غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


ضرورت راه‌اندازی کانون‌های تفکر

محمدعلی نویدی (نویسنده و استاد اندیشه‌ورزی)

شاید نخستین بار در ایران در حدود بیست‌وپنج سال پیش بود که اولین کانون تفکر آزاد و مردمی را به دأب و شیوه و نگرش و منش فرهنگ و تمدن ایرانی را در تهران راه‌اندازی کردم و به مدت پنج سال به‌طور منظم استمرار داشت. البته این ذهن‌مشغولی و مسئله بزرگ را من از زمان دانشجویی در دانشگاه تهران داشتم که چگونه می‌توانیم از فلسفه، تفکر، اندیشه و علم در ساحت عمل و صحنه زندگی و معطوف به انسان و زندگی، استفاده واقعی و اثرمندانه داشته باشیم؛ بنابراین، شاید، پیشینه کانون‌های تفکر به‌صورت منظم و خودجوش و نهادی، به سال‌های، ۷۶-۷۷، می‌رسد؛ و اهداف و ضرورت‌های تأسیس کانون تفکر را بعدها در ماهنامه اندیشه مدیران به‌طور مختصر قلمی‌کردم. البته بدیهی است سابقه تشکیل کانون‌های تفکر در خارج از کشور با رویکرد و اهداف و فرهنگ متفاوت و شرایط اجتماعی خاص، بسیار دیرینه و قدیم است.عنوان «Think Tank» و نظایر آن همین پیشینه و تبار را می‌رساند. چرا به کانون تفکر نیاز داریم و وجود کانون‌های تفکر یک ضرورت عقلانی و اثری و عملی است؟
کانون تفکر، یعنی محل و مرکزی برای حضور متفکران و اندیشمندان و اهل فکر و نظر و طرح پیشنهاد تخصصی و علمی. یعنی، مجالی برای اندیشیدن و شناختن و تجزیه‌وتحلیل. کانون تفکر، یعنی، مرکزی برای مسئله شناسی و راه‌حل یابی.یعنی، محلی برای استفاده از مغز و ذهن و ضمیر و خرد و قوه عقل و تجربه بشری. خانه عاقلان کجاست؟ خردمندان چگونه می‌توانند با هم جمع‌اندیشی داشته باشند؟ ارتباطات و تعاملات اندیشه‌ورزان چگونه ممکن است؟انتقال اندیشه و دانش و تجربه بین اندیشمندان چگونه صورت می‌گیرد؟ مستندسازی اندیشه‌ها و تجربیات چگونه امکان‌پذیر است؟مشاوره‌های خردمندانه چگونه قابل‌اجراست؟ اتاق‌های فکر چه نقشی در زندگی حقیقی انسان و جامعه دارد؟ ایده‌پردازی و نوآوری و خلاقیت چگونه شکل می‌گیرد؟این پرسش‌ها و بعد‌ها پرسش‌ها و مسائل و ضرورت‌های عمیق و دقیق دیگری، از مبانی و مبادی راه‌اندازی کانون‌های تفکر در آن زمان بود.البته با تأمل و ژرف‌نگری در این موضوعات، می‌توان به‌ضرورت تأسیس و راه‌اندازی کانون‌های تفکر پی برد.در برخی از جوامع کانون تفکر، مرکز اجتماع اهل تفکر و تخصص است که خود از مهاجرت نخبگان به سایر جوامع می‌کاهد.رویکرد و روش این‌جانب در آن زمان در تأسیس کانون تفکر در چند محور خلاصه می‌شد:
۱- پایه‌گذاری رهیافت بین‌رشته‌ای در جمع اهل فکر و اندیشه و دانش؛یعنی در همان اولین کانون تفکر، از تمام رشته‌ها و گرایش‌های مختلف اندیشگی و علمی حضور پیدا می‌کردند. اهل فلسفه بودند، اهل‌فنی و مهندسی بودند، اهل جامعه‌شناسی و روانشناسی بودند، اهل علوم اقتصادی و سیاسی بودند وغیره.هر کس از زاویه تخصص خود نظر می‌داد و موضوع جلسه را نقد و بررسی می‌کرد.
۲- در تمام مدت فعالیت کانون تفکر و نیز بعدها، مشتاقانه و مجدانه و در حد وسع ناچیز خود سعی کردم تا تفکر واندیشیدن را با مسائل و مشکلات واقعی زندگی و انسان، گره بزنم و از تفکر انتزاعی به تفکر اثربخش برسم. کانون تفکر، مسئله‌محور و موضوع‌محور بود. مثلاً، بیست موضوع کلان پیش نهاد می‌دادم و پس از تصویب و اجماع در طول سال روی آن‌ها بحث و بررسی و تحلیل صورت می‌گرفت.
۳- تلاش کردیم، یک نمونه از فضای آزاداندیشی و اندیشه ورزی اثربخش را در عمل نشان دهیم و خوشبختانه بعدها هم از همین رویکرد استقبال شد؛ یعنی، یک کانون تفکر واقعی، فضای آزاداندیشی و تفکر آزاد است.
۴- کانون تفکر، مرکزی برای هم‌اندیشی و هم‌کنشی است. معنی تعامل اندیشگی همین است.
۵- کانون تفکر، محل و مجالی برای تمرین صبر و بردباری و علم و حلم است. علم با حلم تکمیل می‌شود.
۶- یکی از مبانی اساسی در تأسیس کانون تفکر، رواج و رونق ارتباطات و تعاملات بین اهل خرد و اندیشه است.
۷- تولید اندیشه و دانش از مبانی و از رویکردهای دیگر بوده است. مثلاً، درزمینهٔ هویت جامعه ایرانی، استادی سه جلسه و نشست مطلب ارائه دادند و بسیار مفید بود. امروزه نیز ما نیازمند کانون‌های تفکر هستیم تا با دقت و عمق بیشتری به شناخت موضوعات و مسائل بپردازند. تا انسان هست، نیاز به عقل نیز هست و عقل‌ها در ارتباط و تعامل با هم تکمیل و تأثیرگذار هستند. بدین دلیل کانون تفکر، ضرورت همیشگی جوامع متکثر است.