درباره قرارداد اجتماعی
توفیق گلی زاده (روانشناس)قرارداد اجتماعی از میان مفاهیم علوم اجتماعی شناختهشدهترین و پرآوازهترین مفهومی است که عمری به درازای سدهها دارد. این مفهوم با دگرگونیهایی پیوند بنیادین دارد که ما را با نشانههای آشکار آن به مرز دوجهان «کهنه و نو» و ریشهدواندن تدریجی دوران روشنگری میرساند. در این دوران است که بسیاری از مفاهیم در عرصههای گوناگون فردی و اجتماعی میروند تا «رخت کهنه و پوسیده» هزاره گذشته را از تن به در کنند و آرایشی نو به خود بگیرند. اندیشهها و بافتههای نظری و عملیِ سدههای میانه دیگر نتوانستند در برابر دگرگونیها و پیدایش پدیدههای فکری نوین تاب بیاورد. اندیشمندان این دوران بسیاری از دادههای گذشته را به پرسش کشیدند و در برابر به نظریهپردازیهایی پرداختند که به آن وسیله بنیان جهان مدرن را پیریختند.در این دوران است که تعریف نوینی از فرد و جامعه به دست داده میشود. از نخستین اندیشمندانی که به این مهم پرداخت و مفهوم جامعه را در قالب نوینی ریخت و بنای استواری از طرح آن را پیریخت، ژان ژاک روسو، فیلسوف و اندیشمند امور تربیتی بود.او با طرح مفهوم مهم و کاربردی «قرارداد اجتماعی»، برای نخستین بار جامعه را به مرکز بحث جامعهشناسی آورد و ارزیابی تاریخیِ ارزشمندی از آن به دست داد. او جامعه را در ارزیابی خود بهمثابه یکطرف معادله جامعه ـ حکومت تعریف کرد. این تعریف ازآنرو در نوع خود تاریخی و کممانند بود که اراده جامعه (مردم) تعیینکننده این معادله و درنتیجه حاکمیت بود. او و دیگر اندیشمندانی چون منتسکیو کوشیدند تا پای قوانین را روی زمین استوار کنند و تا جایی پیش رفتند که بهدوراز هر مسئله دیگری، انسان را از هنگام زاده شدن دارای حق طبیعی بشناسانند. حقی که هیچکس و هیچ نهادی به او نداده است، بلکه موجودیت او با این حق گسستناپذیر بوده و به همان اعتبار خواهد ماند.پیش از او جان لاک و توماس هابز نیز نظریههایی را در این زمینه ارائه کرده بودند، اما دیدگاه روسو تفاوت کیفی بزرگی با نگاه آن دو داشت. آنها بیشازپیش به مسئله حکومت پرداخته بودند و جامعه، بهگونهای که روسو بر آن تمرکز کرده بود، کمرنگ بود. او جامعه را ستون استواری در کنار حکومت میدید. ازاینرو، در نظریهپردازیِ خود درباره حکومت که در سال 1762 انتشار داد، بهروشنی بر اهمیت جامعه در یک قرارداد اجتماعی تأکید کرد. آنچه بیش از همه در نظریه قرارداد اجتماعی روسو نمایان است، تأکید او بر عدالت اجتماعی است. او نقش جامعه را چنان پررنگ تعریف میکند که حتی نقش فرد بخشی از زیرمجموعه آن شناخته میشود و این درزمانی از سوی او به میان آورده میشود که جایگاه فرد و فردیت او با فرآیند دوران روشنگری از چنان اهمیتی برخوردار میشود که در تاریخ گذشته انسان بیپیشینه است. اگرچه روسو نیز باور عمیقی به آزادی طبیعی انسان داشت، اما این آزادی به باور او پس از پیوندش با جامعه محدود میشود. از همین روست که او بر قرارداد اجتماعی عدالت محوری تأکید میکند که بتواند تضمینی بر حق طبیعی و به بیانی آزادی انسان باشد.حاکمیت در قرارداد اجتماعی روسو ناشی از مردم تعریف میشود؛ اما دو برداشت گوناگون از آن به دست داده شد. نظریه روسو، مبنی بر حاکمیت مردم و برقراری عدالت اجتماعی، به باور و رویکردی مهم و «سرنوشتساز» منتهی شد.این نظریه تأثیر بزرگی بر پیدایش پدیده انقلاب بزرگ فرانسه (1789) و حاکمیت دهشتناک ژوکوبنها داشت و برداشت بسیار تند و افراطی آنها از حاکمیت مردم به فاجعه بزرگی انجامید.اما از سوی دیگر، دمکراسی و نظریه «نمایندگی» و عدالت اجتماعی او سرلوحه کار دستاندرکاران امور سیاسی و اجتماعی کشورهای دمکراتیک قرار گرفت و تا اندازه فراوانی همچنان پابرجاست؛ اما نظریه محدودیت مالکیت شخصی که روسو آن را بنیان بسیاری از پلشتیهای جامعه و درنهایت حاکمیت میشناساند، نتوانست پایههای استواری بنا کند و از این نگاه موفق نبود.او در قرارداد اجتماعی به نقش هر فرد در شکلگیری یک «کل» تأکید میکند و برآن است که نیروی هرفردی در اختیار مدیران ادارهکننده جامعه قرار میگیرد تا آن را بانام اراده عمومی بهکارگیرند. بنیان نظریه روسو تأثیر بزرگی بر انقلاب فرانسه و نظریه جان لاک تأثیرگذار بر انقلاب آمریکا بوده است.