کپی از شروین حاجیپور و چند نکته «برای دختران همسایه»
مرغ همسایه غاز است؟
شاید سرود «برای دختر همسایه» را شنیده یا کلیپ آن را دیده باشید؛ کلیپی که از چند منظر قابل نقد و بررسی است. فارغ از اینکه هزینه ساخت چنین اثری را چه نهادی پرداخته و کدام نهاد دغدغه آن را داشته تا چنین محتوایی را تولید کند، چند نکته فرهنگی دارد.یک؛ تولید اثر بر اساس کپیکاری امر متداولی است. اگر به خاطر داشته باشید سال ۲۰۱۲ خواننده کرهای «پارک جه سانگ» معروف به «سای» آهنگی را به نام «گانگنام استایل» خواند؛ آهنگی که مختصات فرهنگی خاصی را به طنز روایت میکرد. این تکآهنگ در همان سال ۸۰۳ میلیون بازدید داشت و سال بعد به رکورد یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون بازدید در یوتیوب رسید. منطقهای که این کلیپ در آن ضبط شد به نقطهای برای گردشگری تبدیل شد. این تأثیرگذاری وحشتناک وسیع باعث شد تا بسیاری از گروههای مختلف با تقلید از همان سبک و شیوه به بیان نظرات خود بپردازند. به طور مشخص بخشی از فیلسوفان اخلاق و فعالان محیط زیست کنار هم جمع شدند و با تغییر شعر و همسو با خواست خود این تکآهنگ را بازخوانی کردند تا از موج ایجاد شده روی این آهنگ به نفع یک جریان فرهنگی استفاده کنند. این اتفاق دو نکته مهم داشت: یک؛ اینکه همه پذیرفتند که تکآهنگ «سای» تأثیرگذار بوده است. دوم؛ اینکه همه پذیرفتند که بسیاری این آهنگ را گوش دادهاند و این آمار غیرواقعی نبوده و به عبارتی ارتشهای سایبری و اکانتهای فیک و چه و چه که در همه جای دنیا متداول است به پخش گسترده این آهنگ در جهان کمکی نکردهاند و «سای» را مخاطب گسترده شنیده است.حال اگر به سرود «برای دختر همسایه» برگردیم، این نکات برجسته میشود: یک؛ اینکه سازندگان سرود «برای دختر همسایه» پذیرفتهاند که آهنگ شروین حاجیپور با نام «برای» تأثیرگذار بوده است. اینجا هم منظر فنی موسیقی آن اثر مهم میشود و هم بافت و ساخت شعر و کاری که حاجیپور کرده است.به گزارش خبرآنلاین، نکته بعد این است که سازندگان با ساخت اثر بر اساس الگوی کار حاجیپور اعتراف میکنند که هم آن اثر به غیر از منظر موسیقی و متن، از منظر گستردگی و فراوانی توانسته است نظر مخاطبان وسیعی را به خود جلب کند؛ آنقدر که سازندگان به روی این فرض حساب کردهاند که این ملودی در فضای هر دو کشور ایران و افغانستان شناخته شده است و بر اساس این آشناپنداری، بخش قابلتوجهی از مخاطبان آن تکآهنگ شروین حاجیپور، کلیپ این تکآهنگ را هم خواهند دید. این اعتراف با سایر حرفهایی که جریان حامی «برای دختر همسایه» میزنند، فرق فاحش دارد. وقتی که نمایندگانشان میگویند آن طرز تفکر که حاجیپور در ترانهاش آنان را نمایندگی کرده یک درصد هستند و اندکند و اقلیتی بیش نیستند؛ چرا این هزینه فرهنگی را میکنند تا بر اساس الگوهای همان اقلیت، اثری هنری خلق کنند؟ این پارادوکس و تعارض و تناقض آشکاری است.به نکات بالا این را هم اضافه کنید که از منظر فلسفه هنر در یک اثر هنری فرم و محتوا درهمتنیده هستند، یعنی این محتوا است که فرم اثر را میسازد. بحث مطولی دارد و حتی فرمگرایان نیز در نهایت این را میگویند که فرمهای تازه آنان محتواهای متفاوتی را خلق میکند. حالا اگر هر کدام از این دو سو را قبول داشته باشیم، «برای دختر همسایه» در فرمی که محصول یک جریان فکری و فرهنگی دیگر است، محتوایی را ریختهاند که از قالب آن فرم بیرون میزند و برای آن نیست، اگر محتوا را هم اصل بگیریم، محتوای آنان نباید در قالب و فرم جریانی که به آن اعتقادی ندارند ریخته شود. کلام آخر در اینجا اینکه وقتی به فرم و محتوایی اعتقاد ندارید، نمیتوانید اثری هنری در همان فرم و محتوا تولید کنید یا اینکه آن را در ناخودآگاه باور کردهاید و تعارضتان ظاهری است یا اثر هنری ساخته شده عمیق و قابل اعتنا نخواهد بود.
تکخوانی زنان کدام سوی مرز آزاد است؟
سرفصل دوم، تکخوانی زنان است. عجیب است تمام رسانههای ایرانی که «برای دختر همسایه» را منتشر کردهاند در مورد حضور زنان در ورزشگاه موضع منفی دارند، تکخوانی زنان بینشان حرمت دارد اما اگر دختران همسایه یعنی زنان همزبان افغانستانی آهنگی را تک و همخوانی کنند، حرمتها برداشته میشود و دیگر تمام آن اصولی که بر آن پا میفشردند را زیر پا میگذارند؛ این تعارض دیگری که این اثر به وجود میآورد. اگر زنان میتوانند بخوانند و خواندنشان حرمت ندارد در حد و حدود همین کلیپ «برای دختر همسایه»، خب این فرصت به بانوان ایرانی هم داده شود تا اجرا کنند و رسانههای اصولگرا هم آن را منتشر کنند وگرنه این کلاه شرعی بسیار بزرگتر از آن است که هیچ دینداری بپذیرد و سر کند.
آزادی و آزادگی با آگاهی تعارض دارد؟
درباره شعر و محتوای آن میتوان مفصل و مطول بحث کرد که مثلاً آزادی و آزادگی چه تعارضی با آگاهی دارد که در شعر «برای دختر همسایه» سعی شده است دوگانهاش را بسازد. بی هیچ تردیدی در آزادی، آگاهی ایجاد میشود و آگاهی منبع اصلی آزادی است. این دو معارض نبوده و مکمل یکدیگرند. هرچند به بند بند دیگر این سروده میشود اشاره کرد و نکات آن را مورد بررسی قرار داد.آثار شتابزده و واکنشی هرچقدر هم که پایش هزینه شود، نمیتواند با آثاری که بر اساس جوشش فردی حاصل شده است، رقابت کند؛ این یک اصل هنری است. دختران افغانستان قطعاً میتوانند تجربیاتی که در بیشتر از نیم قرن گذشته داشتهاند را روایت کنند و حتی اگر از این بضاعت فرهنگی استفاده درست شود، میتواند روی بسترهای فرهنگی تمام منطقه خاورمیانه تأثیر بگذارد؛ همانطور که تجربیات زنان ایرانی در صد سال گذشته میتواند تأثیرگذار باشد اما مسئله مهم این است؛ اثر هنری حاصل جوشش است. شما میتوانید به منابع فکری یک هنرمند شک کنید و ایدهاش را زیر سؤال ببرید اما نمیتوانید جلوی تأثیرش را بگیرید یا با خلق آثار تقلیدی تأثیر کارش را کم کنید بلکه به بسط اثر او کمک میکنید. اگر می خواهید اثری تأثیرگذار بسازید، نیاز است تا بستر جوشش را باز بگذارید.