غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نگاهی ریشه‌ای به عوامل بحران مسکن

حمید بابلی مؤخر - کارشناسان، اصطلاحات و تعابیر جالب‌توجهی را برای این روزهای بازار مسکن و به‌ویژه اجاره‌بها بکار می‌برند که قابل‌تأمل و البته به‌حق است. اصطلاح وحشی‌ترین بازار و این تعبیر که برخی صاحب‌خانه‌ها به‌جای اجاره‌بها، خون‌بها می‌گیرند و اجاره بسیاری از واحدهای مسکونی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ از دیه کامل یک انسان بیشتر است، از جمله اصطلاحات و تعابیری است که حکایت از وضعیت آشفته و ابر‌تورم در بازار مسکن دارد.
این اوضاع ناشی از وضعیت نابهنجار تورمی سال‌های اخیر می‌باشد که مسکن نیز به‌عنوان‌ یکی از کالاهایی اساسی متحمل این وضعیت شده است. از طرفی ازآنجاکه در موضوع مسکن طیف متنوعی از مواد و کارکردها دخیل می‌باشند بالاجبار از هر سمت و سویی پرس و تنش تورمی را متحمل می‌شود. راه‌کارهای مدیریت و کنترل این وضعیت بغرنج که آمار بالایی از خانواده‌ها را تحت تأثیر قرار داده و بدون اغراق کمر خانواده‌ها را شکسته است بر عهده متخصصین این حوزه می‌باشد؛ اما در این نوشتار از زاویه‌ای دیگر به تبیین ریشه‌ای افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها در مسکن و زمین شهری که درنهایت منجر به افزایش نجومی اجاره‌بها شده است پرداخته می‌شود. یکی از عوامل اصلی وضعیت موجود در بازار مسکن تراکم بالای جمعیت در شهرها در چند دهه اخیر می‌باشد‌.این تراکم بالای جمعیت از دو عامل ناشی می‌شود: یکی رشد طبیعی جمعیت در دهه ۶۰ و عامل مهم دیگر که موضوع این نوشتار می‌باشد مهاجرت بی‌رویه روستا به شهر است.اول اینکه از دهه چهل به بعد با گسترش صنایع مونتاژ و شکل‌گیری کارخانه‌ها با کارکردهای مختلف، نیاز به نیروی کارگر ارزان‌قیمت بود که این نیرو کارگری از طریق مهاجرین روستایی تأمین می‌شد و از این طریق بخشی از جمعیت روستایی به شهرها کشیده شده‌اند. مشکل دیگر دراین‌ارتباط اینکه، توزیع صنایع و کارخانه‌ها در کل کشور نیز از یک حالت تعادل برخوردار نبوده و کلان‌شهرهایی که در حال حاضر با وضعیت حادتر مسکن روبرو هستند بيشترين درصد صنایع و کارخانه‌ها را در خود جای‌داده‌اند که این مسئله خود نقش مهمی در تراکم بالای جمعیت در این شهرها داشته است. دومین دلیل اینکه، افزایش جمعیت شهرها منجر به رونق ساخت‌وساز و بالطبع افزایش مهاجرت روستائیان به شهرها به‌عنوان کارگران ساختمانی شد. دلیل سوم، باگذشت زمان و با افزایش جمعیت روستاها و تشکیل خانواده‌های هسته‌ای و مستقل، سهم هر خانواده از زمین کشاورزی پدری محدود و زمین تعلق‌گرفته به خانواده‌های هسته‌ای تأمین‌کننده مایحتاج روزمره نبوده و آن‌ها را به مهاجرت به شهر به امید دستیابی به شغل و درآمد ترغیب کرد. عامل دیگر که منجر به افزایش شهرگرایی شد، امید دستیابی به رفاه بیشتر، تجمل‌گرایی و تجربه زندگی جدید بود که به شکلی متأثر از پدیده جهانی‌شدن و تغییر سبک زندگی و مجموعه عواملی می‌باشد که شیوه زندگی را تحت تأثیر قرار داده است. نکته دیگر اینکه، خشک‌سالی‌های دو دهه اخیر و کاهش شدید درآمد روستاییان نیز نقش مهمی در تخلیه روستاها، مهاجرت روستا به شهر و افزایش جمعیت شهری داشته است. این مسئله در حال حاضر با شدت هر چه بیشتر ادامه دارد و هرروز شاهد تخلیه شدن روستاهای متعددی هستیم که به دلیل مشکل آب، خانه و کاشانه خود را ترک و به شهرها مهاجرت کرده‌اند. آمارهای نگران‌کننده‌ای از نظر تعداد روستاهای تخلیه‌شده و تعداد مهاجرین روستا به شهر که مرتبط با پدیده خشک‌سالی است گزارش می‌شود.در حال حاضر شاید این مسئله از اصلی‌ترین محرک‌ها در مهاجرت روستا به شهر می‌باشد که نیاز به توجه ویژه‌ای دارد.کمبود امکانات آموزشی و رفاهی در روستاها نیز از جمله عواملی بوده که محرک مهاجرت روستا به شهر در مقطعی از زمان شده است. اگرچه برنامه‌های توسعه پنج‌ساله در دوره‌های مختلف سعی کرده با ارائه خدمات به روستاها و ایجاد تعادل بین شهر و روستا مشوق‌های لازم برای ماندگاری روستائیان در روستا را فراهم کند ولی بااین‌وجود همچنان این شکل از مهاجرت آمار بالایی را نشان می‌دهد.
 درصد بالای مهاجرت روستا به شهر و رشد روزافزون جمعیت شهری که در این مطلب به دلایل آن اشاره شد. بر اساس آمارهای سرشماری نفوس و مسکن و بر پایه آنچه نمودارهای تغییرات جمعیت شهر و روستا نشان می‌دهد بیان گردید. بر اساس آمارهای مذکور درصد جمعیت روستانشین ایران در دهه ۴۰ حدوداً ۶۹ تا ۷۰درصد و جمعیت شهرنشین ۳۰ تا ۳۱درصد بوده، در حالیکه در همین زمان کل جمعیت ایران تنها ۲۰میلیون نفر بوده است. به‌این‌ترتیب در این مقطع تنها ۶ میلیون نفر از جمعیت ایران شهرنشین بوده‌اند.نکته قابل‌تأمل و نگران‌کننده بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ درصد جمعیت روستانشین ایران به ۲۶درصد رسیده است و ۷۴درصد جمعیت بالای ۸۰میلیونی ایران شهرنشین هستند. به‌این‌ترتیب حدوداً ۵۹میلیون نفر از جمعیت ایران شهرنشین شده‌اند که این عدد بر اساس سرشماری جدید طبیعتاً بیشتر نیز شده است.تعمق در این اعدام و ارقام و شکل‌گیری شهرهای چندمیلیونی، این واقعیت را نشان می‌دهد که بازار زمین و مسکن شهری ناچارا باید به چنین حال‌وروزی بیفتد.
ساخت شهرهای جدید در کنار شهرهای بزرگ که در مقطعی به‌منظور کاهش تراکم و کم کردن بار از روی شهرهای بزرگ در کنار این کلان‌شهرها ساخته‌شده‌اند نه‌تنها به این وظیفه خود عمل‌نکرده‌اند بلکه خود عاملی بودند در افزایش جمعیت شهرهای بزرگ. به این معنا که این شهرهای کوچک ایستگاه و سکونتگاه‌ اول مهاجرین شدند که در مرحله دوم به هر قیمتی خود را در داخل شهرهای بزرگ جا می‌دادند. با این حساب شهرهای بزرگ و حتی شهرهای ناحیه‌ای، در حال بلعیدن روستاها و شهرهای کوچک هستند و این روند شهر گرایی همچنان ادامه دارد.بنابراین در ارتباط با مسئله مسکن طیف متنوعی از مسائل به‌صورت سیستمی به هم مرتبط هستند که حاصل دگرگونی‌های مختلفی است که در کشور اتفاق افتاده و یا خروجی تصمیمات اشتباه و عدم دوراندیشی در چند دهه گذشته بوده است.بر این اساس توجه به موضوع مهاجرت معکوس و به عبارتی مهاجرت شهر به روستا که میل به آن هرچند به‌صورت جزئي مشاهده می‌شود از موضوعاتی است که باید مدنظر قرار گیرد. دراین‌ارتباط، ایجاد مشوق‌های لازم توسط مسئولان ذی‌ربط و نهادها و وزارتخانه‌های مرتبط از طریق توجه به موضوع اشتغال روستایی با تأکید بر گردشگری و بومگردی و ایجاد کارگاه‌های کوچک و توجه ویژه به توسعه متعادل و متوازن بین شهر و روستا و آمایش سرزمین و البته مدیریت صحیح منابع آب به‌منظور حفظ فعالیت‌های کشاورزی در روستاها، از جمله راه‌کارهای کلی به‌منظور برون‌رفت از مشکلات فوق‌الذکر می‌باشد، هرچند که دراین‌ارتباط لازم است اقدامات درازمدت و متعددی انجام پذیرد.
*دکترای جغرافیا و برنامه‌ریزی محیطی