غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


یادی از را‌ه‌کارهای هاشمی در بحران 88

محمدرضا چمن‌نژادیان- در تاریخ معاصر ایران و نیم قرن اخیر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیت‌های موثر و پر نفوذی بودند که در انقلاب اسلامی ایران با فراز و نشیب‌های آن نقش‌های اثربخش مثبت و منفی بازی کرده است. با توجه به ناپختگی و بی‌تجربگی‌های مدیریتی که نیروهای انقلاب در عرصه‌های داخلی و خارجی اداره کشور داشتند. با عنایت به هوش، ذکاوت و زیرکی که  هاشمی رفسنجانی به ویژه پس از شهادت آیت‌الله شهید بهشتی داشت، همواره امینی عمل‌گرا و میدانی برای امام خمینی(ره) و عنصری اثربخش در تصمیمات بزرگ و سخت در سه دهه اول انقلاب بودند. اکثریت نیروهای اصلی پیرو ایده و آرمان‌های بنیانگذار جمهوری اسلامی در سایه کنش‌ها و واکنش‌‌های هاشمی تعریف، اداره و مدیریت می‌شدند. نقش بی بدیل او در ارکان ساختاری نظام اسلامی تا زمان درگذشت، خصوصاً در دفاع مقدس و مدیریت قوای تقنینی، اجرایی، مصلحت نظام، خبرگان و... برکسی پوشیده نیست. لیکن با توجه به هوش بالا، دانش فقهی به‌روز شده،کسب تجارب مدیریتی و بیان شفاف راه‌بردهای سیاسی ممکلت‌داری - که ملهم از نگاه او به دنیای مدرن و داشته‌های بومی بود - تاکیدات وی به مرور بیشتر متوجه ساختارهای مدنی منبعث از مطالبات تاریخی ملت، قانون اساسی و استیفای حقوق شهروندی گردید. ولی این دیدگاه هیچگاه خوشایندِ تئوریسین‌های حکومت اسلامی با مشارکت تزئینی مردم، قرار نگرفت. همین دیدگاه متفاوت هاشمی از نظام سیاسی و اسلامی باعث شد، تا هم همراهان سنتی پرقدرتش در جناح اصول‌گرا کم‌کم او را از دایره‌ی خودی‌ها و محارم نظام خارج بدانند و خشمگینانه در محافل خودی‌ و نهادهای انقلابی در دست خود، او را تخریب کنند. هر چند نباید ناگفته ماند که جناح سنتی همراهان سابق و مخالفان متاخر هاشمی در زمان حیات امام خمینی در حاشیه توجه رهبر انقلاب قرار داشتنند و منویات‌شان کمتر فروغی در فضای سیاسی واجرایی کشور داشت. اما شخص هاشمی به‌خاطر بیرون راندن رقیبان دگر‌اندیش و بعضاً چپ‌های هم‌صنف و خط‌امامی بود که از جایگاه برجسته خود در نزد رهبر انقلاب به نفع جناح حاشیه‌نشین و بی‌فروعِ راست نهایت بهره را برد. عملکرد هاشمی آن جناح کم‌ظرفیت و بی‌توجه به آموزه‌های دمکراتیک را به متن قدرت و ثروت وارد کرد. هاشمی مصلحانه در صدد همراه نمودن آنان با منویات حکمرانی و دیدگاه‌های خاص خود برآمد.  بخصوص پس از دوران سازندگی بود،که شفاف‌تر در خطبه‌های نماز جمعه به بیان تقسیمات تاریخی، چگونگی تاسیس و استمرار حیات حکومت‌ها پرداخت و خواهان استقرار نظام سیاسی مبتنی بر تجارب تاریخی بشر، مشارکت اکثریت و میزان بودن رای ملت با سازو کارهای مدرن مردمسالارانه بود. خواسته ای که با مخالفت لجاجت شدید دوستان سابق، دامنه تخریب او به بحران سال ۸۸ رسید. خطبه‌ی تاریخی و راه‌کارهای پنجگانه‌ی هاشمی برای اصلاح مدیریت امور و کنترل بحران ۸۸ موید این تحلیل است. ولی عدم اعتقاد مردان و نهادهایی که پس از برآمدن احمدی‌نژاد قدرت گرفته بودند، به را‌ه‌کارهای او وتوجه مردم به هاشمی پس از 88، باعث حذف تدریجی او از ارکان و تریبون‌های رسمی و در نهایت اتفاق عجیبِ رد صلاحیت او شد. و از منظر داخلی و خارجی هم‌اکنون زمینه‌های نابسامانی مدنی، سرمایه‌سوزی اجتماعی، تعمیق شکاف بین‌نسلی، بی‌توجهی به منافع و امنیت ملی، عدم توسعه‌ی متوازان، تورم، فقر، فلاکت، تبعیض غیرقابل تحمل، ناکارآمدی، سخت شدن زندگی حداقلی و آبرومندانه، یاس جوانان از آینده‌ی مشخص و... همگی ناشی از دیدگاه غیرمشارکتی و غیرمدنی است. شاید اگر گوش شنوایی برای حرف‌های هاشمی بود و اعتقادی به داده‌های علمی و دستاوردهای جامعه‌شناسان ونتایج نظرسنجی‌ها وجود داشت، امروزه نظام سیاسی دچار چالش و جنبشی بی‌سر و ته نبود. 
اکنون امید می‌رود که فرصت‌سازی، عبرت‌آموزی و التیام دردهایی که مزمن شده اند، بتواند به شنیدن صداهای منتقدان، اصلاح امور، سازماندهی پایگاه‌های مدنی و اجتماعی از طریق حضور شایستگان ایرانی، کنش‌گری اثربخشِ احزاب فراگیر و شایسته‌سالاری واقعی منجر شود.