محمد سریر در گفتوگو با همدلی از علینقی وزیری؛ پدر موسیقی نوین ایرانی میگوید
اندیشه کلنل علمی بود، نه غربی
سارا حیدرنژاد| اگر بخواهیم به تاریخ موسیقی ایران در یک سده گذشته نگاهی بیندازیم، نمیتوانیم بهسادگی از کنار نام «علینقی وزیری» بگذریم. کلنل موسیقی ایران ازآنجهت چهره ویژهای محسوب میشود که برخی کاملاً سیاه و بعضی دیگر بهصورت سفید مطلق به او نگاه میکنند. عدهای معتقدند این موسیقیدان خدمات بزرگی به موسیقی ایرانزمین انجام داده اما طیف دیگری نیز هستند که او را به غربزدگی و بیمهری به موسیقی ایرانی متهم میکنند. به سراغ محمد سریر رفتیم تا نظر این آهنگساز و موسیقیدان را در مورد علینقی وزیری جویا شویم. سریر جزو کسانی است که از وزیری به نیکی یاد میکند و او را پیونددهنده موسیقی ایرانی و غربی میداند. گفتوگوی ما با محمد سریر را یک روز پس از سالروز تولد کلنل علینقی وزیری درباره این چهره نامدار تاریخ معاصر موسیقی ایران، در ادامه میخوانید:
با توجه به اینکه شما جزو کسانی هستید که کارهای جدی در حوزه موسیقی انجام دادهاید، قاعدتاً از علینقی وزیری شناخت دارید. بهعنوان یک موسیقیدان، وزیری را کجای موسیقی ایران میبینید؟
وزیری خدماتی ارائه داده که در تاریخ موسیقی ایران مشخص است. وزیری در حوزههای مختلف، آدمی است که خودش را جامعالاطراف نشان میدهد. یعنی هم در حوزه مکتوب کار کرده و محصل خارج از کشور بوده اما بااینوجود برخی از پژوهشگران موسیقی نواحی معتقدند او دل درگرو موسیقی نواحی ایران داشته است. پس از مشروطه و حتی قبل از آن یعنی در دوران فتحعلیشاه، تجددگرایی در حوزههای مختلفی صورت گرفت و ارتباط بین ایرانیان و اروپاییان بیشتر شد. ازآنپس این تجددگرایی همیشه در ادبیات، آثار و مکتوبات ما که با ساخته شدن چاپخانهها، تأسیس روزنامهها و اندیشههای انقلابی که بعدها در دوره ناصرالدینشاه رشد پیدا کرد، نمایان بوده است. این رویه گرایشهایی را در حوزههای مختلف ایجاد کرد که میشود به موسیقی هم در این مجموعه توجه داشت. میدانید که در آن زمان مجلات مختلفی چاپ شدند و انتقادات آشکارتر شد، بهخصوص بعد از صدور فرمان مشروطیت در سال هزار و سیصد و بیستوچهار هجری قمری مصادف با هزار و نهصد و شش میلادی و پس از اینکه مظفرالدین شاه از دنیا رفت و در حقیقت رنسانسی در اندیشهها پدید آمد، تحولی در افکار ایجاد شد.
وزیری در این تحول فکری چه نقشی داشت؟
قضیه بهگونهای نبود که کسی بیاید و دخالت کند و موسیقی را عوض کند. این یک جریان فکری بود که آمدن آقای وزیری از خارج و اندیشههای موسیقایی غرب روی آن نقش داشت. بههرحال امری بود که دیگر اتفاق افتاد. در بیشتر کشورهایی که این مسئله رخ داد، تحولات موسیقایی قابللمس بود. موسیقی پلی فونیک و چندصدایی و موسیقیهایی که شرایط خاصی داشتند از ابتدای دوران بعد از دوران مشروطیت، رو آمدند.
بههرحال موسیقی یک امر رایج و محترمی در زمان خود بود و در حوزههای مذهبی هم خیلی به آن اهمیت میدادند. درنتیجه این رشد صورت گرفت. در ایران هم ورود صفحه و گرامافون و فروش این صفحات ایرانی تأثیر زیادی داشت. عدهای هم در کشورهای اطراف شروع به چاپ صفحه کردند. از تاریخ اینطور برمیآید که عدهای میخواستند گرامافون بفروشند، پس باید صفحه درست میکردند. به همین دلیل یک عده را بردند و شروع به ساخت صفحه کردند که این صفحهها برگردد تا گرامافونها به فروش برسد. در سال هزار و سیصد و دو هم مدرسه عالی موسیقی بهوسیله کلاسهای مختلفی که درویش خان، آقای نی داوود، آقای شهنازی و ... تشکیل شد و این اساتید به تربیت شاگرد پرداختند اما آقای وزیری یک آموزشگاه خصوصی در همان سال تأسیس کرد و کار خیلی جدید و نوینی را ارائه داد چون پیش از آنهمه موسیقی را بهصورت سینهبهسینه و با حضور در مکتب اساتید میآموختند چون نت مکتوبی در کار نبود و صحبتها را به خاطر میسپردند.
روش نوین وزیری با استقبال مواجه شد یا استادان سنتی، آن را پس زدند؟
وزیری ضمن تدریس جدی، نگاه خیلی موشکافانهای داشت و ظاهرسازی هم نمیکرد. همیشه وجاهت خود را حفظ میکرد و خیلی کار جدی انجام میداد. فرم کلنلی در کار آموزش او آشکار بود. آن زمان موسیقی در مجالس مطرح بود و کنسرت بهصورت جدی وجود نداشت. در حقیقت ایشان یک اندیشه خیلی جدی در حوزه موسیقی داشت و آن را رواج میداد. بهخصوص ایشان خیلی به سلفژ یعنی خواندن موسیقی با نتها و صداهای خودش تکیه داشت. وزیری خیلی بر این مسئله تأکید داشت و سعی میکرد ذهن را رشد دهد و از کار طوطیوار پرهیز کند. این کارها موجب شده بود که شاگردان اولیه مدرسه او به چهرههایی مانند معروفی، حسین سنجری، ابوالحسن صبا، عبدالعلی وزیری، حسین گلگلاب (شاعر ای ایران، ای مرز پرگهر) و ... تبدیل شوند. شاگردان این شاگردها هم به چهرههای معروفی بدل شدند. شاید بعضیها تلاشهای کلنل وزیری را ورود اندیشه غربی به موسیقی تلقی کنند اما اندیشه او علمی بود، نه غربی؛ مثل خیلی از علوم دیگر که از غرب به ایران منتقل شد. ما در حوزههای مختلف مثل طب هم چنین روندی را طی کردیم. ایران در حوزه طب سنتی خیلی پیشرفته بود اما در پیوند با طب غرب توانست جایگاه ویژهتری پیدا کند. در آن دوره پایهگذاری یک نوع اندیشه در موسیقی شکل گرفت و اصل قضیه هم همین است. ازآنپس هم پیشرفت زیادی صورت نگرفت. اگرچه به مبانی ارزشی در حوزه موسیقی وارد نشدند ولی نطفه جدیدی در حوزه موسیقی کاشته شد تا موسیقی بر اساس یک چارچوب و روش علمی باید آموزش داده شود و یادگیری بر این اساس باید باشد. گفتند حتی موسیقی ملی هم باید در این چارچوب قرار بگیرد.
اما بسیاری معتقدند وزیری یک غربزده بود و موسیقی ایرانی توسط او مورد بیمهری قرار گرفت...
به نظرم میآید که باید به موسیقی و پایهگذاران اینگونه فعالیتها چه در حوزه علمی و چه در حوزه هنری توجه خیلی زیادی صورت بگیرد و جایگاه خاصی برای آنها در نظر گرفت. کلنل وزیری آغازگر یک نگرش تازه در این زمینه است. البته ممکن است ما فکر کنیم که بداههنوازی در حوزه موسیقی ایرانی بهعنوان یک اصل ممکن است به فراموشی سپرده شود. درحالیکه فراموش نشد و ادامه هم پیدا کرد. این شناخت در خدمت این بداههنوازی قرار گرفت و شکل و فرم دادن به یک اندیشه در حوزه بداههنوازی را به رشد و توانایی رساند. تمام کسانی که بعداً در حوزه بداههنوازی کار کردند از این چارچوبها بهره بردند. البته بداههنوازی بدون حسابوکتاب و چارچوبی در ذهن نوازنده که بهنوعی آهنگساز هم محسوب میشود، نیست. بنابراین این اندیشهورزی و اهمیتی که به چارچوبهای علمی و شناخت چیزی که در بطن موسیقی وجود دارد و میتواند منتقل شود و در ذهن مخاطب هم با چارچوب و فرمهایی شکل بگیرد بسیار مهم بود که این اتفاق بهوسیله وزیری افتاد. فکر میکنم که قطعاً باید آقای وزیری را بهعنوان یک پایهگذار و مبدع و کسی که از منظر موسیقی علمی به موسیقی ایران نگاه کرد، محترم بشمریم. اگرچه در دارالفنون هم عدهای فارغالتحصیل مثل درویش خان و دیگران به ایران آمده بودند ولی آنها در حقیقت یک فرم از موسیقی نظام را میدیدند. در ادامه همه آنها به اندیشه کلنل وزیری گرویدند و با او همکاری کردند. بهنوعی آنها کمک کردند که این نوع فکر در پایه آموزش موسیقی علمی متبلور شود؛ موسیقی که میتواند در آن خلاقیت و نگرش جدی به موسیقی ملی وجود داشته باشد.