سخنی دوستانه با رستم قاسمی
رضا صادقیان - سلام آقای رستم قاسمی. امیدوارم هر چه زودتر از ورطه طاقتفرسای بیماری و فشارهای بیهوده و ناجوانمرده عصبی پس از انتشار عکسهای خصوصی رهایی پیدا کنید و آرامشی پایدار در زندگی نصیب شما شود. داشتن سلامتی بهترین، برترین و زیباترین نعمت خداوند رحمان و رئوف است.
واقعیت اینکه آدمی پس از سالها تلاش و کوشش نیاز به استراحت دارد. برای رهایی از دشواریها، نیاز است از دریای سهمگین طوفانی و بادهای ناجوانمردانه دوست و دشمن به هر دلیل دوری کند و روزگاری را به انتقال تجربه، دانش و گپ و گفت با دوستان سابق بپردازد. دوستان دوران دانشجویی، دبیرستان و دوستان خیلی قدیمی در این ایام بهترین خواهند بود. همان دوستانی که با همدیگر گل کوچک بازی میکردید و صفا و دوستی حرف اول و آخر را میان شما میزد. صمیمت با افرادی که شما را به خاطر میز و صندلیهای لعنتی نخواهند و یک دیدار را با چای و قند به خاطرهای خوب تبدیل کنند. شاید تا این لحظه استعفای شما تکذیب شود، اعلام وصول نشده باشد و یا صدها عنوان و عبارت دیگر از سوی رسانهها استفاده گردد تا خبر را به گونهای دیگر منتقل کنند. اما بهتر است از آن وزارتخانه بروید. برای همیشه میز و صندلی و چشیدن چندباره قدرت را رها کنید و به سایر کارها بپردازید.
در خبرها آمده بود که از کابینه کنارهگیری کردید و گویا تمایل به ماندن و ادامه خدمت ندارید، هر چه هست و نیست و با توجه به سابقه کاری شما در پستهای سازمانی مختلف جای بسی تاسف برای امروز و آینده کشورمان دارد، اما در ادامه خواهم گفت چرا رفتن شما در این زمانه و حتی نیامدن شما در دولت سیزدهم بهتر از شرایط امروز بود. شاید تصویر شما برای خیلیها با وزارت نفت آمیخته باشد، سالهایی که تحریمها بیشتر از گذشته شده بود و امکان فروش نفت هم نبود. سابقه کاری شما در ساخت صنایع بالادستی نفت و پتروشیمی و ایجاد موج شکنها و بنادر متعلق به پتروشیمی قابل توجه و غیر قابل انکار است؛ تکمیل فاز 15 و 17 پارس جنوبی هم با اهمیت است، حتی تکمیل جادههای جنوب که همچون داغی کهنه بر دل مردمان آن خطه مانده بود؛ شما میتوانید و میتوانستید با همین کارنامه خوب و درخشان باقی ایام را سپری کنید و بیخود و بیجهت به دلیل بغض عدهای بخیل، نادان، رانت خوار و بیتجربه پرمدعا خرج نشوید. اما برای شخص بنده دفاع شما از کشور مهمتر است، یعنی همان سالهایی که در جبهه و جنگ برای وطن با نیروی خصم صدام جنگ کردید، سال 67 هم جانباز شدید و شاید خیلیها ندانند، اما مریض احوالی امروز شما ثمره همان روزهایی است که در جبهه و جنگ بودید. بگذریم.
حرف آخر را اول بزنم، شما نمیبایست در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ثبتنام و در نهایت استعفا میکردید. بدتر آنکه نباید روی کرسی صدرات وزارتخانه تکیه میزدید که قبلتر از آن دوست داشتید به وزارت نفت بروید. این حکایت هم در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی جالب توجه است. احتمالا کمتر کسی از اهالی رسانه با خبر باشد که شما اسم دولت خود را «دولت کارنامه و برنامه» گذاشته بودید. البته بهتر بود برنامه و کارنامه میگذاشتید، چون شما بهتر میدانید که یکی از بلیههای این آب و خاک نبود برنامه و یا بودن برنامههای نصف و نیمه برای حل دشوارههای بزرگ است. برنامههایی که برای شلوغبازی و برگزاری نشستهای خبری بیدر و پیکر بسیار خوب است، اما با همان گفتهها نمیشود برنامه عملیاتی اجرا کرد. با همان افکار، امکان آجر روی آجر گذاشتن امکانپذیر نخواهد شد، چرا که همه چیز در هالهای از ابهام و وهم است.
اندکی به خبرها و مصاحبههای شما قبل از انتخابات ریاست جمهوری جستجو کردم، برآینده این تورق در میان خبرها برای کسی که سودای ریاست جمهوری داشته است، جالب توجه نبود. در مصاحبهای گفته بودید تا کنون 12 سفر استانی داشتهاید، کمتر از 20 ثانیه بعد میگویید 11 سفر استانی داشتهام. به نظر میرسد برای کسی که سودای کسب کرسی ریاست جمهوری را در سر پرورش میدهد خوشایند نبود آمار سفرش به یکباره تغییر کند. در مصاحبه با روزنامه کیهان نیز میگویید: دولت روحانی دولت «حرف» بود. همچنین در بخش دیگری از مصاحبه میگویید: «دیپلماسی اقتدار» به جای «دیپلماسی التماس» را در برنامه دارم. برای آنکه متوجه بشویم دولت روحانی دولت حرف بود و یا چیزی دیگر بهتر است به فروش نفت ایران دقت کنیم، همان بخشی که شما در آن تجربه خوبی داشته و دارید. وقتی در سال 1392 زمزمه روی کار آمدن دولت به گوش رسید گره تحریمها نسبت به گذشته ترک خورد. فضای مثبتی در عرصه بینالمللی شکل گرفته بود و ما به جای بودن در تیتر اول خبرگزاریها به حاشیه صفحات رفته بودیم. اتفاقا این رخداد بسیار خوب بود، بودن در تیتر اول و صفحه نخست برای هیچ کشوری خوشایند نیست؛ همان بهتر که در صفحات 3 به بعد روزنامههای بلاد کفر بمانیم و از ایران و آینده آن تحلیل و نه خبر منفی منتشر شود. بنابراین همچنان تغییر خاصی در ساختار تصمیمگیری رخ نداده بود چون هنوز توافق هستهای به صورت کامل شکل نگرفته بود و ظریف به فکر قدم زدن و یا نزدن با جان کری بود، اما نفت ایران به فروش میرسید و درآمدهای آن وارد کشور میشد. به نرخ دلار توجه کنید که تا قبل از خروج ترامپ از برجام شاهد کمترین تغییر قیمت دلار در بازار آزاد و افزایش تورم بودیم. بنابراین آن دولت نه اینکه نخواست و یا علاقه داشت از بامدادان تا شامگاهان سخن و حرف بگوید، بلکه وضعیت بهگونهای رقم خود که تا زمان حال همچنان شاهدش هستیم.
دیپلماسی التماس و اقتدار هم از آن دست واژههایی است که تنها به کار حمله به رقیب میخورد، شما بهتر میدانید که امضای هرگونه تفاهمنامه، معاهده و قرارداد از سوی کشورها ارتباط مستقیم با دولتهای وقت ندارد، بلکه تصمیم حاکمیتی است. در همان زمان نیز التماس رخ نداده بود، وقتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی براساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت بنیان گذاشته است، این سخن براساس کدامین برداشت از سیاست خارجی صورتبندی شده است؟ پرسش اینجاست آیا برای رفاه مردم کشور چنین حرکتی نادرست بوده است؟ آیا برای ورود پول و درآمدهای ارزی به داخل کشور راهی به غیر از مذاکره، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن از طرفهای غربی میشناسید؟ متاسفانه تکرار این دست حرفها، سخن همان کسانی است که گمان میکردند میتوانند با دست پر و دلهای پر از امید، استوار و با شجاعت در مذاکرات هستهای وارد شوند و تمام امتیازها را از طرفهای مقابل کسب کنند. آیا چنین شد؟ بگذریم.
شما در مصاحبه دیگری گفته بودید: «بنده جز شرکت در انتخابات پلن دیگری ندارم و قصدم از کاندیداتوری وزیر شدن نیست». اما کارنامه شما نشان داد برنامههای دیگری هم در میان بوده است. وزیر هم شدید و پلن دیگری به غیر از کاندیداتوری را به اجرا گذاشتید؛ تا اینجای کار اساسا حق با شماست.
چرا که اهل سیاست و قدرت نمیتوانند از قدرت به دور باشند، بر زبان سخنی را جاری میکنند و دائم از بدیهای خدمت و مسئولیت و میز لعنتی مدیریت میگویند، اما چشیدن طعم قدرت همیشه با آدمی خواهد بود و دمی او را رها نمیکند. پس به نظر میرسد شما در آن روزها که دوست داشتید نفر اول دولت آینده باشید و فقط یک پلن داشتید، پای پلن دیگری هم در میان بوده است. حفظ سایت شخصی شما حکایت همین علاقهمندی است. به شما فرصت حضور در انتخابات ریاست جمهوری داده نشد و یا اصلا خودتان کنار رفتید، اما ساختار سایت را به گونهای حفظ کردید که نشان از دوست داشتن شما به جایگاه بالاتر را نشان میدهد. فقط به یک نمونه اشاره میکنم. آرشیو سایت شما تمام عکسها، دیدارها و مصاحبههای شما در بازه زمانی انتخابات ریاست جمهوری را در خود دارد و حذف نکرده است. چرا؟ در جریان اصلاحات هم چنین بود، فردی با کولهباری از تجربه نماینده مجلس شده بود ولی همچنان برنامه انتخابات ریاست جمهوری را ویرایش و روی سایت بارگذاری میکرد. چون مجلس را دوست نداشت و ریاست دولت را میخواست. خلاصه کارنامهاش پیشروی ماست، او نه نماینده خوبی شد و نه ردای ریاست جمهوری به تن کرد! بگذریم.
در سایت شخصی شما دیدارهای شما قبل از انتخابات بسیار مهم است. نشست بازاریان و اصناف، نشست مهندس قاسمی با اصناف و بازاریان تهران، نشست صمیمی مهندس قاسمی با نمایندگان ادوار مجلس دانش آموزی و نشست همفکری کارآفرینان برتر با حضور قاسمی. به نظر میرسد برخلاف شعار شما که دولت کارنامه و برنامه بود، شما اساسا برنامه خاصی برای اداره دولت نداشتهاید. معمولا هر کدام از کاندیدای ریاست جمهوری قبل از حضور در انتخابات و معرفی خودشان به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری، با اقتصاددانان، جامعهشناسان و کارشناسان امر جلسه میگذارند تا تصویری نسبتا واقعی از شرایط جامعه و اقتصاد را درک کنند، اما شما با بازاریان جلسه گذاشتید. این همه نشان از آن دارد که شما برنامهای مشخص برای اداره کشور هم نداشتهاید. اگر به یاد داشته باشید در کلابهاوس نیز برای گپ و گفت با کاربران شبکههای اجتماعی حضور داشتید، در همان نشست نیز سایر حاضرین به این نتیجه رسیدند که شما سخن و حرف تازهای برای اداره کشور ندارید، شاید و قطعا به همین دلیل بود که پس از خروج از گردونه رقابتها، به فکر وزارت افتادید. وقتی از برنامه حضور در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفته میشود، منظورمان برنامه کامل است، یعنی همان چیزی که آقایان ضرغامی، همتی، پزشکیان و... ارایه کرده بودند.
بدون ذرهای شک و تردید، عمل انتشار دهندگان عکسهای خصوصی شما با هر دلیل و بهانهای که صورت گرفته باشد، مذموم و غیرقابل دفاع است. اما جای این سوال از شما و سایر دوستان و همفکرانتان حداقل درباره همین یک فقره باقی است. وقتی عکس خصوصی برخی از چهرههای سیاسی و اجتماعی از روی بغض و کینهجویی در فضای مجازی منتشر شد، چرا سکوت اختیار کردید؟ چرا همان وقت درباره این عمل زشت مصاحبه نکردید؟ چرا به ماجراجویان و آبروریزان نگفتید که چنین بیمحابا با آبروی دیگران بازی نکنند؟ واقعیت اینکه کارنامه سیاست مداران و صاحبان قدرت هم با کارنامه سازندگی آنان سنجش میشود و هم با مواضع آنان در بزنگاههای مهم. کارنامه شما در بخش ساخت و ساز و رسیدگی به صنعت نفت، پتروشیمی و توسعه قابل دفاع است، اما در بخشهای مربوط به همین فقره انتشار عکسهای خصوصی و پرش از آن همه گفته درباره دولت کارنامه و برنامه به سوی وزارت غیرقابل دفاع است. همین انتقادها به کارنامه مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز وارد است. ایشان کارنامهای بسیار طولانی در ساخت و ساز صنایع، احیای بافتهای فرسوده پس از جنگ تحمیلی، تکمیل پروژههای بر زمین مانده، احداث و توسعه دانشگاه آزاد و... دارند. اما در مقام دفاع از حق و جفا به برخی مدیران تا قبل از سال 1384 به مانند سایر حوزهها که با زبانی گشاده و بدون لکنت ورود پیدا میکردند، نبودند. بگذریم.
اصلا قبول کنیم که دولت روحانی دولت حرف بود، در این دولت و برنامه ساخت یک میلیون مسکن در سال شما چه کار کردید؟ آیا تا به امروز و با گذشت یکسال از عمر دولت چنین برنامهای محقق شد؟ آیا یک میلیون خانواده ایرانی در یک میلیون مسکن ساخت دولت اسکان پیدا کردند؟ آیا بازار داغ و غیرمنصفانه اجاره مسکن با توجه به برنامههای شما مهار شد؟ تابلوهای نرخ اجاره مسکن در بنگاههای خانه چنین مدعایی را نقض میکند. واقعیت اینکه بسیاری از مستاجران به دلیل ناتوانی از تامین کرایه خانه کمرشکن یا به حاشیه شهرها کوچ کردند و یا چند محله پایینتر آمدند! آمارهای ساخت و ساز مسکن نیز گواه ساخت و تحویل یک میلیون مسکن در کشور را هم نمیدهد. آمارهای مرکز آمار چنین میگوید.
در پایان امیدوارم هر کجا هستید و به هر کاری مشغول خواهید شد، فرصت بازخوانی کارنامه سیاسی خودتان را داشته باشید. ایام سریعتر از آنچه گمان میکنیم از ما و باقی آدمها عبور خواهد کرد.