غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


حاشیه‌های مردم در وسط معرکه

طاهر اکوانیان (روزنامه‌نگار)

حالا دیگر همه‌چیز کاملاً معلوم است و حرف زدن در مورد مشکلات زندگی مردم عادی و گرفتار در مسائل روزمره، و تکرار کردن حاشیه‌های مسئولان مشغول به رتق‌وفتق امور خویش تا حد زیادی جز به سرگرمی نمی‌ماند. یعنی اگر ما مردم عادی و مشغول به بدبختی‌های خویش روزی چند ساعت هم درباره رفتار مقامات و مدیران و اشکالات وارده بر رفتار و گفتار آن‌ها حرف بزنیم جز اینکه عرض خود برده‌ایم و دچار حاشیه شده‌ایم کاری نکرده‌ایم و کمترین مزاحمتی حتی برای آن‌ها به وجود نیاورده‌ایم. این مورد بیشتر از جایی آشکارتر می‌شود که در یک سطح آن‌ها از هر طیفی فقط به خودشان و رقیبشان جواب می‌دهند و کارنامه اعمال خود و رقیب را به رخ همدیگر می‌کشند و از طرف دیگر اصلاً برایشان حرف‌ها و انتقادهای عموم مردم مهم نیست تا بخواهند برای آن توجیه یا دلیلی بیاورند. هر دلیلی هم که می‌آورند برای مقامات بالادستی است و به خاک مالیدن پوزه حریف و نه اقناع مردم و این روش به بهترین و آشکارترین شکل در ادبیات آن‌ها معلوم است. آمدن این بحث‌ها به سمت مردم هم جز برای سرگرم کردنشان نیست و الا کیست که نفهمیده باشد مردم این وسط چه‌کاره‌اند! به زبان ساده می‌توان گفت ما مشغول هستیم به امرونهی از دو طرف با چاشنی دلسوزی‌ها و نصیحت‌های همیشگی، و در این بین فقط سرهایمان گاه از سمتی به سمتی دیگر می‌چرخد و دهانمان هم از تعجب و گاه از تکرار بازمی‌ماند؛ اما بازی همان است و با شدت و تندی بیشتری هم ادامه دارد. این‌طور هم که پیش می‌رود درست است که انتقادات و نق زدن‎ها به هر شکلی ادمه دارد اما سرعت نوآوری در ریا و فساد و حاشیه آن‌قدر زیاد شده است که هر چه با شتاب بیشتر موضع بگیریم و تلاش کنیم حرف بزنیم بازهم کم می‌آوریم. بهترین کار برای مردم مانده در این فشار و سرگردانی و گرفتار در پرس دوطرفه آن است که مدتی کاری به این دعواهای به‌ظاهر تند و رقیب‌برانداز نداشته باشند و راحت به زندگی خود برسند تا ببینیم بعد از مدتی که ما شاهد معرکه نباشیم چه روی می‌دهد. البته که اگر تماشاگر هم نباشد شاید این بازی به هر صورت ادامه داشته باشد و در بدترین شرایط هم برگزار شود اما هرچه باشد دیگر ما مشغول به صحبت درباره مهاجرت، مسافرت، اختلاس، ریا و صدها مورد دیگر آزاردهنده نیستیم که ربطی به ما ندارند و فقط روحمان را می‌خراشند و با روانمان بازی می‌کنند. راستی پرداختن به این‌همه حاشیه و مسائلی ازاین‌دست در روزگاری که امکان زندگی کردن ساده و برآورده شدن نیازهای اولیه برای بیشتر مردم وجود ندارد چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟