در گفتوگوی همدلی با مهیار علیزاده؛ آهنگساز مطرح شد
بخش عظیمی از موسیقی ایرانی نادیده گرفته شده
همدلی| ستاره قاسمی - نوآوری در هر پدیدهای همواره با مخالفتهایی روبرو بوده؛ موسیقی نیز از این قاعده مستثنی نیست و بسیاری از بزرگانش بر پاینبدی به سنت و اصالت تأکید داشته و دارند. البته گذر زمان و مواجهه نسلها با خلاقیتها و نوآوریها بهترین قاضی به شمار میرفت و گاهی بعد از سالها آنچه هنرمند یا هنرمندانی در دورهای تاریخی انجام دادهاند، تحسین و تمجدیدهای فراوانی به دنبال داشته است. هرچند هر حرکتی به معنای نوآوری نیست و بعضا بهجز آسیب، نتیجهای به همراه ندارد اما چگونه میتوان میان نوآوری و اصالت، توازن برقرار کرد؟
مهیار علیزاده موسیقیدان و آهنگساز آثار شاخصی چون «افسانه چشمهایت» با آواز علیرضا قربانی و همایون شجریان در این باره به سؤالات ما پاسخ داد. او همکاری درخشانی با قربانی در آلبومی به نام «حریق خزان» داشت؛ اثری که هم نظر مثبت اهالی فن را جلب کرد و و هم یکی از آلبومهای پرفروش سال لقب گرفت. «ارغوان» شعر جاودانه هوشنگ ابتهاج، یکی از قطعات این آلبوم بود که میتواند جلوهای از تلاقی اصالت و نوآوری باشد. ماحصل گفتوگوی همدلی با مهیار علیزاده را در ادامه میخوانید:
دو مفهوم پیوند شعر و موسیقی چگونه در ذهن شما با یکدیگر تلاقی پیدا میکنند؟
قدمت چنین پیوندی، عمری به درازای تاریخ دارد. در طول روزها، ماهها، سالها و قرنها ادیبان و هنرمندان بسیاری کوشیدهاند چنین پیوندی را برقرار کنند. از آنجایی که هم جهان ادبیات و هم دریای موسیقی بیکرانه و بیانتها هستند، تعداد آثاری که در نتیجه چنین پیوندی پدید آمدهاند نیز قابل شمارش نیستند، اما در این میان هر اثری که بهترین و مستحکمترین همنشینی را بین شعر و موسیقی داشته بر جان مخاطبان نشسته و در اذهان مردم ماندگار شده است.
هر یک از این دو عرصه دارای شخصیت مستقل هستند و تنها زبانی متفاوت از یکدیگر دارند. شعر به تنهایی میتواند آنچه شاعر در ذهن دارد را به مخاطب منتقل کرده و موسیقی نیز با زبانی منحصر به فرد، تراوشات جوشیده از روح آهنگساز را به گوشها و جانها روانه کند. تلفیق این دو، خلقی تازه است که قالب و نظم شعر را به زبانی تازه و آهنگین روایت میکند؛ هم به اوزان شعر پایبند است و هم با جریان موسیقی همراهی میکند، اما اگر پیوندی درست برقرار شود، گویی پدیدهای متفاوت متولد میشود.
بسیاری از آهنگسازان ابتدا باید شعری بخوانند، تحت تأثیرش قرار بگیرند و روی آن ملودی قرار دهند، اما نمونههای فراوانی نیز بودهاند که ابتدا موسیقی خلق شده و بعد شعر بر ملودی جای گرفته است. شما کدام یک را منتهی به نتیجهای بهتر میدانید؟
من تجربه هر دو گونه را دارم. به طور مثال سال 1397 کنسرت نمایش «بگو کجایی» را به روی صحنه بردیم. رضا موسوی متنی برای نمایش به رشته تحریر درآورد و من نیز ملودیهایی برای پروژه ساختم. بعد به سراغ انتخاب اشعار رفتیم و شعرهایی را گلچین کردیم که با داستان و آهنگها همخوانی داشته باشد. از طرف دیگر خواننده را هم مد نظر داشتم و هنگام انتخاب اشعار، صدای او را در نظر گرفتم. نگاهی که به پروژه داشتم، سوررئال بود و میخواستم دید فراواقعگرایانه را وارد موسیقی ایرانی کنم. موسیقی ایرانی ظرفیتی لایتناهی دارد، اما به اعتقادم بخش عظیمی از دریای بیکرانش را نادیده گرفتهاند، مثل کوه یخ بزرگی در اقیانوس که بیشترش زیر آب مانده و تنها قسمت کوچکی را میبینند که بیرون از آب قرار دارد.من به نوآوری نیز اعتقاد دارم و بر این باورم نباید چارچوبی خاص و مطلق برای موسیقی در نظر گرفت. گاهی لازم میدانم دکور و افکت را برای انتقال آنچه در ذهن دارم به کمک موسیقی بیاورم؛ کاری که در کنسرت نمایش «بگو کجایی» انجام دادیم و برای ایجاد برخی از صداهای مورد نظرمان که قابلیت ایجاد با ساز را نداشت، از «افکت» بهره بردیم.چگونگی تحقیق شعر و موسیقی به احوالات آهنگساز مرتبط است. امکان دارد موسیقیدانی صرفاً تحت تاثیر اشعار اقدام به آهنگسازی کند، چرا که باید ابتدا شعر و کلام بر جان او بنشیند و همانند جرقهای برای شعلهور کردن احساساتش عمل کند تا ملودی از اعماق وجود به انگشتان جاری شود. ممکن است آهنگساز دیگری ترجیح بدهد هجوم احساسات و عواطف را بدون کلام به روی ساز پیاده کند؛ در این صورت ممکن است در ادامه شعری را برگزیند یا ابیاتی نظرش را جلب کند. همچنین شاید او بخواهد ملودیاش را بی هیچ کلامی به گوش دیگران برساند.البته این نکته، بحثی جداگانه بوده و از دیرباز محل اختلاف بسیاری از هنرمندان است؛ عدهای موسیقی را بینیاز از کلام میبینند و در سوی مقابل برخی معتقدند موسیقی باید با کلام و آواز همراه شود تا اثربخشی بیشتری داشته باشد. به هر روی من هیچگاه خود را محدود به چارچوبی نکردهام و کوشیدهام به طور مداوم در جهانهای نوینی پای بگذارم. البته همیشه به اصول و قواعد ادبی و موسیقایی مقید بودهام و تلاش کردهام اثری بسازم و منتشر کنم که هم مورد تأیید اهالی فن باشد و هم نظر مخاطبان را جلب کند.
برخی از فعالان عرصه هنر به نام نوآوری، قواعد را به طور کامل درهم شکسته و حتی آسیبهایی جبرانناپذیر به موسیقی و هنر وارد میکنند. شما چگونه میان نوآوری و اصالت، توازن برقرار میکنید؟
من همیشه سعی در ارائه طرحهای نو و ایدههای تازه دارم. به طور مثال در پروژه «طرحی نو دراندازیم» سعی کردم چنین کاری را انجام دهم. در این اثر همراه با آواز سالار عقیلی به پیوند شعر و موسیقی پرداختم. همچنین چند قطعه بیکلام داشتم که با نمایش همراه شد. وقتی شما همصدایی و لبخند رضایت مردم را بیواسطه و از فاصلهای نزدیک میبینید، تمام خستگی از تنتان بیرون میرود. انرژی، شور و استقبال مخاطبان، همان هدیه نامرئی است که هنرمند طلب میکند.
البته لزوماً فروش میلیاردی یک آلبوم موسیقی یا فیلم سینمایی دلیلی بر کیفیت بالای آن نیست و در سوی مقابل، فروش اندک نمیتواند به معنای کیفیت نازل اثر باشد. ممکن است اثری با غنای هنری در برقراری ارتباط با مخاطب به توفیق چندانی دست پیدا نکند، ولی به شخصه تلاش کردهام هر دو جنبه را با تعادل و توازن پیش ببرم و هم نظر استادان و هم نگاه مخاطبان را جلب کنم.
اگر مخاطب، نوآوری شما در همنشینی شعر و موسیقی را پس بزند، چه احساسی به شما دست میدهد؟
همانقدر که استقبال مخاطب برای هنرمند دلنشین بوده، اگر اثری از او با اقبال مواجه نشود یا واکنشهایی منفی دریافت کند، غمانگیز است. در این میان باید به ابعاد دیگری نیز توجه کرد. هنرمندانی هستند که صرفاً به رضایت شخصی از اثر هنگام خلق میاندیشند و بازتابها اهمیتی برایشان ندارد، اما در مقابل آهنگسازان فراوانی را میتوان نام برد که اظهار نظرها و حتی فروش آلبوم روی احساس و انرژی آنها برای ادامه کار تأثیرگذار است. البته حساب آنهایی که فقط به پول اندیشیده و موسیقی را ابزاری برای کسب درآمد تلقی میکنند را باید از موسیقیدانهایی جدا کرد که روح موسیقی و هنر برایشان دارای حرمت و اعتبار است.وقتی شما پای در جهانی تازه میگذارید، باید آمادگی رویارویی با مخاطرات و حتی شدیدترین نقدها را داشته باشید. هر اثر نوینی در ابتدا ممکن است به دلیل تازگی و غریبگی، مخاطب را دچار ابهام کند. هرچند با تمام وجود پذیرای تمامی نقدها و اعتراضات هستم، اما نمیتوانم نظر مردم را تغییر بدهم. من تا زمان انتشار اثر میتوانم هرگونه دخل و تصرفی در قطعه انجام بدهم و سپس اثر است که با مخاطب حرف میزند. چنین امکانی نه برای من و نه برای هیچ هنرمند دیگری وجود ندارد که برای تک تک شنوندگان توضیح بدهد چه اتفاقی افتاده و به عنوان آهنگساز، چه در سر داشته است؟ اصلاً قرار هم نیست این اتفاق رخ بدهد و من به توصیف احوالات و اهدافم هنگام ساخت قطعه بپردازم.