کی بود، کی بود؟ من نبودم!
طاهر اکوانیان (روزنامهنگار)در ماجرای خشک شدن فاجعهبار دریاچه ارومیه که این روزها وضعیت بسیار اندوهبارتری پیداکرده است، آنچه بیشتر از همه موارد دیده و خوانده میشود فرافکنی و حواله دادن مسئولان امر از قدیم و جدید به جایی دیگر و دیگران است؛ موضوعی که متاسفانه در بیشتر مواردی از این دست دیده می شود. این نوع برخورد با مشکلات که در همه امور و مسائل مختلف در طول سالیان قابلردیابی است و در این فاجعه ملی محیطزیستی به نظر از دیگر موارد هم بیشتر است. فارغ از اینکه پیگیری و پاسخگویی در این موارد پیچیده و تودرتو هست اما هر چه باشد بالاخره در مواردی ازایندست که اهمیت حیاتی و ملی دارد نباید بازیهای جناحی و ندانمکاریهای همیشگی برجستهتر از اصل موضوع شود. در این مورد از کسانی که سالها در مصدر کار و برنامهریزی بودهاند تا دیگران که به هر نحوی در این فاجعه مقصر بودهاند بهراحتی این نوع برخورد با موضوع را در پیشگرفتهاند. بهکارگیری این نوع از ادبیات و نحوه مواجهه با موضوعات اگرچه ریشه در مشکلی فرهنگی و جدی دارد اما از طرف دیگر به مشخص نبودن حوزه اختیارات و برخورد نکردن با مقصران اتفاقاتی ازایندست است؛ چه اگر در این قبیل موارد شاهد ریشهیابی و برخورد با مسببان معضلات پیشآمده بودیم بهتبع آن در چنین مواقعی کمتر با موضعگیریهایی از این نوع مواجه بودیم. پس مشکل بیش از آنکه در حوزه کار تخصصی باشد در فرهنگ پاسخگویی و دلسوزی ریشه دارد و این موضوع هم محصول امروز و دیروز نیست و بهنوعی اگر نگوییم تاریخی است اما بیشک فرهنگی است. فجایع محیط زیستی سالیان اخیر که به اوج خود رسید و نمونه کامل آن وضعیت دریاچه ارومیه است بهخودیخود کافی است تا نگاه به این مقوله بهکل دگرگون شود و اگر اندک دلسوزی و علاقهای برای پیگیری باقیمانده باشد توجه به مسائلی این دست شکل دیگری به خود بگیرند. با این همه مشکل به جایی رسیده که اگر دریاچه ارومیه متولی خاصی هم نداشت واین همه بودجه و هزینه برایش در نظر گرفته نمیشد وضعش از این که هست خیلی بهتر بود! ما در این موارد نیازمند تغییر در بنیانها و نگرشها هستیم در تقریباً تمامی ابعاد، و باید از طویل و عریض کردن سازمانهای بیخاصیت متولی بکاهیم و روش دیگری را بدون در نظر گرفتن موارد حاشیهای جایگزین روال اداری و تشکیلاتی کنیم. وضعیت موجود این نکته را بهخوبی به همه باید نشان داده باشد که با برنامههای قبلی و سرسری گرفتن موضوعات و نگاه محدود سیاسی نمیتوان بر این مشکلات چیره شد و با ادامهدار بودن این برنامهریزیها بحران از اینکه هست ریشهایتر خواهد شد تا جایی که دیگر قابل بازگشت به مسیر پیشین نخواهد بود؛ اگر همینالان هم خیلی دیر نشده باشد.