غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


بررسی علل انباشت‌ احساسات ناخوشایند در جامعه

چرا برخی شعارهای معترضان رکیک است؟

همدلی| در روزهای گذشته که شاهد حوادث و رویدادهایی در کشور بوده‌ایم،  شعارهای خارج از عرف سرداده شد که مطرح شدن آنها بویژه در فضای دانشگاه قابل تامل است. جامعه شناسان و کارشناسان سیاسی تحلیل متفاوتی در این زمینه ارائه کرده اند، اما فصل مشترک همه این موارد «انباشت احساسات ناخوشایند در جامعه»و «افزایش خشونت» بوده است. محمدرضا مرادی طادی، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، معتقد است که تغییر پایگاه معترضان و نیز انباشت‌هایی از احساسات ناخوشایند، به سر دادن بعضی شعارها در اتفاقات اخیر منجر شده است. رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز اظهاراتی مشابه در این زمینه داشته و معتقد است که برای جلوگیری از تشدید خشونت در آینده ضروری است تا مطالبات مردم جدی گرفته شده و صدای نسل جوان شنیده شود. 
هر جامعه‌ای التهابات خاص خودش را دارد و با همین فراز و فرودها و التهابات و تحولات زنده بودن خودشان را نمایان می‌کنند. تصور جامعه‌ای که هرگز دچار التهاب و تحول نشود، محال است و این حکم در مورد جامعۀ ایران نیز صادق است. اما نکته قابل توجه در اکثر اعتراضات در ایران و به خصوص اخیرا آمیختگی آن با خشونت است. 
 علت خشم معترضان چیست؟
سیدحسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در این باره گفت:«حوادث اخیر را از چند زاویه می‌توان بررسی کرد؛ باید منتظر چنین اتفاقی می‌بودیم زیرا طی چند سال اخیر مشکلات و فشارهای مختلفی به جامعه وارد شد. بخشی از این فشارها مشکلات اقتصادی است که بخشی ناشی از تحریم و بخشی نیز ناشی از ضعف مدیریت و بدمدیریتی در کشور است.»
او با قابل پیش‌بینی خواندن این اعتراضات به خاطر مشکلات اقتصادی و نارضایتی مردم ، ادامه داد:«فوت مهسا امینی عاملی شد که زمان اعتراضات کوتاه‌تر شود و سرعت بیشتری پیدا کند اما در هر حال شرایطی را در کشور تجربه می‌کردیم که باید منتظر چنین اتفاقی می‌بودیم.»
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران با بیان اینکه طی یک سال و نیم اخیر به عنوان یک شهروند به مراتب هزینه‌های زندگی‌مان بیشتر و درآمدهایمان کمتر شده است، به ایسنا گفت:«خیلی‌ها منتظر بودند با تغییر دولت فرجی حاصل شود و عملا در این ایام شاهد اعتراضات معلمان، بازنشستگان، کارگران و... بودیم، از طرفی دیگر در شرایطی که مردم در فشار اقتصادی هستند، طرح ناموفق گشت ارشاد را اجرا می‌کنند؛ طرحی که همه می‌دانند ناموفق است و در اولویت نیست.»
او تصریح کرد:«فوت مهسا امینی صورت گرفت و بعد موضع‌گیری‌هایی انجام و اطلاعات ضد و نقیضی منعکس شد. از سوی دیگر نسبت به این اتفاقات برخی مسئولان و چهره‌های سیاسی نیز واکنش نشان دادند که همان واکنش‌های تند حسن عباسی علیه فوتبالیست‌ها و همسران‌شان کافیست.»
موسوی چلک در ادامه به پایین بودن سرمایه اجتماعی اشاره و خاطرنشان کرد:«چند پژوهش ملی طی سال‌های ۹۴ تا ۱۴۰۰ انجام شده که نشان می‌دهند سرمایه اجتماعی پایین آمده است. بالاخره این موارد و همچنین ناکارآمدی در پاسخگویی به نیازهای افراد دست به دست هم می‌دهند.»
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران اظهار کرد:«اگر مردم نتوانند به مطالبات‌شان برسند و اگر این بار هم بحران بدون حل مشکل فروکش کند، دفعه بعد این اتفاقات خشونت‌آمیزتر خواهد بود.»
او درباره راه‌کار پاسخگویی به مطالبات و اعتراضات مردم اظهار کرد:«راه این است که مسئولان فضای گفت‌وگو ایجاد کنند. صدای نسل جدید را بشنوند. به مطالبات به حق مردم پاسخ دهند. قوانین و ستاد ناکارآمد را حذف کنند. آنچه که اکنون اتفاق افتاده مطالبات از جنس حقوقی- شهروندی و سبک زندگی است؛ درنهایت به جلو بروند، جنس مطالبات به سمت رفاه و تامین اجتماعی تغییر خواهد کرد.»
 چرایی مستهجن شدن شعارها
شعار، جزو لاینفک هر مطالبه جمعی یا حرکت اعتراض میدانی و مدنی است. اما نکته تامل برانگیز در روزهای گذشته تفاوت ادبیات شعارهای این دوره با دوره‌های گذشته است به طوری که بعضی از این شعارها امکان بازتاب در هیچ رسانه‌ای را ندارند.محمدرضا مرادی طادی، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی در این باره گفت:«برای استهجانی که اکنون بر بعضی از شعارها حاکم شده فرضیه‌های مختلفی می‌توان ارایه کرد. خیلی ساده و تحقیرآمیز می‌توان گفت بسیاری از این افراد اراذل و اوباش‌اند و ادب ندارند؛ یا به تئوری تقلیل‌گرای روانشناسی فرویدی متوسل شد و گفت این شعارها بیانی از عقده‌های فروخوردۀ جنسی است که اکنون سر باز کرده و مَحمل و توجیهی سیاسی پیدا کرده است؛ یا مواردی دیگر. اما به نظر می‌رسد که مشخصاً دو علتِ جامعه‌شناختی و روانشناختی می‌تواند موجب سر دادن چنین شعارهای رکیکی بشود.»
او در ادامه اظهار داشت:«در سطح تبیین جامعه‌شناختی به این نکتۀ حایز اهمیت می‌توان اشاره کرد که از سال ۸۸ به بعد با زوال طبقۀ متوسط و فرسایش نهادهای مدنی، عموماً جامعه‌پذیری سیاسی به درستی انجام نشده و سوای از آن کم‌کم نیروهای حاشیه و دهک‌های فرودست برای مطالبات حداقلی و معیشتی وارد میدانِ سیاست شده‌اند. به تعبیری ملموس‌تر، می‌توان گفت پایگاه اجتماعیِ معترضانِ «رأی من کو؟» به پایگاه اجتماعی «نان من کو؟» تغییر کرده‌اند و بدیهی است هر چقدر نزاع از سطح «مدنی» به سطوح «طبیعی» نیل کند، بدیهی است که دوز خشونت چه در کردار و چه در گفتار افزایش پیدا می‌کند.»
مرادی طادی  افزود:«در سطح تبیین روان شناختی نیز می‌توان به موضوع «تراکم نفرت» اشاره کرد. شعارها در واقع بازتابی از مطالبات و تمنیّات سوژه‌های اعتراض و شورش‌اند. ولی وقتی ناخودآگاه معترضان از نفرت تلنبار شده است، فحش دادن و ناسزاگویی راهکاری می‌شود برای بیان نهایتِ انزجاری که فرد از شرایط خودش دارد. افراد و اقشار مختلفی که پایگاه اجتماعی خود را از دست داده‌اند، هیچ نماینده‌ای در سطوح مختلف قدرت سیاسی ندارند، شنیده نمی‌شوند، نادیده گرفته می‌شوند و دائماً حداقل مطالبات‌شان بی‌پاسخ می‌ماند، سوژه‌هایی آکنده از نفرت و خشم‌اند، که مثل همین دعواهای معمول میان دو نفر، می‌توانند ناگاه منفجر بشوند و چشم‌ها را ببندند و دهان را بگشایند و آنچه که نباید بگویند، بگویند.»
جامعه‌شناسان تاکید دارند که اساساً شعار و شورش معلول است و باید با اصلاح راهبردها علت‌های زایندۀ این شرایط بحرانی را از بین برد.