نادر مشایخی در گفتوگو با «همدلی»:
مسئله موسیقی شاد کردن مردم نیست
همدلی| علی نامجو: نادر مشایخی؛ آهنگساز نامآشنا و یکی از رهبران ارکستر برجسته ایرانزمین است که آثار ماندگاری را خلق کرده و در بزرگترین سالنهای جهان به روی صحنه رفته است. او که فرزند استاد جمشید مشایخی، هنرمند فقید و نامدار سینماست، خود چهرهای قابلاعتنا در موسیقی کلاسیک ایران محسوب میشود که سالها رهبری ارکسترهای مختلفی ازجمله ارکستر سمفونیک تهران را بر عهده داشته است. پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم شعارهایی مبنی بر حمایت از فرهنگ و هنر سر داده شد اما طی یک سالی که از عمر این دولت میگذرد، نهفقط در حوزه موسیقی که در گونههای مختلف هنری اغلب دستاندرکاران از بیتوجهی دولت و مدیرانش به هنر سخن میگویند. به همین بهانه به سراغ یکی از نامداران حوزه موسیقی رفتیم تا از او درباره این چالش بپرسیم. گفتوگو با نادر مشایخی را از انتقادات همنوایانش آغاز کردیم و به تغییراتی که در فرم اجرای کنسرت به وجود آورده، رسیدیم. شرح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
از دیرباز انتقاداتی از سوی فعالان در ارکسترها مطرح بوده است. با توجه به اینکه دولت کنونی دستکم در شعارهایش بر حمایت از فرهنگ و هنر تأکید دارد، انتظار از دولتمردان در این حوزه در مقایسه با قبل بیشتر میشود. اینطور نیست؟
البته در طول چند سال گذشته، فعالیتهای ارکسترهای خصوصی بهمراتب بیشتر شده است و حتی آنها فستیوالهای خصوصی هم برگزار میکنند که البته نتیجه حمایت دولتها نیست. این مسئله درواقع نتیجهای از یک رخداد خیلی استثنایی از اتفاقی بوده که در ایران در حال وقوع است و آنهم کشف فردیت است؛ یعنی جوانان در حال کشف فردیت هستند. این موضوع خیلی جالب است چون چندین نتیجه مختلف ازنظر اجتماعی دارد. یکی اینکه دیگر آن قضیه منیت در جوانان در حال از بین رفتن است. یک سری این اواخر نام استاد و اسمهای اینچنینی بر روی خود میگذارند. برای من عجیب است که یک نفر چگونه دارای چنین منیتی است که روی پلاکارد مینویسد پروفسور یا دکتر. پس باید بگوییم باخ هم دکتر بوده و بتهوون هم باید مینوشته دکتر که این اتفاق بسیار بدی است. این آدم نمیداند که جوانان فردیت را کشف کردهاند و منیت دیگر رنگباخته است.
این کشف فردیت میتواند به حصول نتیجه برای اهالی موسیقی منجر شود؟
«ساید افکتی» که قضیه فردیت دارد، این است که تحمل جوانان نسبت به مسائلی که مخالف حرف خودشان است، زیادتر میشود که این شروع دموکراسی است. اینکه ما بتوانیم تحمل کنیم و کنار هم بنشینیم. مثلاً انتخابات برگزار شده و یک نفر رأی آورده، بقیه که فرد دیگری را انتخاب کردند باید تمام تمرکزشان را روی این مطلب بگذارند که حالا اکثریتی در ایران این شخص را انتخاب کردهاند و ما هم تبعیت میکنیم. همانطور که گفتم این شروع دموکراسی است. اینکه شما قضیهای که اکثریت قبول کرده را بپذیرید و سعی کنید در آن راهکار کنید. این موضوع را یواشیواش جوانها دارند یاد میگیرند و این تأثیر را روی ارکسترها هم میگذارند چون منشی که افراد ارکستر دارند با منشی که مثلاً آنسامبل یا سولیست دارد، کاملاً متفاوت است. شما باید یاد بگیرید که چگونه در ارکستر رفتار کنید. ارکستر یک جامعه بسیار کوچک است ولی دانهدانه افرادش از اقشار مختلف آمدهاند و تا وقتی یاد نگیرند که هماهنگی و وحدت به وجود بیاید، این ارکستر خوب صدا نمیدهد.
شما بهعنوان یک موسیقیدان و یک رهبر ارکستر با چه مشکلاتی برای اجرا روبرو هستید؟
ارکستر نمونهای از یادگیری وحدت است. این وحدت فقط وقتی به وجود میآید که فردیت قدرت پیدا کند. وقتی فردیت جوانان قدرت پیدا کند، وحدت هم ایجاد میشود. به این خاطر که تحملشان نسبت به همدیگر زیاد میشود. این خیلی خوب است و نشاندهنده نیازی است که جوانان به وحدت دارند. جوانان ایرانی این وحدت را کشف کردند و به بهترین نحو دارند نمایش میدهند. ما ارکستری داریم که متجاوز از پنجاه نفر آدم در آن کار میکنند. آنها بهجاهایی احتیاج دارند که در آن تمرین کنند. جای تمرین در تهران، کم است. ما داریم میگردیم که یکجا پیدا کنیم تا تمرین داشته باشیم. این موضوع باید درست شود و نیاز به یک آسیبشناسی در کار ارکستر دارد. مسئله دوم این است که ما احتیاج داریم که سازهای مختلف را بخریم. دولت بهسادگی میتواند به ارکسترها کمک کند. سازها گران هم در از آب درنمیآیند و خیلی ارزان تمام میشوند. دولت میتواند سازهای ضربی مهم را برای نوازندگان بخرد و در اختیارشان بگذارد یا اصلاً به آنها اجاره دهد؛ یعنی امکانی باشد که شما بتوانید سازها را اجاره کنید.
جوانانی که در حال حاضر مشغول فعالیت در عرصه موسیقی ارکسترال هستند، چنین پتانسیلی را دارند که بتوان روی آنها سرمایهگذاری کرد؟
بچههایی که در ارکسترها هستند باید قضایای تکنیکی را یاد بگیرند، یعنی بفهمند که اگر تمرین فرضاً ساعت 9:30 آغاز میشود، باید 9:15 با ساز کوک شده و آماده منتظر باشند که رهبر بیاید. زمان دیگر یک زمان شخصی نیست بلکه یک زمان اجتماعی و مشخص است. این مطلب هم یواشیواش رنگ پیدا میکند چون اگر رهبر ارکستر عاقل باشد آن منیت خود را کنار میگذارد و میتواند کاری کند که نوازندهها این ارکستر را از خودشان بدانند و بدانند شخصی که آنجا ویولن به دست نشسته چه در ردیف اول و چه در ردیف آخر به یک اندازه مهم هستند. اینها یکصدا هستند. دوازده ویولن، دوازده نفر هستند ولی یکصدا ایجاد میکنند. این موضوع فنی است اما اهمیت زیادی دارد. ما حداقل در اینطور ارکسترها داریم این موضوع تجربه میکنیم و تجربه خیلی خوبی هم داشتهایم. من واقعاً از کار با جوانان مسرور هستم. وقتی میبینم چه قدر بااستعداد و با قریحه هستند و ابتکار عمل دارند، خوشحال میشوم. وقتی مینشینیم و صحبت میکنیم هرکدام از این جوانان، یک کار را قبول میکنند و هر چه که میگویم را یادداشت میکنند. این یک نوع دقت و نظم است که همیشه ما با آن در ارکستر سمفونیک بهعنوان یک چالش دستبهگریبان بودیم. همیشه دغدغه داشتیم که چه قدر بینظم هستند و اصلاً انگیزهای وجود نداشت. الآن در ارکسترهای خصوصی این انگیزهها به وجود آمده است.
در این میان چه نقشی برای دولت قائل هستید؟
چندین راه هست که دولت بتواند حمایت کند. راههای زیادی وجود دارند که شهرداری و دولت به این ارکسترها کمک کنند. نتایجی که ارکسترهای خصوصی به دست میدهند بهمراتب بیشتر از نتایجی است که ارکستر سمفونیک دارد. ارکستر سمفونیک در حال حاضر خیلی خوب است، برنامه اجرا میکند و مردم را شاد میکند ولی مسئله موسیقی اصلاً شاد کردن مردم نیست. اینکه مردم را شاد میکنید درواقع یک مسکن است. مسئله موسیقی این است که دقت در مشاهده را در آدمها بیشتر کند و این امکان را به آدمها بدهد که در مشاهده، دقت بیشتری کنند. در صورتی مردم زندگی خوشبختتری خواهند داشت که دقت و مشاهده کنند. برایم تعجبآور است که در خیابان میبینم یک سری آدم با گوشی راه میروند، گاهی با دوستشان حرف میزنند و موزیک هم میشنوند. آنها هنوز شنیدن را بهعنوان یک اکتیویته قبول نکردهاند. این کار را ارکسترها میتوانند به بهترین نحو انجام دهند. اگر شما میخواهید انگیزهای برای فردیت در جوانان ایجاد کنید، بهترین فرمش این است که موسیقیهایی اجرا کنید که جوانان هنوز نشنیدهاند و امکانش را نداشتهاند که بشنوند. آنها مقابل یک نوع موسیقی قرار میگیرند که چارچوب و قراردادی برایش از قبل مشخص نشده است. درنتیجه خود آن فرد باید این کار را انجام دهد. آن فرد با تفسیر چیزی که میشنود و برایش عجیب است، فردیتش تربیت میشود. این روش خیلی خوبی است که در اروپا هم به نتایج خیلی خوبی رسیده است.
برخی معتقدند موسیقی ارکسترال موردپسند جامعه جوان نیست و طیف محدودی از مخاطب میانسال و مسن را شامل میشود. شما دراینباره چه نظری دارید؟
من اصلاً موافق نیستم که یک کنسرتی بدهیم و رپرتواری هم اجرا کنیم. مثلاً یک بتهوون بزنیم، یک موتزارت بزنیم و ... اینجور رپرتوار دیگر جواب نمیدهد و در اروپا هم دیگر جوابگو نیست. ارکسترهایی که در ایران این کار را میکنند اطلاع ندارند که دوران این نوع کنسرتها گذشته است. من 10، 15 سال پیش در اروپا کنسرت میگذاشتم. عکسهایش موجود است که وقتی از پشت نگاه میکنید، میبینید همه موها سفید و جوگندمی است؛ یعنی جوان کمتری به کنسرت ارکستر سمفونیک میرود چون این موسیقی دیگر برای جوانها جالب نبود؛ بنابراین سعی کردم رپرتوار جدید بیاورم و کنسرتهای متفاوتی بگذارم. من تمرکز اصلیام را روی این کار گذاشتهام. 30سال است در کنسرتهایی که اجرا میکنم اصلاً فرم کنسرت را تغییر میدهم. شما اگر به ارکستری که من هماکنون رهبریاش را به عهده دارم بیایید، میبینید که با ارکسترهای دیگر فرق دارد. دنبال این میگردیم که چه فرمی برای ایرانیها و مکانیزم ذهنی-تفکری که در ایران داریم، میشود کار کرد.