فیلمسازی خصوصی بدون حمایت دولتی در جشنوارهها موفق نمیشود؟
سینمای ایران؛ غریبهای در داخل و خارج
همدلی| سینمای ایران در جشنوارههای خارجی خوش میدرخشد و تقریبا هفته و ماهی نیست که خبری از اعطای جایزه به سینماگران ایرانی در رسانهها منتشر نشود. به طور مثال در روزهای گذشته هادی محقق برای فیلم «دِرب» جایزه بالون نقرهای جشنواره سه قاره نانت را دریافت کرد و فیلم کوتاه «رویا» به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا محمدی موفق به کسب سه جایزه از جشنواره «پنج قاره» ونزوئلا شد.
در سالهای گذشته نیز کارگردانهای شاخص و برجستهای مثل عباس کیارستمی، جعفر پناهی و بهمن قبادی حضور پررنگی در جشنوارههای خارجی داشتهاند و برنده جوایز مهم و معتبری از کن، ونیز و برلین شدهاند. اصغر فرهادی نیز دو بار برنده بزرگترین جایزه سینمایی جهان شده، در حالی که غولهایی همچون آلفرد هیچکاک، دیوید لینچ، جرج لوکاس، ریدلی اسکات، کریستوفر نولان، آکیرا کوروساوا و دیوید فینچر، هیچگاه دستشان به اسکار نرسیده است.
البته سینمای ایران در سالهای اخیر در بُعد جهانی افول چشمگیری داشته و آخرین حضور فیلمی از کشورمان در مراسم اسکار به 6 سال پیش و درخشش «فروشنده» اثر اصغر فرهادی برمیگردد. بعد از موفقیت «فروشنده» در هشتادونهمین دوره جوایز اسکار، هیچ فیلم ایرانی دیگری توسط هیأت داوران آکادمی پذیرفته نشد. «نفس» به کارگردانی نرگس آبیار، «بدون تاریخ، بدون امضاء» ساخته وحید جلیلوند، «در جستجوی فریده» اثر آزاده موسوی و کوروش عطایی، «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی و «قهرمان» آخرین ساخته اصغر فرهادی در راهیابی به جمع نامزدهای نهایی جایزه اسکار بهترین فیلم بینالمللی ناکام ماندند. امسال نیز «جنگ جهانی سوم» به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شده و باید دید میتواند جایی در میان کاندیداهای نهایی داشته باشد یا خیر.
از سوی دیگر جشنوارهای بینالمللی با نام «فجر» هر ساله در ایران برگزار میشود اما هیچوقت به اندازه جشنواره فیلمهای داخلی فجر مورد توجه قرار نگرفته و شاید بزرگترین دستاوردش را بتوان حضور «الیور استون» کارگردان آمریکایی در تهران قلمداد کرد!
البته در این میان دوگانه مهمی به نام سینمای خصوصی و سینمای دولتی مطرح میشود. در سالهای اخیر فیلمسازان مستقل به اشکال مختلف از حمایت سازمانهایی مانند «اوج» و بنیاد سینمایی «فارابی» از برخی فیلمهای موسوم به جریان اصولگرا انتقاد کردهاند.
سینمای خصوصی بدون حمایت دولت به ندرت توانسته جایی برای عرضه در جشنوارههای خارجی پیدا کند. البته نباید از یاد برد فیلمهای ایرانی که در جشنوارههای برونمرزی مورد توجه هیأتهای داوران قرار میگیرند هم سهم چندانی از اکرانهای بینالمللی ندارند و کمتر فیلمی را میتوان مثال زد که در سینماهای جهان اکران شده و فروش قابل توجهی داشته باشد. این اتفاق در دنیا بسیار رایج بوده و مدام میبینیم و میشنویم اخباری از اکران و آمار فروش جدیدترین فیلمهای هالیوودی در دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی به گوش میرسد؛ حتی سینمای هند نیز در سالهای اخیر توانسته اکران بینالمللی خویش را رونق ببخشد و درآمد قابل توجهی کسب کند اما ایران هم از اکرانهای خارجی بیبهره است و هم نتوانسته هنوز معضل اکران فیلمهای خارجی در داخل کشور را حل کند.
در جدیدترین اتفاق محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی مدعی شده سینمای خصوصی ایران به تنهایی توان حضور در عرصههای جهانی را ندارد. رئیس سازمان سینمایی اخیرا به این نکته اشاره کرده که سینمای خصوصی برای موفق شدن در عرصه بینالمللی نیاز به حمایت دولتی دارد. او در این باره اظهار داشته: «با وجود درخشش فرهنگی سینمای ایران در عرصههای جهانی متأسفانه در زمینه تجاریسازی محصولات سینما موفق عمل نکردهایم».
چنانکه خبرآنلاین نوشته دلایل این ماجرا کاملا مشخص است. نکته اول اینکه شورای پروانه نمایش و پروانه ساخت همواره با اعمال ممیزیهای فراوان اجازه بروز و ظهور کافی به فیلمها را نمیدهند تا آثار سینمایی بتوانند جایی برای ابراز وجود داشته باشند.
نکته بعدی بودجه است؛ اساسا سازمانهای دولتی از جمله اوج، فارابی و حوزه هنری توانایی فراهمسازی بودجه به میزان کافی برای فیلمهایشان را دارند. این در شرایطی است که اساسا یکی از معضلات فیلمسازان مستقل تأمین بودجه است. اگر یک فیلم مستقل قصد حضور در عرصه جهانی را داشته باشد، باید بتواند یک پخشکننده مناسب پیدا کند که تعداد کمی از سازندگان توانایی انجام این کار را دارند.
نکته بعدی شوراها هستند. شورای پروانه نمایش و پروانه ساخت، اگر تصمیمی برای تبدیل سینما به صنعت دارند، باید عرصه را برای ساخت فیلمهایی باز بگذارند که توانایی جذب مخاطب بینالمللی را داشته باشد. ضمن رعایت ملاحظات اخلاقی و اسلامی، نکته دیگر اینکه در صدور پروانه نمایش دقت بیشتری را به خرج دهند وبرای یک بار هم شده اجازه دهند تا سازندگان توانایی خود در مخاطبشناسی را به رخ بکشند.
محمد خزاعی در بخشی از صحبتهای خود گفته: «به دلیل اهمیت فعالیتهای مشترک بینالمللی در اولین جلسه شورای عالی سینما، بودجهای را به منظور تولیدات مشترک تصویب کرده و بنا داریم با کمک سینماگران دیگر کشورها و استفاده از منابع و ظرفیتهای مشترک محصولاتی را تولید کنیم».
اساسا نیازی نیست همیشه به نیروهای خارجی بسنده کنیم. ایران کارگردانی مانند سعید روستایی دارد که توانسته در عرصههای بینالمللی بدرخشد و اتفاقا فیلمش هم فروش خوبی داشته، پس توانایی استفاده از ظرفیتهای داخلی را دارد و نیازی نیست هزینه دلاری برای کارگردانان خارجی پرداخت شود.
رئیس سازمان سینمایی همچنین گفت: «بخش خصوصی سینمای ایران به تنهایی توان حضور در عرصههای جهانی و بینالملل را ندارد و ضروری است از طریق تعاملات بین بخشی با کمک وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات و سازمان سینمایی در این زمینه ظرفیتسازی و بسترسازیهای لازم صورت گیرد».
خزاعی همکاری مستمر دو سازمان سینمایی و فرهنگ و ارتباطات اسلامی را برای برگزاری هفتهها و روزهای فیلم مهم خواند و اضافه کرد: «مهمترین مشکل ما عدم ارتباط رایزنان فرهنگی با دبیران جشنوارههای بینالمللی در دنیا است. عدم ارتباط دو سویه در این بخش به ضعف بزرگی در حوزه جشنوارههای بینالمللی تبدیل شده و همیشه از این نقاط آسیب دیدهایم چرا که تعاملات و مراودات کمک میکند تا حضور قدرتمندتری در جشنوارهها داشته باشیم».
اصغر فرهادی، ابوالفضل جلیلی، عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، کیومرث پوراحمد و در سالهای اخیر نیز کارگردانان جوانی مانند سعید روستایی و هومن سیدی که آثارشان جوایز جهانی گرفتند محصول سرمایهگذاری بخش خصوصی بودهاند. در مقابل سینمایی که سینمای دولتی تعریف میشود و یک سازمان و نهاد، چه دولتی و چه حاکمیتی از این سینما حمایت کرده، نتوانسته نظر مخاطبان و داوران سینمای بینالمللی را آنطور که ادعا میشود به خودش جلب کند.
فارغ از اینکه این مسئله سیاسی است یا خیر، ماجرای دیده شدن در عرصه جهانی برای سینمای دولتی تا کنون رخ نداده است. به طور مثال، اگر به فیلمهایی که در پنج سال گذشته به اسکار معرفی شده، نگاهی بیندازیم تنها نام مستند «در جست و جوی فریده» را میبینیم که حمایت دولتی داشته و دیگر فیلمهای معرفی شده محصول بخش خصوصی بوده است. فیلمهایی که حمایت سازمانهای دولتی را به همراه داشتهاند، مورد استقبال قرار گرفتهاند اما در جشنواره فیلم فجر؛ آن هم با بودجهای گزاف ولی کمتر فردی در بخش خصوصی، جرئت هزینه بدون اطمینان از بازگشت سرمایهاش را دارد.
کارگردان نامداری همچون مجید مجیدی نیز اگر توانست به شهرت جهانی برسد، به واسطه حمایت مالی سازمانهای دولتی نبود، بلکه بازهم بخش خصوصی در تولید و توزیع آثار این کارگردان تأثیر داشت. البته باید متذکر شد نامهایی مانند فرهادی و مجیدی بعد از سالها فیلمسازی امتحان خود را پس دادهاند و نام و سابقه آنها در جلب نظر بخش خصوصی نقش فراوانی داشته، وگرنه کمتر تهیهکننده و پخشکنندهای به فیلمسازی جوان برای عرضه اثرش در سطح جهانی اعتماد میکند.