غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


علی بلبلی فرزند مکرمه قنبری و مؤسس و مدیر خانه موزه مکرمه در گفت‌وگو با «همدلی»:

موزه مکرمه؛ نیازمند مرمت تخصصی

آرپژ تیموریان_ مکرمه قنبری در سال هزار و سیصد و هفت در روستای دری کنده بابل در استان مازندران متولد شد. او به خاطر نقاشی‌هایش که در سبک پست‌مدرنیسم بود به شهرت جهانی رسید. نقاشی‌های وی موجب شد تا به‌عنوان بانوی سال نقاش در سال دو هزار و یک توسط دوازدهمین کنفرانس ایران‌شناسی در دانشگاه دولتی سوئد معرفی شود. مکرمه تحصیلات دانشگاهی و سواد خواندن و نوشتن نداشت و دوره علمی هم نگذرانده بود و در شصت‌وهفت‌سالگی نقاشی را آغاز کرد. نخستین نمایشگاه او در سال هفتادوچهار در گالری سیحون برپا شد. نمایشگاه‌های بسیاری از آثار مکرمه در سراسر دنیا برگزارشده و هرساله برگزار می‌شود. مکرمه که خانه‌اش جزء میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و به موزه تبدیل‌شده، هرساله پذیرای بازدیدکنندگان فراوانی سراسر دنیاست. خانه موزه مکرمه با موزه‌های مختلفی در دنیا ازجمله موزه باورز در ایالت کالیفرنیا آمریکا همکاری داشته است که ماحصل آن برپایی نمایشگاه‌هایی در این ایالت بوده است.
اولین بار در سال هزار و نه‌صد و نودوهشت فیلمی از مکرمه توسط مجید ماهیچی ساخته شد و پس‌ازآن «.هالی» کارگردان و مستندساز آمریکایی فیلمی از او را ساخت همچنین در سال هزار و سیصد و نودودو ابراهیم مختاری فیلم «مکرمه، خاطرات و رؤیاها» را از او ساخت که منتشر شد و به نمایش درآمد.
در سفری که اخیراً به بابل داشتم به بازدید از این موزه پرداختم و با آقای علی بلبلی فرزند جاودان نام مکرمه قنبری و مؤسس و مدیر خانه موزه مکرمه در مورد چالش‌های این موزه به گفت‌وگو نشستم. گفتنی است آقای علی بلبلی خود آهنگساز – نقاش و مجسمه‌ساز است و از فعالان عرصه هنر به شمار می‌آید.

 لطفاً درباره موزه مکرمه برای ما بگویید؟
درباره این‌که خانه‌ای که ما و جاودان نام، مکرمه قنبری در آن زندگی می‌کرد چرا و چطور تبدیل به موزه شده باید بگویم این موضوع برمی‌گردد به ده سال زندگی هنری مادرم. ایشان بعد از یکی دو سال نقاشی روی کاغذ، یک‌بار که کاغذ و رنگ دیر به دستشان رسید روی تمام درب و دیوارهای خانه نقاشی کشیدند و این روند ادامه پیدا کرد و در طول شش ماه کل خانه اعم از گاز و یخچال را هم نقاشی کشیدند. مادر وقتی فوت شدند محبوبیت و شهرت زیادی پیدا کردند و چون خانه‌شان هم پر از نقاشی بود این‌طور احساس کردم که باید از میراث مراقبت کنم. اولین کاری که انجام دادم به‌اتفاق خانواده تصمیم گرفتیم مادر را در حیاط همان خانه به خاک بسپاریم و این اقدام باعث شد که خانه حفظ شود. بعدازاین اقدام میراث فرهنگی آمد خانه را ثبت کرد و آن در سال هزار و سیصد و هشتادوشش به‌عنوان موزه مکرمه ثبت گردید.
 در این سال‌ها شما چگونه حمایت شدید؟ آیا نهادی به کمک موزه آمده است یا به‌طور شخصی آن را حفظ نمودید؟
سازمان میراث فرهنگی کمک‌هایی کرده است اما به‌هیچ‌عنوان کافی نبوده و حفظ این موزه بیشتر شخصی بوده است. افرادی هم کمک می‌کردند آن‌هم به این شکل که جشنواره‌هایی که در آن برگزار می‌شد هنرمندان و چهره‌های سرشناس به موزه می‌آمدند و این باعث بیشتر دیده شدن موزه شد اما اگر فکر کنید در طول مدت با تمام این برنامه‌هایی که داشتیم نهاده‌ای فرهنگی هنری دیگر به ما و موزه کمک کرده و یا در حفظ آن کوشیده است اصلاً این‌طور نبوده. تمام هزینه‌های موزه را خودم و از هزینه شخصی تأمین کرده‌ام و این موضوع همیشه برایم یک معضل به‌حساب آمده چراکه من هم یک توان مالی محدود دارم و هزینه نگهداری موزه ارزان نیست.
 در این سال‌ها که ویروس منحوس کرونا همه‌گیر شد و در بازدیدها و رفت‌وآمدها محدودیت ایجاد کرد چگونه سلامت موزه را حفظ کردید؟ چون در چنین مکان‌هایی وقتی رفت‌وآمد نشود ناخودآگاه آنجا هم رو به افول می‌رود و نشاط خود را از دست می‌دهد و خرابی‌هایی ایجاد می‌گردد؟
باید عرض کنم حتی قبل از کرونا هم با بلیت‌هایی که بازدیدکنندگان می‌خریدند هزینه موزه تأمین نمی‌شد و بازهم باید به‌طور شخصی هزینه می‌کردم شاید باورتان نشود که ما هزینه‌های آب و برق و گاز را هم نتوانستیم از فروختن بلیت تأمین کنیم. تا قبل از ورود کرونا ما در موزه جشنواره‌های هنری و نمایشگاه می‌گذاشتیم بالاخره وقتی رفت‌وآمدی وجود داشته باشد هرچند سخت، اما چراغ آنجا را روشن نگه می‌دارد اما بعد از شیوع کرونا بااینکه از بسیاری از کارهایم افتادم مجبور شدم با خانواده از تهران نقل‌مکان کرده و همین‌جا ساکن شوم که بالای سر موزه باشم تا در این خاموشی موقت اتفاقی برای آن نیفتد.
 سازمان جهانی ایکوم حمایتی از موزه کرده است؟
ایکوم فقط سالانه یک نامه برای ما می‌فرستد برای برنامه تجلیل از موزه‌ها که در هفته میراث فرهنگی برگزار می‌شود و ما هم گزارش فعالیت‌های سالانه‌مان را برای آن‌ها می‌فرستیم و هیچ‌گونه کمکی ازنظر هنری و اقتصادی به ما نکرده. ایکوم می‌توانست کمک‌های بسیاری به ما بکند. یکی از گله‌های من از ایکوم این هست که هنوز نتوانسته موزه را بشناسد و تصویر درستی از آن ندارد.
 چرا؟
واقعاً نمی‌دانم - دلیلش را باید از خودشان پرسید.
 موزه هنرهای معاصر چطور؟
موزه هنرهای معاصر حتی نیامد یک تابلو از آثار مکرمه را برای تشویق و یا حتی کمک برای بقای موزه بخرد
 فکر می‌کنید بزرگ‌ترین کاری که موزه مکرمه کرده چه بوده است؟
این‌که با جهان هم سو شد و فریاد زد سن یک عدد است و بازنشستگی معنا ندارد. وقتی فیلم مستند «مکرمه خاطره و رؤیاها» به نمایش درآمد یکی از منتقدین فیلم در فرانسه گفت: این زن کاری را کرد که امروز پژوهشگران ما در غرب دارند انجام می‌دهند و آن این است که به افراد مسن بگوییم شما فکر نکنید بازنشسته و ازکارافتاده هستید. آن شور و هیجان و عشق و اشتیاق به زیستن و فراگیری و عمل، با بالا رفتن سن در انسان‌ها از بین نمی‌رود. موزه مکرمه در بیش از دو دهه فعالیت خود باعث شد هنرمندان خودآموخته‌ای به قابلیت‌های خود ایمان آورند که روی زندگی خود، فرزندان و نوه‌ها تأثیر بگذارند. در ایران بعد از هفتادسالگی و در برخی از موارد شاید هم کمتر، افراد بازنشسته می‌شوند و در خانه منتظر مرگ می‌نشینند اما موزه مکرمه کاری کرد که این آدم هفتادساله بیاید بنشیند فرابگیرد، خلق کند، به رؤیاهایش دست یابد و دوباره زندگی را پیدا کند و به‌جای افسردگی تا زنده هست عشق به زندگی را تجربه کند و در کل خانواده و فامیل خود تاثیر بگذارد. موزه مکرمه حدود ده کارگاه مشترک با دانشگاه کلمبیا که یکی از معتبرترین دانشگاه‌های دنیاست برگزار کرده و این دانشگاه دو کتاب در مورد مکرمه و موزه به چاپ رسانده است. اینجا با اکثر هنرمندان خوب کشور کارگاه مشترک برگزار کرده است. فکر می‌کنم رسالت موزه مکرمه همین‌ها بوده و دیگر چه‌کاری باید می‌کرده که نکرده است آن‌هم بااین‌همه دشواری‌هایی که در این راه وجود داشت.
 از نگاه من جاودان نام مکرمه و شما هر کاری نیاز بوده انجام دادید. شوره زاری را به باغستانی تبدیل کردید که اکنون دنیا از محصول آن استفاده می‌کند و حال وقت این است که نهادهای داخلی و بین‌المللی برای حفظ آن بکوشند. فکر می‌کنم شما با این گفت‌وگو و صحبت‌هایتان دارید پیامی را منتقل می‌کنید و آن این است که دیگر به‌تنهایی نمی‌شود به این موزه را که حال باغستانی پربرکت است رسیدگی نمود. درست است؟
دقیقاً همین‌طور است. ببینید اکنون موزه به مرمت نیاز دارد و این کار، یک کار تخصصی است که استادکار نیاز دارد و هزینه آن بسیار سنگین است کار من به‌تنهایی نیست. خواهش می‌کنم این موضوع را به‌طور شفاف بیان کنید که من به‌عنوان فرزند مکرمه که نزدیک به سه دهه است مسئولیت موزه مکرمه را عهده‌دار بوده‌ام، به‌طور جد هشدار می‌دهم که موزه نیاز به مرمت تخصصی دارد بخشی از دیوارها که نقاشی روی آن است طلبه کرد و چندی دیگر حتی قابل مرمت هم نیست و حفظ این موزه دیگر نمی‌تواند به‌طور شخصی پیش رود. اگر این روند به همین‌گونه ادامه پیدا کند آیندگان ما را مقصر می‌دانند و می‌پرسند که چرا به این موزه رسیدگی نشد و این فاجعه فرهنگی هنری رخ داد و بعد ما برای آن‌ها چه جوابی خواهیم داشت؟
موزه باید محلی برای رفت‌وآمد هنرمندان، هنردوستان و متخصصین باشد. این بدین معناست که موزه باید دارای یک کافی‌شاپ و رستوران – یک گالری برای برگزاری کارگاه‌ها – یک اقامتگاه و سرویس بهداشتی و حمام باشد چراکه اینجا روستاست و از شهر فاصله دارد و کسی که به اینجا می‌آید حتماً از راه دور و یا از کشوری دیگر آمده و رفت‌وآمد برایش سخت است و از طرفی باید به‌طور منظم در کلاس‌ها و همایش‌ها و سخنرانی‌ها حضورداشته باشد و نمی‌تواند وقت خود را درراه تلف کند. اگر این امکانات فراهم نشود نباید انتظار فعالیت‌های خاص از موزه را داشته باشیم که این موزه می‌توانست صدها کار بکند ولی نکرد.