غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


گذشته نفت، چراغ آینده هسته‌‌ای

مسعود نادری (فعال اجتماعی)

 «اگر کسی یک‌بار مرا فریب داد شرم بر او باد و اگر کسی دو بار مرا فریب داد شرم بر من باد.» (منسوب به مارتین لوتر کینگ)
۱- کودتا پایان‌بخش نهضت ملی شدن نفت بود که از خرداد ۱۳۳۰ شروع‌شده بود. در تاریخ ۲۸مرداد ۱۳۳۲ با کودتایی انگلیسی - آمریکایی، همراه با سقوط مصدق، نهضت ملی شدن نفت هم ناکام ماند. کودتا هم به شکلی بود که بااینکه طراحان آن اقرار کرده‌اند هنوز کسانی آن را کودتا نمی‌دانند و شگفت‌تر آنکه برخی واقعه‌ای را که نه قیام بود و نه شاه در آن حضور جدی به‌عنوان طراح داشت و نه ملت حضور داشت را «قیام شاه و ملت» هم می‌خوانند. به نوشته آبراهامیان در کتاب «کودتا» در پی کودتا صنعت نفت ایران عملاً ملی زدایی شد و کنترل مدیریت نفت، مجدداً از دست ما خارج شد. فرایند ملی شدن نفت را در جهان و به‌ویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا دست‌کم تا دو دهه به تأخیر انداخت و همچنین دستیابی به دمکراسی را در ایران سخت‌تر و طولانی‌تر کرد. طراحان با درس گیری از انجام کودتای ۲۸مرداد در ایران، کودتاهایی دیگری در کشورهای دیگر مانند شیلی، اندونزی، گواتمالا و... انجام دادند.
۲- یادآوری روزهای تلخ گذشته اگر صرفاً به جهت یادآوری باشد، فقط کاممان را تلخ می‌کند و دیگر هیچ، اما اگر همراه با عبرت‌آموزی باشد، می‌ارزد که موقتاً تلخی کام را تحمل کنیم تا گذشته تاریک را تکرار نکنیم.
۳- زمانی ملی شدن نفت و کنترل مدیریت آن، نماد «حق مسلم ملی» شده بود (و البته همچنان هست) و اما در این زمان، فعالیت هسته‌ای صلح‌طلبانِ نماد و مصداق اعلای آن است. اما همان‌گونه که بیگانگان (انگلیس و آمریکا) زمانی با توجیه حفظ منافع ملی خود با آن حق مسلم ما برخورد کردند و نهایتاً با کودتا، نهضت ملی شدن نفت را ابتر کردند، الآن هم درصدد ابتر کردن فعالیت هسته‌ای ایران به بهانه‌های مختلف، هستند.۴- اگر اراده کرده‌ایم که گذشته‌ تاریک، دوباره تکرار نشود، ضروری است با روش‌هایی که کشورهای سلطه‌گر بیگانه برای مقابله و شکست نهضت ملی شدن نفت به کاربردند، آشنا شویم.چرچیل که آن زمان جانشین سرفرماندهی نیروی دریایی بریتانیا بود و به برکت نفت ایران توانسته بود سوخت ناوگان دریایی را از زغال‌سنگ به نفت تغییر دهد، جمله‌ای فخرفروشانه ناظر بر قراردادهای ننگین دارسی و همچنین قرارداد ننگینتر ۱۳۱۲/۱۹۳۳(قبل از ملی نفت شدن نفت) دارد که به‌شدت برای هر ایرانی تحقیرکننده است. او گفته بود: «این برای ما غنیمتی از سرزمین پریان بود، چیزی بسیار فراتر از درخشان‌ترین رؤیاهای ما.»حال اگر می‌خواهیم چنین جملاتی دیگر تکرار نشود و از سرزمین پریان چیزهای بسیار فراتر از رؤیاهایشان به آنان ندهیم، ضروری است روش‌های سلطه‌گری آنان را به یکدیگر تذکر دهیم تا از یک سوراخ دو بار گزیده نشویم.۵- یادآوری می‌کنم که انگلیسی‌ها خیلی هم با نام ملی شدن نفت مشکلی نداشتند؛ مسئله جدی آنان «کنترل مدیریت نفت از کشف تا صادرات» بود که اگر از دست می‌دادند از قدرت آنان کاسته می‌شد. حال هم چون هسته‌ای شدن کشورهایی مانند ایران از قدرت آنان می‌کاهد بدیهی است که آنان به شکل‌های مختلف مانع پیشرفت فعالیت‌های هسته‌ای شوند.۶- یکی دیگر از علل مخالفت انگلیسی‌ها با مسئله ملی شدن نفت، این ترس بود که اقدام ایران برای کشورهای دیگر مانند مصر، عراق، عربستان و... الگویی شود، قطعاً همان ترس هنوز هم وجود دارد. لذا از انجایی‌که هسته‌ای شدن کشورهای دیگر از قدرت کشورهای قدرتمند می‌کاهد بدیهی است آن کشورها با این امر مخالف باشند و طبیعی است که نخواهند ایران نمونه‌ی موفقی شود؛ بنابراین به انحای مختلف مقابل آن می‌ایستند.۷- از روش‌های بیگانگان (انگلیسی‌ها و آمریکائیان) در جریان نهضت ملی شدن نفت یکی این بود که توقعاتی عجیب نامنصفانه و فراوانی را از شما درخواست می‌کردند که اولا نتوانی پاسخ مثبت دهی و لذا مجبور به تسلیم شوی و ثانیا اگر برآورده کنی مانند قرارداد دارسی و قرارداد ۱۳۱۲/۱۹۳۳، علاوه بر خیانت تاریخی به کشور باید سخنانی مانند سخنان تحقیرکننده چرچیل را هم شنید؛ اما اگر عمل نکنی می‌شوی آدمی لجباز، ضد صلح و آرامش بین‌الملل و حتی آدمی ضد مصلحت‌های خودت؛ همان‌گونه که علیه دکتر مصدق چنین طرحی را به کار بردند. در کتاب «کودتا» تألیف یرواند آبراهامیان می‌خوانیم که مبلغ درخواستی بریتانیا از ایران بالغ بر مبلغ هنگفت ۲۰۲۸میلیون پوند می‌شد. آنان مجموع سودهای مورد انتظار برای تمام مدت‌زمان قرارداد را حساب کرده بودند؛ یعنی سود سال‌های باقی‌مانده قرارداد که ۴۲سال دیگر بود هم حساب‌شده بود. به گفته کتاب کودتا، وزارت خارجه بریتانیا بعدها به‌طور محرمانه تصدیق کرد که در این خصوص، رقمی «نجومی» را درخواست کرد تا ایران نتواند از عهده آن برآید و مجبور به چشم‌پوشی از کنترل «عملیات و فعالیت‌ها» و «فروش نفت در بازار جهانی» شود.متأسفانه داستان رابطه نفتی انگلیس و ایران چنین الگویی را از سر گذرانده است. با اینکه دکتر مصدق حاضر بود غرامت عادلانه‌ای را بابت نقض قرارداد ۱۳۱۲ به انگلیسی‌ها بپردازد ولی آنان تقاضایی حریصانه را مطرح کردند که البته دکترمصدق آن را نپذیرفت؛ از همین رو با اتهام‌های عجیب‌وغریبی روبه‌رو شد.و جالب آنکه انگلیسی‌ها خود را طرفدار حل‌وفصل منصفانه هم اعلام می‌کردند. آبراهامیان در همان کتاب می‌نویسد: «حمله بی‌امان تبلیغاتی بریتانیا آن‌قدر مؤثر بود که حتی تاریخدانان امروزی نیز پس از گذشت ۶۰سال این ادعا را طوطی‌وار تکرار می‌کنند که بریتانیا تمایل زیادی به حل‌وفصل منصفانه قضیه داشت.»۸- التیماتوم دادن و گفتن اینکه این آخرین فرصت است یا اینکه نسخه نهایی توافق را آماده کرده‌ایم، از دسیسه‌های دیگر جنگ روانی - رسانه‌ای است که به‌منظور فشار بر کشور مقابل از آن بهره می‌گیرند.۹-از روش‌های دیگر بیگانگان تحریم و فشار آوری اقتصادی به مردم است تا حداقل مردم چتر حمایت خود را از دولتشان بردارند. در دوران نهضت ملی شدن نفت هم دولت مصدق و در واقع مردم ایران را همانند دوران فعلی (و البته نه به‌شدت امروز) تحریم کردند.۱۰- به‌جز تیزبینی و توانایی‌هایی که دولتمردان باید داشته باشند اما راه نهایی و مطمئن در این دنیای به‌شدت نامطمئن، برای رویارویی با بیگانگان، روآوردن به مردم و آن‌هم همه مردم با گرایش‌های مختلف است.تاریخ نه‌چندان گذشته کشورهای قدرتمند همسایه، نه‌تنها سابقه خوبی از آن‌ها به یادگار نگذاشته که متأسفانه شاهد خیانت‌های مکرر در مکرر آن‌هم است. تقویت سلاح و توان نظامی هم البته ضروری است اما حرف آخر را مردم خواهند زد.۱۱- تکیه به مردم اما لوازمی دارد که اهم آن رعایت صداقت، عدالت و انصاف از سوی کارگزاران حکومتی است. بدیهی است هر چه مردم صداقت و عدالت را بیشتر در حاکمان ببینند، بیشتر از آنان دفاع می‌کنند. نکته دیگر آنکه تحمل تبعیضات اقتصادی و اجتماعی قطعاً بسیار سخت‌تر از تحمل فشارهای اقتصادی و اجتماعی است‌. اگر مردم ببینند که مسئولان آن‌ها صادقانه به آنچه می‌گویند، عمل هم می‌کنند و اگر قرار است سختی را تحمل کنند، این سختی برای همه است و شامل حکومت‌کنندگان هم می‌شود، مسلماً هم مشکلات اقتصادی را صبورانه تحمل خواهند کرد و هم در بزنگاه‌های خطر حکومتشان را تنها نمی‌گذارند.در کودتای ۲۸مرداد متأسفانه مردم، چه ملی‌گراها و چه مذهبی‌ها و چه توده‌ای‌ها (چپ‌ها و کمونیست‌ها) هیچ‌کدام مقابله‌ای در برابر کودتا نکردند؛ کودتا در دو سه روز کار همه را ساخت و تمام رشته‌ها را پنبه کرد و شد آنچه نمی‌باید می‌شد. عدم حضور مردم و مقابله آنان با بیگانگان، حتماً درسی تلخ و اما عبرت‌آموز برای همه و مخصوصاً حاکمان می‌تواند باشد.