیان، حقّ انتخاب سكونت‌گاه و دارا بودن شغلی آبرومند‌ و... را محترم شمرده و آن‌را در زمره حقوقِ طبیعی شهروندان محسوب می‌نماید و عُمّال حكومت را از سلب و يا محدود كردن این حقوق، بازداشته، مگر به حکمِ ضرورت و رعايت اين اصول را از آموزه‌های بنیادی اسلام تلّقی و حكومت‌گران را از دست‌اندازی و تجاوز بدان‌ها منع و در صورت لزوم مورد باز خواست قرار می‌دهد.در اوجِ قدرت حامی و پشتيبان آزادی مخالفان است و نمودِ اين ديدگاه را در وادار نكردن آنان در بيعت با خود نشان می‌دهد و تا آنجا كه ضرورتِ ضيانت از اصول و ارزش‌ها اِيجاب می‌نمايد، با مخالفان تعامل پيشه می‌کند.در جنگ جَمَل در برابر لشكر طلحه و زبیر و عایشه تا آخرين ساعت به‌دنبال پيدا كردن راه‌كارهايی برای پايان دادن به درگيری است و نمايندگانی را برای گفت‌وگو و انجام مذاكره گُسيل می‌دارد. در برخورد با قاسطين نيز اين‌گونه عمل می ‌كند، حقوقِ مخالفان را از بودجه عمومی قطع نكرده و تصريح مي‌نماید:«تا وقتی كه دست به سلاح نبرند و تنها به ابرازِ مخالفت بسنده نمايند،حقوقِ آنان پرداخته شود.»
هرگزحكم‌رانی را طعمه نپنداشته، بلكه آن‌را امانتی سنگين برگردن حكومت‌گران می ‌اند. حقّ مردم را به‌رسميّت شناخته، حقوق را تنها به حكومت منحصر ندانسته و حكومت را مانند خدا تصوّر نكرده و مردم را مانند گلّه گوسفندی كه اصل و بودش برای گلّه‌داراست، نمی‌پندارد.
در اندیشه سياسی آن حضرت رابطه دولت و مردم متقابل است؛ مردم حقوقی دارند كه حكومت نمي‌تواند، به بهانه‌های گوناگون سَلب و يا نادیده شمارد و در آن سوی نیز حکومت را دارای حقوقی می‌داند که مردم می‌بایستی آن‌را رعایت کنند.
از دريچه‌ی نگاهِ ژرف آن انسان وارسته و بنده‌ی خوبِ خدا، حقّ بدون تكليف و تكليف بدونِ حقّ معنا پیدا نمی‌کند و هر صاحب حقی را تكليفی است و هر صاحب تكليفی را حقوقی و تنها محقِ محض همانا پروردگار يكتاست و لاغير!
حقّ انتخاب مردم را به‌رسميّت شناخته و انتخاب و رضايت‌شان را شرط اصلی اِعمال حاكميّت و حكومت دانسته، زِعامت سیاسی و رهبری جامعه را به رای و نظر مردم موکول می‌نماید. با آن مقام معنوی درکمال خشوع خود را مصون از لغزش نمی بیندتا جایی که می‌فرماید:« ای مردم از گفتار و مشورت عادلانه دریغ نورزید.» از نقد و نظر و اندرز مردم استقبال کرده و از آنان می‌خواهد، برای رشد و یاری حکومت راهنمایی و نصیحت‌های مشفقانه خویش را پیوسته، آشکار و نهان به گوشش برسانند.
بر خوردِ یکسان و قانون‌مدار حکومت‌گران با شهروندان را در زمره‌ی حقوق اساسی‌شان می‌شمارد، و رعایتِ مساوات و تقسیم بیت‌المال و غنائم را بین مردم به دقّت نظارت و پی‌گیری می‌نماید.خطاب به والی‌اش می‌فرماید:« باید مردم در میزان برخورداری از حقّ و قانون نزد تو یکسان باشند.»
در نحله فکری‌اش، هیچ‌کس را بر دیگری فضیلت و شرف نبوده، مگر در تقوی و اطاعت از پروردگار. وهمگان را در برابر قانون مساوی می‌بیند، تبعیض و نابرابری را بر نمی‌تابد. استقرارِنظم و‌امنیّت و تحققِ عدالت در سایه رعایت قانون را لازم و ملزوم می‌شمارد.« ای مردم، همانا من همانند یکی از شما هستم، هر چه از قانون و حقّ به سود و زیان شماست، برای من نیز چنان کنید، زیرا هیچ نسبتی قانون و حقّ را باطل و متوّقف نمی‌کند.»
آزاد مردی که در فرمان جاودانه و تاریخی‌اش خطابِ به مالک اشتر نخعی چنین می‌نگارد: « حقّ و قانون در باره کسی که لازم است، اجرا کن (بی‌توّجه به اینکه) آن شخص از نزدیکانت به‌شمار آید.»
تا آنجا که بجای کَیله‌ای(پیمانه‌ای) گندم، آهن گداخته، در دستان لرزان ونحیف برادرِ نیازمندش عقیل می‌گذارد. توصیه‌پذیر نبوده و با سفارش و رابطه‌بازی میاانه‌ای نداشته و پیوسته مسئولان و کارگزاران را از انجام این عادتِ زشت و ویرانگر بر حَذَر می‌داشته است.
ازنگاهِ ایشان خادمان شایسته‌ی قدردانی و تقدیرند و خائنان بدون هیچ ملاحظه‌ای در هر جامه و جایگاه، سزاوار مذّمت و مجازات در انظار عمومی.
همواره متظاهران به دین و دین‌داری را خطر بزرگی برای سلامت دین و باعث سست شدن اعتقادات و ارزش‌ها ارزیابی کرده، از جماعت چاپلوس دوری جسته و وجود شان را برای سلامت جامعه مضرّ می‌دانست. خطاب به یکی از استاندارانش وی را از پذیرش و شفاعت نابه‌جای دیگران باز می‌دارد و شایستگی، صلاحیّت و تعّهد را تنها ملاک انتخاب بیان می‌دارد.» در اندیشه سیاسیِ آن پیشوای مردم‌مدار؛ حکومت، امین و حافظ منافع و مدافع جان و مال وحیثیّت شهروندان است و عدالت، مدار و محورِ حرکتِ جامعه. به یکی از فرماندهانش ‌دستور می‌دهد:«عدالت پیشه کن و از کج‌روی، بی‌انصافی، ستم و اِعمال فشار بپرهیز؛ زیرا بی‌انصافی موجب آوارگی و دربه‌دری (مهاجرت‌های ناخواسته) و ستم و خشونت سبب برخورد با شمشیر( رویارویی فیزیکی حکومت و مردم) می‌شود.»
تامین امنیّت اجتماعی و قضایی مردم سرلوحه‌ی کارش بود.« ای مالک فرماندهی لشکرت را به انسان‌هایی بسپار که در برابر ضعیفان مهربان و در مقابل ثروتمندان سخت‌گیر باشند.» در قضاوت سخت‌گیر و بی‌پروا بود و در گزینشِ قضات حَسَب و نَسَب، شایستگی، تّعهد، عدالت، شجاعت و بی‌طرفی قاضی حرف اوّل و آخر را می‌زد.
به آبادی و آبادانی کشور همّت گماشته، کشاورزی را رونق داد، ماموران را از اخذ مالیاتِ سنگین به ویژه از فرودستان منع می‌نمود، فقر مادی را مایه‌ی ذلّت و فقر زدایی را در حدّجهادِ در راه خدا می دانست.
به خانه و خانواده عشق ورزیده و آموزش و تربیت مردم را وَرای کانون گرمِ خانواده، از تکالیفِ حاکمیّت دانسته، دانشمندان و متّخصصان و اهلِ فنّ را در صدر نشانده و قدر می‌شناخت. با مردم مستقیم و بدون واسطه به گفتگو می‌نشست و آگاهی از امور کشور را حقّ آنها می‌دانست.
در تقوی و پرهیزکاری سرآمد بود و ساده‌زیست و پدر یتیمان و مدافع بی‌چون‌وچرای حقوق حقّه‌ی بینوایان و درماندگان بود و بر عهد و پیمان سخت وفادار. و با اسیران مدارا و مماشات روا می‌داشت.در پیِ ضربت خوردن از ابن مُلجَم مرادی درهنگام ‌نماز ودر محراب مسجد کوفه، توصیه آن نمادِ گذشت به نزدیکان این بود:« پس از من خَوارج را مکشید، چه، آن که به طلب حقّ در آید و راهِ خطا پیماید، همانندِ آن نیست که باطل را طلب کند و بیابد.»
از دیدگاهِ آن‌ حضرت «هرگز جامعه‌ای اصلاح نمی‌شود، مگر آنکه در آن جامعه، ضعیف بدون لُکنت حقّ خود را از قوّی باز سِتانَد.»
اما این سوال کلیدی همواره در اذهان بسیاری خود را نشان داده که کدامیک از اعمال و رفتار  مسئولان ما به‌ویژه در آنچه این سال‌ها بر مردم گذشته است نه تنها درشعار، که در میدان عمل با بینش، منش و روش مولا علی( ع) درآئین کشور‌داری هم‌خوانی داشته ودارد؟