غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


در وصف اشتیاق برای تخریب آثار هنری؛ از میکل آنژ تا بنکسی

ردپای دیوانگی هنرمندانه

همدلی| در طول تاریخ هنرمندانی را می‌توان سراغ داشت که به عمد و بنا به دلایل شخصی و حتی اجتماعی آثار خود را سوزانده یا از بین برده‌‌اند. «دیوانگی» در هنر هیچ مرز و چهارچوبی نمی‌شناسد و اگر به تاریخ و گذشته‌های بسیار دور بنگریم با هنرمندانی مواجه خواهیم شد که بر اساس رفتارهای هنجارشکنانه شاهکارهای بی‌تکراری را خلق کرده‌اند که حتی تا به امروزحرف‌های بسیار برای گفتن دارند.
 «ونگوگ» و «بنکسی» نماینده دیوانگان هنر نزد عامه
شاید شناخته‌شده‌ترین هنرمند دیوانه برای عامه مردم در سراسر دنیا «ونسان ونگوگ» باشد؛ نقاشی هلندی که از طبقه متوسط جامعه بود. اوج دیوانگی ونگوگ زمانی بود که گوشش را برید و برای معشوقه‌اش فرستاد! «بنکسی»، گرافیتی‌کار معاصر که چهره‌ای قانون گریز و هنجارشکن محسوب می‌شود نیز یکی دیگر از هنرمندان همدوره  ماست. چنین هنرمندانی در طول تاریخ کم نبوده‌اند.

 سوزاندن آثار هنری؛ اتفاق مرسوم میان دیوانگان هنر

دیوانگی هنرمندان به اتفاق حاشیه‌ای و روزمره و معمول محدود نمی‌شود و اوج آن سوزاندن و از بین بردن آثار توسط خالقان آثار است. این حرکت هنجارشکنانه محدود به هنر نیست و در ادبیات هم مرسوم است. اگر به گذشته و دوران معاصر بنگریم، درخواهیم یافت که نویسندگان ایرانی و خارجی هم در از بین بردن آثارشان ید طولایی داشته‌اند. آنها هم مانند هنرمندان، آثار خود را پیش از رسیدنشان به جامعه و مخاطبان، سوزانده‌اند یا آنها را به طرق دیگر نابوده کرده‌اند. در ادبیات ایران افرادی چون صادق هدایت و غزاله علیزاده را داریم که در این دسته قرار می‌گیرند. در ادبیات جهان نام نویسندگانی چون ارنست همینگوی، فرانتس کافکا و ویرجینیا وولف دیده می‌شود که با کارها و فعالیت‌های هنجارشکنانه، خود را در دل مخاطبان و مردم جهان جا کرده‌اند.
«آرت لند مگزین» مقاله‌ای درباره این دسته از هنرمندان به قلم «توری کمبل» منتشر کرده که ترجمه آن را در ادامه می‌خوانید.
هنرمندانی را داریم که در هر دهه در کشورهای مختلف با فرهنگ‌های متفاوت آثار خود را نابوده کرده‌اند. چه دلایلی برای چنین کاری وجود دارد؟ تخریب اثری با بیان خلاقانه با چه انگیزه‌ای انجام می‌شود و چه نیاز است که هنرمند آن را پاک کند؟ به هر حال هنرمندان به دلایل مختلف از جمله «اضطراب‌های ذهنی»، «تنش‌های درونی» و «شرایط اجتماعی» دست به از بین بردن آثاری می‌زنند که خود آنها را خلق کرده‌اند و مالکشان هستند!
«توری تمبل» در گزارش خود از «بنکسی» به عنوان هنرمند جنجالیِ خیابانی و سیاسی یاد کرده و به این نقل قول از او پرداخته که می‌گوید: «اشتیاق برای تخریب نیز یک میل خلاقانه است».

 میکل آنژ، مثله کردن مجسمه مسیح مرمرین

میکل آنژ اولین هنرمند دیوانه‌ این گزارش است. «کمبل» درباره میکل آنژ نوشته: احتمالاً اولین نمونه شناخته شده از تخریب آثار توسط صاحب اثر در قرن شانزدهم، توسط میکل آنژ مجسمه‌ساز مطرح همه ادوار انجام شده است. آن‌طور که می‌گویند میکل آنژ طی تصمیمی که برای نابودی آثارش می‌گیرد به تخریب پا و بازوی چپ مسیح مرمرین می‌پردازد و در نهایت آن را مثله می‌کند.
دلایل این کار میکل‌آنژ همچنان ناشناخته است؛ هرچند مورخان درباره شخصیت این هنرمند و رفتارهای او موضوعاتی را عنوان کرده‌اند. مثلا اینکه او در جریان تفتیش عقاید از ترس اینکه دیگران متوجه پروتستان بودنش نشوند به تخریب مجسمه مسیح پرداخته است. برخی هم می‌گویند سختی سنگ مرمر او را عصبانی کرده و به نابودی اثرش واداشته است. تا آنجا که در تاریخ ثبت شده میکل آنژ جز مورد مذکور با آثار دیگرش چنین کاری نکرده است.

 جاسپر جانز، نقاش پرچم‌باز

جاسپر جانز (نقاش آمریکایی) که او را بیشتر با جنبش «هنر عامه» مرتبط می‌دانند در سن 24 سالگی تصمیم گرفت تمام آثارش را نابود کند. او به طور کلی در آثارش به عناصر زندگی روزمره می‌پرداخته و بیش از 50 سال در زمینه چاپ دستی و خلق آثار هنری فعالیت کرده است. «اعداد»، «حروف»، «انواع قوطی‌ها» و کلا اشیائی که ذهن انسان با آن‌ها آشناست، در آثار جاسپر جانز جایگاه ویژه‌ای دارند. جاسپر جانز در کمال تعجب هیچ‌گاه در جشنواره یا رویدادی جایزه‌ای کسب نکرده است. او فقط یکبار در سال 2011 از رئیس جمهور وقت آمریکا نشان «افتخار آزادی» دریافت کرده است.
جاسپر جانز در 24 سالگی تصمیم به نابودی کمال آثارش می‌گیرد. او بعدها درباره این کارش گفته: «باید از تبدیل شدن و هنرمند شدن دست بردارم! من آرزو داشتم تعیین کنم که چه هستم. کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که بفهمم من چه کارهایی کرده‌ام که دیگران هم آنها را  انجام دادند! من چیزی بودم که دیگران نبودند!»
در ادامه، تبدیل جاسپر به هنرمندی که آثارش را سوزانده او را در مسیری دیگر قرار دارد و باعث شد مجددا به قوه الهام خود اعتماد کند و بر آن متمرکز شود. کمی بعدتر بود که جاسپر رویایی نقاشی پرچم آمریکا را در سر پروراند و معروف‌ترین اثرش را خلق کرد.

فرانسیس بیکن، دفن آثار زیر استودیوی شخصی!

فرانسیس بیکن نقاش و هنرمندی که او را فیلسوف و سیاست‌مدار هم می‌دانسته‌اند در سال 1561 زاده شد و به سال 1626 درگذشت. بسیاری از هنرمندان و مخاطبان هنر بیکن را عنصر اصلی و مؤثر تحول فکری در قرون وسطا می‌دانند و او را بانی انقلاب علمی قلمداد می‌کنند، چرا که او اعتقاد داشت «علم بر انسان و جهان تسلط دارد» و «نمی‌توان بر طبیعت مسلط شد؛ مگر آنکه از قوانین آن آگاهی یابیم!»
فرانسیس بیکن حتی سال‌ها و دهه‌ها پس از مرگش هم هنرمندی مطرح محسوب می‌شود، چراکه درسال 1992 استودیوی او در «کنزینگتون جنوبی» را به طرز ماهرانه‌ای حفاری کردند و طی این اتفاق حدود صد بوم نقاشی اثر بیکن کشف شد که تخریب شده بودند.
باید یادآور شد به طور کلی فرانسیس بیکن را به عنوان هنرمندی با خلاقیت‌های خشونت‌گرایانه و با روحیه‌ای مازوخیستی شناخته می‌شده و بر همین اساس شاید نابود کردن آثارش، رفتاری تعجب‌برانگیز و نامعمول نباشد.
«گوریل با میکروفون» یکی از آثار فرانسیس بیکن‌ است که طی حفاری در استودیوی او پیدا شده و دو برش بزرگ روی آن بوده که تخریبش کرده است. بی‌شک تلاش‌های هنری فرانسیس بیکن با بریدن‌ها و خط و خش‌های چاقو، نفی نمی‌شود و آثار معیوبش هم مانند شاهکارهایش همچنان با ارزشند.

 بنکسی، خلافکارترین و پرحاشیه‌ترین هنرمند دنیا

بنکسی؛ این هنرمند قانون‌گریز و خلاق و پرحاشیه، یکی دیگر از دیوانگان عرصه هنر است. شناخته‌شده‌ترین نمونه هنری تخریب شده این هنرمند اثری است که در سال 2018 در معرض دید قرار گرفته است.
این اثر به قیمت یک میلیون پوند در حراج «ساتبیز» لندن فروخته می‌شود اما این اثر گران‌قیمت پس از انجام معامله، پیش روی مخاطبان و دوربین‌های خبری شروع به تخریب شدن کرد و تعجب و غافل‌گیری حاضران را برانگیخت. روند تخریب تابلوی بنکسی نیز هنرمندانه بوده و روال جالبی داشته است. به این شکل که درون قاب ضخیم اثر یک دستگاه خردکن خودکار تعبیه شده بوده که ظاهرا حین رونمایی خراب می‌شود و نیمی از اثر را می‌جود و از بین می‌برد.
گفته می‌شود بنکسی با این کار می‌خواسته مصرف‌گرایی و ارزش دنیای هنر را به مردم امروز یادآوری کند. تخریب اثر حاشیه‌برانگیز بنکسی نه تنها از ارزش آن نکاسته بلکه باعث زایش اثری شده که «عشق در سطل زباله» نام دارد و مبلغ آن سر به فلک کشیده است.
اینکه می‌گویند نفس هنر به واسطه آثار هنری همواره حیات دارد نظریه‌ای درست است، که اگرغیر از این بود آثار پاره و تخریب شده هنرمندان گذشته، حال در زباله‌دانی‌ها جای داشت. در نهایت اینکه سوزاندن و از بین بردن آثار توسط خالقان اثر از سوی آنها دلایلی دارد و عملی اعتراضی نسبت به اتفاقات مختلف است. اگر تاریخ هنر را مرور کنیم با هنرمندان زیادی مواجه می‌شویم که به دلایلی خاص برخی آثارشان را از بین برده‌اند.