غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ذهنیت ضدضابطه و جنگ روایت‌ها

آرش رازانی (روزنامه‌نگار)

این روزها و در متن التهابات اجتماعی کشور، شاهد تسلط همه‌جانبه‌ رسانه بر افکار عمومی هستیم. رسانه‌های رسمی، رسانه‌های فراگیر و شبکه‌های اجتماعی هر یک با تمام توان مشغول ساختن تصویر مطلوب خود از واقعیت و ارائه روایت‌های قابل پذیرش از آن هستند. صرف‌نظر از ویژگی‌های «روایت» و سازوکار تأثیرگذاری و باورپذیری آن، آنچه در این میان جلب نظر می‌کند «ذهنیت» روایتگران است. در رسانه‌های رسمی، روایتگران با لحاظ کردن اصول ابلاغ شده از جانب سیاستگذار در تعریف «درست و نادرست»، می‌کوشند روایت‌هایی بسازند که اولا ذره‌ای از چارچوب تعیین شده تخطی نکند و در ثانی باور گروه‌های وفادار تعریف شده را در کانال‌های از پیش تعیین شده هدایت کنند. این قبیل روایت‌ها، کاری به لزوم اقناع سایر گروه‌ها ندارند و هر تردیدکننده‌ای را فریب خورده می‌دانند. رسانه‌های فراگیر نیز در همین حال و هوا، اما با چند قید اضافه فعالیت می‌کنند. آن‌ها در مبانی «روایت» مشابه رسانه‌های رسمی عمل می‌کنند اما در عین حال سعی در حفظ وجهه‌ «رسانه مستقل و آزاد» و جلب نظر و اعتماد مخاطبان تازه‌ خود دارند. بدین ترتیب، در کنار روایت‌های مطابق با اصول حاکم بر رسانه، روایت‌های صادرشده از منابع غیرهمسو که در محتوا مشابهت‌هایی با روایت غالب همان رسانه دارند، نیز می‌توان از آن‌ها شنید. اما عرصه‌ اصلی اطلاع‌رسانی این روزها در اختیار شبکه‌های اجتماعی به مثابه «رسانه‌ی تعاملی» است. شبکه اجتماعی، رسانه‌ای است که اعضا روایت‌های خود را عرضه می‌کنند و شبکه این روایت‌ها را به سایر اعضا انتقال می‌دهد. نکته‌ خاص این روایت‌ها، ذهنیت راویان است. هر کدام از ما، بر اساس ذهنیت‌های خود، واقعیت‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شویم و دستگاه هنجارهای اجتماعی و فردی‌مان، روایتی را از آنچه در شهر جاری است برای مخاطبان‌مان در شبکه‌های اجتماعی نقل می‌کنیم. این روایت‌ها اما بیش از آنکه اعتبار خود را از شخصی و عینی بودن بگیرند، از دوخته شدن بر قامت پیش‌فرض‌های ذهنی ما اعتبار کسب می‌کنند. ذهنیت‌های ما، به‌عنوان اعضای یک جامعه‌ استبدادزده که در صد و اندی سال اخیر در جستجوی آزادی همواره از دامن نفی وضعیت پیشین به دامن اثبات درستی وضعیت فعلی غلتیده‌ایم و پس از نومید شدن، وضعیت سومی را در نفی وضعیت فعلی به‌عنوان ایده‌آل فرض کرده و در جستجوی آن برآمده‌ایم، ذهنیتی به شدت ضدضابطه است. گویی پذیرش هر ضابطه‌ای غیر از آنچه خود درست می‌دانیم، گردن نهادن به استبدادی دیگر است. این است که غالب روایت‌های ما در شبکه‌های اجتماعی، از نفی روایت یکی از رسانه‌های رسمی یا فراگیر آغاز می‌شوند. گویی هر ارجاع یا انطباقی با آن روایت‌ها، صرف‌نظر از قرابت آن با واقعیت، فی‌نفسه پذیرش چارچوب‌های آن رسانه و عضویت در جامعه‌ تحت استبداد فکری آن رسانه است. بدین ترتیب است که باوجود تنوع و تکثر بی‌سابقه روایت‌ها، آنچه در این روزها بیشتر می‌شود، نه وفاق و توافق عمومی بر روایت‌های واحد نزدیک به حقیقت، که جنگ نفی و طرد و از اعتبار انداختن روایت‌هاست و در این میان، راویان قربانیان اصلی هستند. ما هر روز دوستان بیشتری را از دست می‌دهیم و به افراد بیشتری بی‌اعتماد می‌شویم؛ فقط به این دلیل که روایت‌های آنان را از آنچه در شهر اتفاق می‌افتد، مطابق با چارچوب ذهنی خود نمی‌دانیم. این اختلاف، منجر به جدایی هرچه بیشتر ما از یکدیگر و تشتت روزافزون بین ما می‌شود و افزون برآن، راه را برای نفوذ فریبکارانی باز می‌کند که با جازدن خود در بین گروهی خاص از طریق نقل روایت‌های مطابق با ذهنیت افراد، در پی مطامع مختلف خویش هستند. ما دوستان واقعی خود را که به سعی بسیار و در گذر زمان به دست آورده‌ایم از دست می‌دهیم و آنچه نصیبمان می‌شود،سرخوردگی و تردید و تنهایی و تعدادی گندم‌نمای جو فروش است. در این روزهای پرالتهاب، آنچه ما را امیدوار و سرپا نگه می‌دارد دوستان همدل و همراه ما هستند، ولو پاره‌ای از روایت‌های آنان مطابق سلیقه‌ ما نباشد. مباد در روزهای پس از التهاب که ناگزیر خواهند آمد، ما یکدیگر را وانهاده و خود تنها شده باشیم که سهل‌تر از تسلط بر گروه تنهایان برای ارباب قدرت نیست.