چه باید کرد؟
محسن افلاکی - حدود چهل و چهارسال از سن انقلاب درایران میگذرد. اگر آن را معادل سن آدمی بگیریم، قطعا باید با انسانی جا افتاده مواجه شویم. با تجربیات جنگ، تحریم،تورم و تنشهای داخلی و از او انتظار میرود که مناسب با تجربههایش عمل کند، اما به همت برخی دولتمردان، آنچه که در رفتار و گفتارش مشاهده میشود ، با گذشته و تجربهاش همخوانی ندارد .
چهلوچهار سال است که نظام آموزش و پروش نتوانسته تغذیه رایگان حکومت قبلی را در سطح گسترده ادامه بدهد. سالهاست که کتب درسی مدام در حال تغییر هستند و هر سال بعد از ماه مهر کتابها به دست دانشآموزان میرسد و هر سال صنعت چوب و کاغذ به شدت مشغول کار است تا آخرین بازمانده جنگلها را به کتاب و دفتر تبدیل کنند.
در موضوع ورزش هم از زمان خاتمی به بعد شاهد جریانات و افراد خاصی بودیم که کاملا سیاست را بر ورزش تحمیل کردند که نتایجش را در راس فدراسیون فوتبال شاهد هستیم .
هر چه زمان جلوتر میرود، می بینیم، که در امور حکمرانی و مدیریتهای سطح بالا و استراتژیک، تقریبا کسی از دانشگاههای درجه اول کشور در مصدر امور نیست؛ از همین رو در مهاجرت نخبگان تقریبا رکورددار هستیم.
در صنعت خودرو سازی که سالهاست میان پلیس راهور و تولید کنندگان بابت کیفیت تولید و استانداردها جدال وجود دارد و وضعیت به گونهای است که مردم برای خرید خودروهای بیکیفیت که ارابههای مرگ توصیف می شوند، در نوبت ثبت نام به سر میبرند ، چرا که یکی از اهرمهای رفع مشکلات تردد و معیشت آنهاست .
بودجه برخی موسسات خاص از بودجه دانشگاههای کشور بیشتر است و این خود فشارهایی را بر کیفیت تدریس و تحصیل، تحمیل میکند و دانشگاهها را به مراکزی بیخاصیت و بیبضاعت تبدیل می کند.
صنعت سینما و تئاتر تقریبا تعطیل است. بسیاری از سینماها تعطیل، تخریب یا در حال فرسوده شدن هستند، تا به مکانهای تبدیل تجاری تبدیل شوند. از بزرگان سینما و تئاتر تقریبا کسی در جریان تولید فرهنگ باقی نمانده واگرهم کسی هست، بابت هزینهها و دستمزد و کمبود محل نمایش والبته تضییقات دیگر رغبت کار ندارد.
بازنشستگان حداقلیبگیر سازمان تامین اجتماعی - که یکی از بنگاههای پولدار مملکت است ومعمولا برسر مدیریت آن در بین جناح های سیاسی رقابت شدید وجود دارد- با تجمع و اعتراض بر سر معیشت خود روزهای بعد بازنشستگیشان را میگذرانند.
فرهنگیان که در حقیقت چشمههای دانش و بالندگی نسل آینده هستند، هنوز در گرههای کور رتبهبندی و پاداش پایان خدمت خود اسیر هستند و هر ماه با وعدههای جدید روبهرو میشوند که تنها به تمسخر شأن وجایگاهشان منجر شده استتصویب قوانین معیوب، بیدقتی در رصد مشکلات بعدی تصویب قوانین ، عدم استفاده از افراد خبره و توانا و صاحبنظر ، هیئتی عمل کردن نمایندگان مجلس ، پاک کردن اصل صورت مسئله دروقوع بحرانها و محول کردن بروز مشکلات به دولت قبلی، همگی نشان از بی تدبیری در دولتها و مجالس بوده است در این میان سنگ زیرین این آسیاب، قشر متوسط و طبقه محروم جامعه است که پیامدهای نامطلوب این وضعیت نیز گریبانگیر آنها خواهد بود.
عدم توجه دولتها به خواستههای ملت، طرحهای نامتناسب با مشکلات مردم تصویب ضربتی آنها توسط میراث نامطلوبی از آنها بر جای میگذارد که بسیاری از مسایل زیر را می توان در آن ردیف برشمرد: تعطیلی کارخانهها و کارگاهها و افزایش بیکاری و پیامدهای اجتماعی آن، افزایش طلاق، کاهش سن جرم و اعتیاد به سن 12 سالگی، استرس و فشارهای اقتصادی بر اقشار آسیبپذیر و واماندگی افراد جامعه در اداره معیشت خانواده.
در حوزه محیط زیست ستاد احیا دریاچه ارومیه با صرف بودجه مملکت و تحمیل خسارت بر جغرافیای ایران و همسایگان، فقط توانست دریاچه را سریعتر خشک کند. در مورد حقابه رودخانهها از عراق و افغانستان نیز کاملا خلع سلاح شدیم و دنبال مذاکرات برای یادآوری قوانین و معاهدههای پیشین هستیم. جنگلهای بلوط زاگرس در آتش سوختند و الباقی نیز به عنوان ذغال قلیان و کباب، در حال بریده شدن هستند.
در حوره مسایل داخلی وضعیت دردناکتر است. پس از سالها شورای عالی انقلاب فرهنگی بالاخره به این نتیجه رسیده که خانه ملی گفتگوی آزاد تاسیس کند تا در سطح مدارس و دانشگاهها به تامل برسند، اما سازوکار آن، آنقدر دست وپا گیر است که هر کسی قید آن را می زند
در حوزه اجتماعی آنچه که در طول این سالها مشاهده شده، تبدیل جامعه به دو بخش خودی و غیرخودی است. هر که خودی باشد، قطعا همهجوره حالش خوب خواهد شد و غیرخودی ها باید با فقر و بیکاری و عدم برخورداری از موقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دست وپنجه نرم کنند. نتیجه این وضعیت هم میشود تلاش برای حل مسایل و مشکلات در کف خیابان. اصولا از انقلاب فرهنگی در اوایل انقلاب تاکنون، بسیاری از مسایل داخلی کشور در کف خیابان تصمیمگیری شد؛ نه اتاقهای فکر یا جمع شد.
اما چه باید کرد؟ پاسخ این سوال را هر روزه در سخنان و مواضع دلسوزان میتوان یافت: قطعا استفاده از افراد تحصیلکرده در دانشگاههای معتبر و دارای تجربه و دلسوز در کلیه سطوح مدیریتی و مرتبط در حوزه همان مدیریت ضرورت است. *حذف برخی از نهادها، سازمانها و ستادها که بیشتر جنبه تحمیل مالی و بودجه را دارند تا کارآیی و مدیریتی. بازنگری اصولی در قوانین مصوبه که تا کنون تبعات و زیانهای فرسایشی زیادی برای مردم و کشور داشتهاند. ایجاد فرصت هایی برای بیان مواضع همه اقشار جامعه درباره مسایل کشور.تریبون آزاد، برای شنیدن حرف مردم و ایجاد نهادی متشکل از اقشار جامعه و در مقابل افرادی از بدنه حکومت که تامل دررفع موانع و مشکلات داشته باشند. وشاید همه موارد فوق در یک جمله خلاصه شود که شنیدن صدای مردم و البته به توجه به مطالبات واقعی آنها.