غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


خرمگس؛ از اتل لیلیان تا شاملو

مرتضی فخری قاضیانی (نویسنده)

اپیزود۱
ایام جوانی رمانی انقلابی از نویسنده چپ انگلیسی، خانم اتل لیلیان وینچ به نام «خرمگس» خواندم که قهرمان داستانش به نام «آرتور» جوانی انقلابی بود که بر سلطه و ستم کلیسا و حاکمان فاسد وقت که بر همه زوایای اعتقادی و زندگی مردم حکومت جابرانه‌ای داشتند، قیام کرده بود و مانند خرمگس آزارشان می‌داد! کاردینال، پدر نامشروع آرتور بود که ناخواسته مرگ و زندگی آرتور در زندان، در دست این پدر دورو افتاده بود که پایان تراژیک و مرگ قهرمانانه‌ای برای این پسر که پدرش را نمی‌شناخت، رقم خورد! دیالوگ به یادماندنی او باکاردینال(پدرش!) در زندان، بسیار برانگیزاننده و شورانگیز بود و کاردینال، با حس پدرانه پنهانی که داشت، تنها از پسرش اعتراف و ابراز برائت و پشیمانی خواست تا جانش را به او ببخشد و آزادش کند، اما آرتور زیر بار نرفت و جانش را در راه آرمان و آزادی کشورش فدا کرد!
اپیزود۲
دوره دانشجویی، استاد نصف و نیمه ای داشتیم که گاه که حسابی سردماغ و سرکیف بود، خارج از درس، می‌زد به جاده خاکی و سخنانی و افاضاتی! یک روز بنا کرد به بد و بیراه گفتن از شاملو که: «مردکه اومده به نویسنده‌های منتقد، توهین کرده و می‌گه اینها خرمگس هستن!» من با شگفتی از اینکه این به اصطلاح استاد! چطور می‌تونه تا این حد نفهم باشه! با پیش‌زمینه و پشتوانه خواندن رمان«خرمگس» و همچنین ماهنامه‌های وزین ادبی و هنری «آدینه» و «دنیای سخن» آن زمان(دهه ۶۰ و ۷۰) که همیشه می‌خواندم و اتفاقا آن گفت‌وگوی احمد شاملو و تفسیر و تعبیر زیبای او از خبرنگاران و نویسندگان و شاعران نقاد سیاسی و اجتماعی که مانند خرمگس، آرامش را از مستبدان و ستمگران می‌گیرند، را نیز در آن مجلات دیده بودم، بلند شدم و گفتم:«استاد! منظور جناب شاملو از خرمگس بودن نویسندگان منتقد، جنبه مثبتش بود که همیشه حاکمان را به چالش می‌کشند.» دم استاد گرم که به سادگی پذیرفت و حتی تلاش نکرد گافش را ماستمالی کند! ازمن تشکر کرد و رو به دانشجوها گفت: «خب بچه‌ها، صفحه چند بودیم؟!»