پایان فیلم زندگی «ژان لوک گدار» یکی از برجستهترین فیلمسازان جهان
مردی که سینما را به پیش و پس از خود تقسیم کرد
همدلی| شیر طلایی، خرس طلایی، جایزه اسکار افتخاری، جایزه سزار افتخاری و جایزه ژان ویگو تنها بخش کوچکی از افتخارات سینمایی تأثیرگذارترین فیلمساز فرانسویِ دوران پساجنگ است؛ هرچند این فیلمساز صاحب سبك سينماي فرانسه پيشنهاد دريافت جايزه اسكار را نپذيرفت. آنه ماري ميويل؛ در همان روزهایی که آکادمی اعلام کرده بود میخواهد به افتخار یکعمر فعالیت به گدار اسکاری افتخاری بدهد، همسر گدار اعلام كرد كه او براي دريافت جايزهي اسكار افتخاري به آمريكا سفر نخواهد كرد. همسر گدار در گفتوگو با يك روزنامه استراليايي اعلام كرد: اين فیلمساز موج نوي فرانسه تصميمي براي ترك سوئيس و دريافت جايزه ندارد.
او اضافه کرد: اين فیلمساز 79ساله، علاوه بر كهولت سن با اعتبار و اهميت اين جايزه و اصلی نبودن آن نيز مسئله دارد. همسر گدار اعلام كرد: او به من گفت آن جايزهي اسكار نيست. او ابتدا فكر ميكرد اعطاي اين جايزه طي برپايي مراسم اصلي برگزار ميشود، اما وقتي متوجه شد در يك مراسم فرعي اسكار ميگيرد از سفر به آمريكا صرفنظر كرد.
«گدار» در سال 1959 با اولين فيلم بلند داستانياش با نام «از نفسافتاده» به شهرت رسيد. از شاهكارهاي سينمايي وي ميتوان به فيلمهاي «يک زن شوهردار» (1964)، «آلفاويل» (1965)، «مذکر، مؤنث» (1966)، «شهوت» (1982) و «نام كوچك؛ کارمن» (1984) نام برد. او طي چهار دهه فعاليت سينمايي موفق به كسب يك خرس طلا و دو خرس نقره از جشنواره برلين، يوزپلنگ افتخاري جشنواره لوكارنو و شير طلاي جشنواره ونيز شد.
کارگردان، فیلمنامهنویس و منتقد و نظریهپرداز سینماییِ فرانسوی-سوئیسی و یکی از پیشگامان جنبشِ سینمایی موج نوی فرانسه بود. بعضی متخصصان او را تأثیرگذارترین به شمار آوردهاند که با شیوه خود تحولی عظیم در روایت، تدوین، صداگذاری و فیلمبرداری، فرم فیلم متحرک پدید آورد. وی مؤلف کامل فیلمهای خود بود، اغلب در حال کارگردانی، مشغول فیلمنامهنویسی و دیالوگنویسی بوده و در تدوین فیلمهایش نیز نظارت داشت. او گاهی بهعنوان کارگردان ظاهر میشد، گاهی در نقشی کوچک، گاهی نه بهعنوان بازیگر، بلکه بهعنوان یک سوژه مداخلهگر مقابل دوربین حضور مییافت. گدار در اوایل کار بهعنوان منتقد فیلم در نشریه کایه دو سینما مینوشت. در نقدهایش از جریانِ اصلیِ سینمای فرانسه که به قراردادها و کلیشههای پذیرفتهشده فیلمسازی بیش از نوآوری و تجربه بها میداد انتقاد میکرد. چندی بعد، او و منتقدان همفکر او شروع به ساخت فیلمهای خودشان کردند و علاوه بر سینمای فرانسه، قراردادهای سنتی هالیوود را نیز به چالش کشیدند. گدار برای نخستین بار برای فیلم بلند ازنفسافتاده مورد تحسین جهانی قرار گرفت. این فیلم توانست به استقرار موج نوی فرانسه کمک کند.
کارهای گدار مکرراً به تاریخ سینما ارجاع و به فیلمهای پیشتر از خود ادای احترام میکنند. این فیلمها اغلب نظرات سیاسی او را بیان میکند؛ نظریاتی که ملهم از اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارکس است که او به آنها علاقه داشت. از زمان سینمای موج نو به بعد عقاید سیاسی او چندان افراطی نبوده و فیلمهای اخیرش در مورد بازنمایی و تعارض انسانی از دیدگاه یک اومانیست و مارکسیست است. گدار در اواخر عمر در فیلم مستندی با ابراهیم گلستان ظاهر شد.
ژان-لوک گدار در سوم دسامبر سال ۱۹۳۰ در خانواده سوئیسی ثروتمند و فرهیختهای در پاریس زاده شد. در کودکی به تنها بودن علاقه داشت. پدرش ژان-لوک گدار پزشک فرانسوی بود که شهروندی سوئیس را پذیرفته بود و مادرش ادیل مونود (Odile Monod) دختر یک بانکدار فرانسوی بسیار ثروتمند بود. هنگام آغاز جنگ دوم جهانی پدر و مادرش او را به سوئیس فرستادند.
گدار پدرش را منشأ دلبستگی او به رمانتیسیسم آلمانی و مادرش را منبع علاقه او به داستان میداند. گدار روزگار کودکی خویش را به مطالعه، فوتبال و سفر به زمینهای خانوادگیاش در هر دو سوی فرانسوی و سوئیسی دریاچه ژنو گذراند.
گدار در پایان دهه ۱۹۴۰ به پاریس بازگشت و از دانشگاه سوربن مدرک مردمشناسی را دریافت کرد؛ اما در شورش با خانواده پروتستان خویش به سینما روی آورد و به گروهی از دوستان همفکر جوان، چون کلود شابرول، فرانسوا تروفو، اریک رومر و ژاک ریوت پیوست که بر این انگیزه بودند تا قابلیتهای نهفته سینما را به کاوش آورند. پدر و مادر گدار دلبستگی او را به سینما نمیپسندیدند و بر این باور بودند که او همچون نوجوانی نازپرورده رفتار میکند. ازاینرو در ۱۹۵۲ به امید آنکه به او رفتار درست را بیاموزند از کمکِ پولی به او دریغ نمودند. گروه دوستان گدار ماهنامه سینمایی به نام لا گازت دو سینما (La Gazette du Cinema) را آفریدند که به مدت پنج ماه از مه تا نوامبر ۱۹۵۰ منتشر شد.
گدار دو بار ازدواج کرد و هر دو همسر او بازیگر بودند. آنا کارینا و آنه ویازمسکی همسران او هستند که در فیلمهای متعددی از گدار حضور داشتند. همکاری او با کارینا که شامل آثار تحسینشدهای همچون گذران زندگی (۱۹۶۲)، دسته جدافتادهها (۱۹۶۴) و پییرو خله (۱۹۶۵) است را نشریه فیلممیکر یکی از تأثیرگذارترین همکاریهای تاریخ سینما خوانده است.
از دزدی تا سینما
دوران نویسندگی گدار چندان دیرپا نبود. او که نمیتوانست با نوشتن برای زندگی خویش روزی فراهم کند، ناچار به دزدی روی آورد. در آغاز از همبستگان خویش و سپس از دوستان خانوادهاش و اندکی بعد از دفتر مجله کایه دو سینما دزدید. مادرش به چارهجویی کاری در تلویزیون سوئیس برای او پیدا کرد؛ اما او به کارفرمایش هم دستبرد زد و این بار گرفتار قانون گردید تا که پدرش با پرداخت تاوان، او را از زندان رهایی داد و به آسایشگاه روانی فرستاد.
گدار ازآنپس خانواده خویش را برای همیشه ترک کرد. پاریس را پشت سر گذاشت و به کارگری در ساختن سدی در سوئیس روی آورد که بعدها از آن فیلمی مستند ساخت. در ۱۹۵۶ هنگامیکه دوباره به پاریس بازگشت، کایه دو سینما دگرگون شده و دیگر آن گاهنامه پیشین نبود. اگرچه هنوز بازن و ولاکروز سردبیر بودند ولی نویسندگان جوانی چون فرانسوا تروفو نگرش آن را جهت میدادند. روند بارز سینما به گمان آنان «بینش نویسندگانی» Politique des autheurs چون رنوار، روسلینی، میزوگوچی، لانگ، ری، پرمینجر، هیچکاک و هاوکز بود.
گدار از پیشگامان کنفدراسیون همگانی کارگری les techniciens de la Confédération générale du travail CGT خواست در سخنرانی تلویزیونی ژنرال دوگل خرابکاری کنند. وقتی آندره مالرو به فرمانبرداری از گلیستها میخواست هنری لانگلوا از پایهگذاران سینما تک فرانسه Cinémathèque Française را از مدیریت آن بنیاد برکنار کند، رهبری اعتراضی چشمگیر را بر دوش گرفت و فریاد برآورد که کشورش اندیشه «فرانسه آزاد» را دور ریخته است؛ بازهم او بود که به گوینده تلویزیونی گفت که مثلاینکه رویدادها را نگاه نمیکند و سپس به او پشت کرد.
سینمای گدار در این دوران به درجهای رسید که امروز تاریخ سینما را به دو دوره پیش از گدار و پس از گدار تقسیم میکنند. این اعتلا از هوشیاری و گستاخی او در زیر پا نهادن پذیرفتههای ثابت و باور او به ارزشهای اجتماعی، نیرو میگرفت. گدار در ۱۹۶۲ علاوه برساختن بخش تنآسانی La Paresse از فیلم هفت گناه بزرگ Les Sept Péchés capitaux فیلم گذران زندگی Vivre sa vie را هم کارگردانی کرد. فیلم «گذران زندگی» ساخته ۱۹۶۲ در زمره پیچیدهترین و موفقترین فیلمهای نخستین گدار قرار دارد و نماد بارز ستیزهجویی او با سینمای متعهد است. بسیاری از منتقدان فیلم گذران زندگی را دروازهای گشوده از هنر مدرن بهسوی پسامدرن قلمداد میکنند.
کریدل در سال ۱۹۸۰ در تمجید از این فیلم نوشت: «هنوز هیچکس در سینما فیلمی مدرنتر از آن نساخته است». ریچارد رود هم در وصف او چنین دستبهقلم شد: «در میان همه کارگردانان فرانسوی این گدارست که برای پافشاری و باورش به شدگی (reality) متمایز میشود.»