عارف قزوینی، حنجره خروشان مردم
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)وقتی براثر تحولات اجتماعی شوری و امیدی در ملت سر برمیآورد این وجد و شور عرصه شعر و موسیقی را هم فرامیگیرد و چنان نیرو و هیجانی میبخشد که اهاتلی این هنر طبعشان میجوشد و با تمام وجود میخروشند و به مردم خویش امید و شور و شعف میبخشند و آنها را به صحنه تعیین سرنوشت خویش فرامیخوانند. موج تحول اجتماعی شعر و موسیقی را از عرصه مجالس بیرون میآورد و به عرصه زندگی اجتماعی میکشاند و مضمونی اجتماعی و انقلابی مییابد و خفتگان و خمودگان را همچو صور اسرافیل به بیداری و هوشیاری و رقم زدن سرنوشت خویش و دگرگونی اجتماعی فرامیخواند. به اجتماع امید و نیرو وتحرکی وصفناپذیر میبخشد که تاثیر آن بیش از کلام است. آنجا که کلام از تاثیر ناتوان شد شعر و موسیقی به میان میآید، روحیه میبخشد و فرامیخواند و رسالت اجتماعی خود را به منصه ظهور میرساند. در بحبوحه انقلاب مشروطیت عارف قزوینی سر از پا نشناخته، پا به عرصه تحولات اجتماعی مینهد و با ساز و آواز و تصنیف خود، شور وهیجانی میآفریند و تصنیف ماندگار و همیشه جاودان «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را عرضه میدارد که در تار و پود انسانها رخنه میکند و تسلیبخش و تسکین دهنده دردها و رنجهای آنهاست و نام عارف و تصنیفش را بر تارک تاریخ موسیقی حماسی و تحولطلب حک میکند که در بعد از آن توسط استاد شجریان وکسانی دیگر با زیبایی و شور وصفناپذیری بازاجرا میشود و شور و شعف میآفریند. زیبایی و مضمون این تصنیف و سبک خوانش آن بهگونهای است که آن را از کهنگی و فراموشی بهدور نگه میدارد و هر آن گه که موسمش فرا رسد، مردم آن را زمزمه میکنند و تحسین خود را به سراینده آن بیان میدارند؛ زیرا مضمونش بیان درد و رنج و تاریخ و سرگذشت و آمال یک ملت است. آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل مینشیند. تا این رنج و درد پایان نیابد، این تصنیف موضوعیت خود را دارد و در تاریخ موسیقی ثبت ابدی خواهد یافت. هر شاعر و هنرمندی که زیباتر و دلپذیرتر آثارش را بیان کند نام و اثرش ماندگار تر است.