غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


«ابتذال شر» چگونه اتفاق می‌افتد؟

اسفندیار صلاحت‌پور-بیش از شصت سال پیش، در سال 1961 آدولف آیشمن مسئول هماهنگی برای فرستادن میلیون‌ها یهودی به اردوگاه‌های مرگ، در اورشلیم محاکمه می‌شد. در همین زمان ،«هانا آرنت» فیلسوف و نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی، مشغول تهیه گزارشی از این دادگاه برای مجله نیویورکر بود. حاصل کار که بعدها در کتابی تحت عنوان « آیشمن در اورشلیم» و با عنوان فرعی «گزارشی درباره ابتذال شر»  چاپ شد، غیرمنتظره بود. خانم هانا آرنت که خود یهودی، آلمانی و آسیب‌دیده از تفکر نازی بود، در این گزارش سوالی اساسی را مطرح کرد:«آیا انسان می‌تواند بی‌آنکه شرور باشد، دست به اعمال شرورانه بزند؟!» و همین سوال و همین گزارش، سرآغازی شد بر نقدهای گوناگون و رد و تاییدهای متفاوت! آرنت در مواجهه با آیشمن او را یک فن‌سالار، یک مهره وظیفه‌شناس و حتی یک انسان – هیولای خوش‌رفتار! یافته و تأکید کرده بود که آیشمن نه گمراه بود، نه دیگرآزار (سادیست)، بلکه به طرز وحشتناکی یک آدم معمولی بود! و توضیح می‌دهد که یک آدم معمولی که دچار «بی‌اندیشگی» یا به تعبیر دقیق‌تر «روی برگرداندن از تفکر» بوده است. 
خانم آرنت می‌گوید: «... در شرایطی، حتی عادی‌ترین افراد (که لزوماً ذات شروری هم ندارند) اگر قوه داوری خود را کنار نهند و مثل آیشمن به دام «بی‌فکری» بیفتند، ممکن است از سر پست‌ترین انگیزه‌ها، زمینه‌ساز یا مرتکب هولناک‌ترین فجایع شوند. و این بُعد مبتذل (Banal) شر است.»
 در شرایطی که شایسته‌سالاری کنار برود ، توانمندی و لیاقت جای خود را به رانت، فامیل بازی، سلطه دامادها (یا برادر دامادها!)، سیاسی‌کاری و ... بدهد، افراد طالب پیشرفت سریع، بی‌پشتوانه علمی و سابقه مرتبط، در مسابقه‌ای خطرناک برای نزدیکی به سیستم مستقر، به دنبال پیشرفت‌های سریع شغلی و اجتماعی، از طریق خوش‌خدمتی و چاپلوسی خواهند بود و متأسفانه ارزش‌های جامعه را نیز در مسیرهای اغلب مادی خود، قربانی خواهند کرد. می‌شود فهمید که در چنین ساختاری، آدم‌ها چطور قادر خواهند بود دست به هر کاری بزنند، عمل خود یا دیگران را توجیه کنند و احیاناً به زرنگی خود- یا هم‌تیمی‌هایشان – افتخار هم بکنند. در چنین شرایطی با چند شر مواجه خواهیم شد:
-نشاندن بی‌لیاقت بر صدر و انزوای دانایان و شایستگان. 
-پسرفت کار به دلیل ناتوانی مسئولان و منصوبان و هدر رفت زمان و سرمایه. 
-ناامیدی مردم و از دست رفتن اعتماد عمومی و پشتوانه اجتماعی.
-توجیه ناتوانی‌ها، بهانه‌تراشی و اغلب انداختن مسئولیت شکست‌ها بر گردن دشمن واقعی یا فرضی.
در توضیح موارد فوق به‌طور خلاصه می‌توان نوشت: سپردن امور به دست افراد بی‌لیاقت، از طرفی باعث ناامیدی نخبگان، شایستگان و عموم مردم می‌شود و از سوی دیگر هدر رفت زمان، سرمایه، پایین آمدن استانداردها و عقب‌ماندگی صنعتی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی را در پی خواهد داشت. فرار مغزها، مهاجرت تحصیل‌کردگان و خروج سرمایه‌های معنوی از کشور از پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم حکمرانی افراد ناشایست و عزلت دانایان است. 
1)تضاد شعار و برنامه و توبه فرمودن و خود توبه کمتر کردن! و خلاصه تفاوت و حتی تضاد عملکرد مسئولان در خلوت و جلوت باعث می‌شود که مردم اعتماد خود به آنان را ازدست‌داده و به‌خصوص در نظامی مثل جمهوری اسلامی ایران که برخاسته از ایدئولوژی و حاکمان نماینده حکومت دینی هستند، دین در معرض آسیب قرار بگیرد. 
2) اینکه مدیری مبسوط‌الید، با همه حمایت‌های مالی و مدیریتی و اختیار تام، با هدر دادن هزاران میلیارد تومان، نتواند پروژه‌ای مثل «موتور ملی» را به سرانجام برساند یا با همه امکانات مادی و معنوی و علیرغم همه ادعاها و بلوف‌های سیاسی و فنی از پس ساخت واکسن در موعد مقرر برنیاید و درعین‌حال سودای ریاست داخلی یا حتی مدیریت جهانی داشته باشد، هم کاری پیش نخواهد رفت، هم مساله خودرو و واکسن به یک بحران در مملکت تبدیل می‌شود؛ و عجیب آنکه همین افراد از سوی احزاب و نهادهای صاحب قدرت که ادعای مردمی دارند، نامزد می‌شود، از طرف نهادهای نظارتی تایید می‌شود و در کسوت نماینده پارلمان به این چرخه معیوب دامن می‌زند یا از سوی رئیس دولت به‌عنوان معاون و مسئول مهم‌ترین دغدغه مردم یعنی اقتصاد منصوب می‌گردد!
3) آنچه در سه بند پیش آمد و رخ داد، چون منطق ندارد و دلیلی قانع‌کننده برای آن یافت نمی‌شود، چاره‌ای نمی‌گذارد جز آنکه مسئولان و همفکران رسانه‌ای و سمپات‌های سیاسی‌شان، دست به فرافکنی، بهانه‌تراشی و توجیه بزنند و دشمنان داخلی، مجریان سابق و اسبق یا معاندین خارجی را بهانه کنند و گناه ناتوانی خود را به گردن تحریم و استکبار بیندازند یا با دروغی بزرگ‌تر از توجیهات اولیه، آمارسازی کنند و وعده آینده بدهند!
با این مقدمه طولانی، به موضوع برمی‌گردم. نقل‌قول معروف و ماندگاری از شهید چمران وجود دارد که «برای گرفتن پست و مسئولیت، تقوا مهم‌تر است یا تخصص؟» و خودش البته با هوش و ذکاوتی که داشت، هوشمندانه پاسخ می‌دهد: «می‎گویند تقوا از تخصص لازم‎تر است، آن را می‎پذیرم؛ اما می‎گویم آن‌کس که تخصص ندارد و کاری را می‎پذیرد، بی‎تقواست.»
اینکه مسئولی که صدور مجوز، نظارت و احیاناً سانسور فیلم در حوزه مسئولیت وی است عنوان کند که اساساً فیلم نمی‌بیند، اینکه نماینده مجلس صریحاً اعلام کند که کتاب نمی‌خواند، اینکه خانمی با مسئولیت دبیری کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی خواستار توقف پخش یا اکران فیلم‌هایی شود که آن‌ها را ندیده است و بالاتر از همه، اینکه نماینده مجلس که وظیفه ابتدایی و بدیهی‌اش قانون‌گذاری و نظارت بر حسن اجرای قانون است، صرفاً به دلیل انجام‌وظیفه‌ای (بخوانید رعایت قانون) به گوش سرباز وظیفه سیلی بزند، شهردار اصولگرایی که بیانیه بدهد و رسماً تبلیغ کند که «ما بستگان خود را سر کار نمی‌آوریم» و بخشنامه ممنوعیت صادر کند و بعد خودش دامادش را بی‌هیچ تخصص و سابقه کار مرتبط سرکار بیاورد یا برای وزیر شدن برادر دامادش لابی کند و ... این‌ها همه و همه می‌تواند مصداق‌هایی از عدم تقوا در نگاهی نزدیک به نگاه شهید چمران باشد.
یا وقتی نماینده مجلسی تلفظ ساده یک کلمه انگلیسی را پیش از عنوان در رسانه ملی نمی‌داند و بررسی هم نمی‌کند، «آنی ور و آنی تایم» یک فاجعه را رقم می‌زند. وقتی همین نماینده جوان و انقلابی در لزوم ممنوعیت واردات گوشی آمریکایی حنجره پاره می‌کند و اتفاقاً در همان زمان با گوشی آیفون از رسانه‌ای که طبق قانون همین مملکت فیلتر و غیرقانونی اعلام‌شده است، توئیت می‌کند. هنگامی‌که نماینده مجلسی که استاد دانشگاه هم هست تا کنون اسم موزه لوور را نشنیده است و علیرغم راهنمایی و تذکر چندباره نام صحیح این مکان، حقارت‌بار و درمانده تکرار می‌کند لوووَر، لووبَر و ... پر واضح است که بی‌تقوایی خواهد بود اگر همین فرد عضو گروه پارلمانی دوستی ایران و فرانسه باشد! و بر همین منوال، آن نماینده‌ای که در رد مذاکرات هسته‌ای ید طولایی دارد و درعین‌حال در گفته و نوشته کلمه ساده NPT را MPT می‌گفت و می‌نوشت، بدیهی است که اطلاعی از اصل داستان ندارد و حتی یک‌بار اسناد موضوع را مطالعه نکرده است. همه این موارد به بی‌سوادی – و بی‌تقوایی – برمی‌گردد. این لیست را می‌توان ساعت‌ها ادامه داد و به داستان 4درصدی‌ها و خرید سیسمونی از خارج و توجیه‌های بدتر از گناه مرتبط کرد. قطعاً فاجعه است که اطلاعات مسئولان و نمایندگان قانون‌گذار از حوزه مسئولیت و اظهارنظر و عملکردشان، ناچیز و گاهی از عامه مردم هم کمتر است. چیزی که مستقیماً بر جهت‌گیری، تصمیم سازی و در نتیجه نان مردم تأثیر مستقیم خواهد گذاشت. در جایی که وزارت رفاه کشور رسماً اعلام کند که بیش از یک‌سوم ایرانیان در فقر مطلق زندگی می‌کنند، نمایندگان مردم باید بدانند که شعار، آرمان‌گرایی، سخن‌رانی و دستور، مشکل را حل نمی‌کند. جایی که اولویت ملت، اقتصاد و افت ارزش پول ملی است، پرداختن به تحدید فضای مجازی آن‌هم در شرایطی که تمام مسئولین در رسانه‌های فیلتر شده نظیر توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و ... حضور دارند، بی‌شباهت به اعلام آمریکا و انگلیس به‌عنوان شیطان بزرگ و درعین‌حال فرستادن آقازاده‌ها برای تحصیل علم و پول به همان کشورها نیست؟
***
زیاد در ابتذال تزویر گفتیم؛ اما ابتذال شر از دید این قلم، همه موارد گفته‌شده است و همه‌اش نیست! مخاطب این نوشته، روزنامه‌نگاران، فعالین فضای مجازی، صاحبان تریبون، امامان جمعه و به‌خصوص جامعه‌شناسانی هستند که در پی نواله ناگزیر به توجیه عملکرد برخی مسئولین می‌پردازند! کسانی که علیرغم علم به فاجعه، به طبیعی جلوه دادن شرایط، توجیه وضع موجود و بدتر از آن وعده آینده بهتر می‌پردازند! اصل فاجعه، طبیعی جلوه دادن فاجعه‌ای است که رخ‌داده یا در حال رخ دادن است. فاجعه‌ای در حوزه اندیشه اجتماعی که تحت تأثیر قلم‌های استخدام‌شده، موجب می‌شود که مردم در مواجهه با فجایع کوچک و بزرگ، اساساً قادر به تمیز دادن خیر از شر نشوند و بدین طریق، کم‌کم شر تبدیل به امری عادی شود. میرزابنویسِ سفارش پذیری که در توجیه عملکرد منفی یک مسئول، قلم می‌زند، با خالی کردن وجود مردم از خودانگیختگی، آزادی و همبستگی، در این تلاش است تا تک‌تک افراد جامعه را – مثل خودش – تبدیل به مهره‌هایی کند که برای پیشبرد اهداف خود، خیر را شر یا برعکس شر را خیر جلوه دهند. در چنین شرایطی، حتی عادی‌ترین افراد (که لزوماً ذات شروری ندارند) اگر قوه داوری خود را کنار نهند، وجدان خویش را سرکوب کنند و مثل «آیشمن» به دام سرباز زدن از تفکر بیفتند، ممکن است به‌سادگی و از سر پست‌ترین انگیزه‌ها، زمینه‌ساز یا مرتکب هولناک‌ترین شرها بشوند یا در مقام توجیه عملکرد دیگران، به عامه مردم یا آینده آن‌ها ضربه‌های جبران‌ناپذیری بزنند. در این نگاه، روزنامه‌نگاری که به هر دلیل نقد منصفانه را کنار بگذارد و در برابر کج‌روی‌ها سکوت کند، فعال اجتماعی که سوءاستفاده از قدرت توسط مسئولان را به طنز بگذراند و بگذرد، جامعه‌شناسی که می‌داند تصمیم‌های غلط امروز، فجایع آینده را رقم خواهد زد و از سر ترس یا طمع سکوت می‌کند و... بی‌آنکه ذات شروری داشته باشند، در ابتذال شر دست‌وپا می‌زنند. ازنظر این قلم «پیش‌پاافتادگی شر» آنجا رقم می‌خورد که روزنامه‌نگاران، جامعه شناسان، نخبگان، فعالان اجتماعی، طبقه روشنفکر و به‌خصوص خطبا و امامان جمعه در پی جلب رضایت صاحبان مسئولیت یا با دلایل مادی دیگر، به توجیه ناتوانی‌های مسئولان بپردازند و توجیهات و بهانه‌های سیاسیون را تئوریزه کرده و مستندسازی کنند. «ابتذال شر» نه به دست مسئولان بی‌کفایت و بر صدر نشستگان بی‌لیاقت که به دست جامعه شناسان نخبه‌ای اتفاق می‌افتد که نامرادی‌ها را توجیه یا در برابر وضع موجود سکوت پیشه می‌کنند.