غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


کانون تفکر و لزوم توجه به اثرمندی عمر انسان

محمدعلی نویدی (مدرس دانشگاه)

به‌حکم عقل و منطق سزاوار و شایسته نیست مدت عمر، بدون اثرگذاری و کارآمدی و نافعیت اصیل، سپری شود. اما پرسش این است که، برای اثربخش و مفید بودن عمر انسان چه باید؟ قاعده «ترجیح بلا مرجح» به ما می‌گوید که با توجه به اینکه در زندگی انسان کارهای اهم و مهم جاری و ساری است، رجحان و برتری و گزینش و شایسته مصروف عمر و نقد زندگی، در مقایسه‌ امور مهم و اهم، با کارها و امور اهم و مهم‌تر است تا کارهای غیر مهم و غیر حیاتی. مثلاً، امنیت و بهداشت و آرامش و معیشت از امور اساسی و بنیادی زندگی انسان است و شایسته و لزوم توجه بیشتری هستند تا امور تزیینی و حاشیه‌ای و تبلیغی. بنابراین، کانون تفکر، مرکز ترجیح عقلانی و هم‌اندیشی و هم‌کنشی اهل تشخیص و تحلیل است. عمرها، کوتاه است و به‌هیچ‌وجه جایز و شایسته عقلی نیست  که انسان «عمرها را به هدر بدهد» و اثر نیک تولید نکند و آدمی پریشان و پشیمان از دنیا برود! بدین دلیل، عمرها و ضرورت اندیشیدن‌ها با هم نسبت و ارتباط وثیق دارند و لزوم داشتن و تأسیس اتاق فکر حتی در حد و حدود یک خانواده و گروه «حقیقی- مجازی» محله، منطقه، شهر و کشور و جامعه نیاز عقلانی و مستدل است، تا با این پرسش شروع کنند که زندگی و عمرها شایسته چه اموری هستند؟ چگونه می‌توان اوقات و عمرها را هدر نداد. چگونه می‌توان عمرها را برای امور باارزش و اعتبار و با اثر و فایده صرف کرد؟ ارزشمندترین چیزها در دنیا زندگی یک انسان است.  مثلاً، در کانون تفکر، می‌توان پرسید: آیا زندگی به‌خودی‌خود و باری بهر جهت، آباد و آزاد می‌شود؟ آیا یک جامعه بدون تفکر و رنج و زحمت و تلاش و تقلا روی رفاه و آسایش و آرامش را می‌بیند؟ آیا انسان می‌تواند، اساساً، بی‌خیال زندگی شود؟ در این مورد واقعیت چیست و چه می‌گوید؟ و سؤالات دیگر.شالوده سخن من در این فراز از مطلب این است که یک‌راه اصیل و اثربخش، راهکار و راهبرد راه‌اندازی کانون تفکر است. 
 لزوم توجه و اعتنا به تأسیس کانون تفکر از همین نکته ناشی می‌شود که جمع اندیشی و هم‌اندیشی، نتیجه و اثر بهتری نسبت به تک اندیشی و تک‌روی و تک‌گویی و تک عملی دارد. اینکه گفت‌وگو دارای آثار ارزشمند و ارزنده است و به انسانیت و حقیقت ما نزدیک‌تر و قرابت بیشتری دارد، از همین رو است.« کتاب، اندیشیدن به گفت‌وگو و تعامل اثربخش». بنابراین، کانون تفکر و اندیشه ورزی، ساحت و فضای واقعی و اثرمند است که آدمی در آن از حالت احساس و هیجان و ناپایداری و زودگذری به وضعیت عقلانیت و اساسیت و انسانیت تقرب و توجه پیدا می‌کند. و البته بین عالم احساس و عالم اساس تفاوت بین و روشنی است. امور سطحی و روزمرگی بخشی از امور احساسی و عاطفی و ناگزیر آدمی ست در مقابل امور اساسی و بنیادی و اصلی. احساس و هیجان قابل‌حذف نیست و بسیار هم اثرگذارند. اما، فرهنگ و تمدن و علم و دانش و آگاهی متعالی، کار تفکر و اندیشه ورزی است که با اساس‌ها واصل‌ها، سروکار دارند.  
   بنیاد راستی و راست‌گویی و درستی و درستکاری نیز با عقل و خرد و اندیشه و منطق و علم پیوند و ربط اساسی دارد. ارزش انسان‌ها و جان آدمیان و حفظ آرامش در زندگی با تفکر و اندیشه ورزی امکان شناخت و حصول و حضور دارد، زیرا، عقل و عقلانیت با حساب و برنامه و نظم و نسق و هستی و نیستی و آرامش و آشفتگی مرتبط است و معنی زندگی و شأن انسان در این ساحت و صحنه موردتوجه و تفطن قرار می‌گیرد. کانون تفکر، مرکز و مجال خروج و رهایی انسان از بی‌نظمی و بی ترتیبی و عمل و اقدام هیجانی و شعاری است. روش خردمندی و خردمندان در طول تاریخ، روش عقل و عقلانیت و هم‌اندیشی و هم‌کنشی بوده است. اگر ابن‌سینا با فارابی و اندیشمندان قرون فرهنگی و تمدنی ایرانی و اسلامی گفتگو و هم‌اندیشی و تبادل علمی نداشت، آیا این سینا می‌شد؟ ابن‌سینا، حاصل نبوغ و نقد و تفکر عمیق عقلانی و فلسفی و البته علمی و تجربی و هم‌اندیشی و هم‌کنشی بود.