سیاستمدار و دغدغه قدرت
رضا صادقیان - مهمترین و برترین کلیدواژه در دانش علوم سیاسی قدرت است، اساساً انباشت علم در این دانش برای شکافتن مباحث مرتبط با قدرت است. بررسی قدرت در ساختار دولت، قدرت جامعه و اجتماعات مختلف، قدرت مخالفان و موافقان سیاستها و...
هنگامهای که رویدادها، کنش و واکنشها، تنش و تعاملات، امضای معاهدات و قراردادهای صورت گرفته در میدان سیاست را بازخوانی میکنیم، قدرت بهعنوان فربهترین مسئله در مرکز این تجزیهوتحلیل قرار میگیرد. حتی اگر اهل سیاست بهجای قدرت نامهای دیگری مانند خدمت، تلاش و کوشش، فعالیت برای مردم و کار برای شهروندان را بیان کنند. اینهمه در ساختار قدرت بهگونهای مختلف و در ابعاد کوچک، بزرگ و کلان رخ میدهد، اما در مرکز تمام این تحولات قدرت نقش اصلی را بازی میکند. به عبارتی مشخصتر؛ بدون قدرت امکان بررسی هیچکدام از کنشهای به وجود آمده در ساختارهای مختلف امکانپذیر نخواهد بود.سیاستمدار همیشه در قدرت است. حتی در شرایطی که کرسی قانونی او را گرفتهاند یا بر اساس انتخابات آن صندلی را به سایر رقیبان واگذار کرده باشد. قدرت اهل سیاست کوچک، لاغر، نحیف و پژمرده میشود اما تا زمان حیات سیاستمدار آن قدرت به شکلهای متفاوت وجود دارد. البته میتوانیم این قدرت را به شکلهای گوناگون صورتبندی کرد؛ قدرت اجتماعی، قدرت مقبولیت، قدرت مشروعیت و... بنابراین حتی در زمانی که سیاستمداران در ساختار قدرت قانونی وجود نداشته باشند در زمانهای مختلف به بهرهبرداری از این قدرت تمایل پیدا میکنند. بهعنوانمثال؛ دفاع سیاستمداران از کارنامه گذشته خویش، مصاحبه رسانهها با آنان، رجوع کارگزاران جدید قدرت به مدیران ارشد اجرایی، دعوت از شهروندان برای حضور در انتخابات، ارائه لیستهای مشترک انتخاباتی، راهاندازی حزب و کانونهای مشورتی با چهرههای سابق و فعلی و... اینهمه حکایت از قدرت است.اهل قدرت به دلیل بودن در ساختار کلان قدرت و به سرانجام رساندن برخی از فعالیتها و چشیدن تأثیرات آن، هیچگاه بهصورت خودخواسته از قدرت کنارهگیری نمیکنند. چراکه بهصورت بیواسطه تأثیرات چشمگیر قدرت با پشتوانه قانونی را لمس کردهاند. بر همین اساس، قدرتمداران تا هنگامهای که گروه سیاسی رقیب، جریان سیاسی مقابل، چهرههای بانفوذ و گعدههای سیاسی متصل به قدرت فربه موفق به برکناری و کنار گذاشتن فرد قدرتمدار نشدهاند، فرد اهل قدرت از میدان قدرت بهصورت خودخواسته و به دلایل مختلف دیگر کنار نمیرود. در واقع سیاستمداران هیچگاه بازنشسته قدرت نمیشوند مگر با فرارسیدن مرگ. بهعنوانمثال؛ پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخاب بایدن، ترامپ از قدرت ریاست جمهوری کنار رفت و میدان را به رقیب واگذار کرد، اما طی یک سال و نیم گذشته نهتنها سودای کنارهگیری از قدرت را نداشته است بلکه با جدیت بیشتری برای کسب دوباره قدرت تلاش میکند. در نمونهای دیگر، طی دو ماه گذشته مقتدی صدر تلاشهای بسیاری برای به دست گرفتن اهرمهای قدرت در ساختار قانونگذاری و اجرایی دولت عراق انجام داد، پس از صدور بیانیه توسط آیتالله حائری، صدر مجبور به پایین کشیدن فتیله آشوبها شد و با صدور بیانیهای گفت: برای همیشه از سیاست خداحافظی میکند. درصورتیکه پیشینه او تا امروز نشان میدهد سودای قدرت، او را هیچوقت رها نساخته و دور از ذهن نیست که پس از فروکش کردن آشوبها در کشور عراق او برای مرتبهای دیگر در سیاست این کشور عهدهدار نقش باشد.چنانچه سایر سیاستمداران را از چنین زاویهای نگاه کنیم به همین نتیجه میرسیم. به بیانی دیگر؛ قدرتمداران حتی درصورتیکه از حلقه قدرت کنار گذاشته شوند یا به دلیل چرخش قدرت جایگاه سابق را از کف بدهند، بازهم دغدغه بازگشت بهروزهای خوب در قدرت بودن لحظهای آنان را رها نمیکند.