قیام ملی؛ روایتی ناقص از یک کودتا
رضا صادقیان (روزنامهنگار)از فردای کودتای 28مرداد 1332 تا همین امروز و لحظههایی که در آن بهسر بردهایم، بحث، گفتوگو و جدالهای بیپایان پیرامون آن رویداد تاریخی را شاهد هستیم. کشمکشهایی که گاه به عرصه سیاست و موضعگیری برخی از شخصیتها در زمان حال نیز ورود پیدا میکند. نزدیک به هفتادسال از آن رویداد تلخ تاریخی گذشته است و کمتر نشست تاریخی و بازخوانی روایتها بدون جدل لفظی به پایان رسیده است، گویی مصدق، فاطمی، حسیبی، محمدرضا پهلوی و مدافعان و مخالفان ملی شدن نفت زنده هستند و مواضعشان در اشخاص دیگر ظهور کرده باشد.برخی میگویند میراث مصدق دولتی کردن نفت و به طبع آن اقتصاد ایران بود؛ شماری ديگر از جایگاه تاریخی و نه سیاسی او میگویند.
و بااینحال میتوان متوجه شد حتی آنان که در ظاهر با ملیگرایی مشکل داشتند، با چراغی در دست گذشته را میجویند و با بازماندگان آن دوران همنشینی میکنند، نمونههایش کم نیست؛ علاقه به همسر مرحوم فاطمی و استفاده تبلیغاتی از ملی شدن نفت و انرژی هستهای توسط مردان دولت نهم و دهم و استفاده تبلیغاتی از چهره مصدق در جهت نقد سیاست خارجی دولت روحانی که روی بیلبوردهای شهری و با مدیریت شهرداری تهران انجام شده بود. همان کسانی که اتهامات «حسن آیت» درباره فراماسونر بودن مصدق را ارج میگذاشتند، برای نقد سیاست هستهای دولت روحانی آنهمه را موقتاً به دست فراموشی سپرده بودند. این موارد آخرین نمونهها از استفاده سیاسی از آن ماجراهای تاریخی برای اثرگذاری در دوران کنونی بوده است.گویی دولت مصدق نه بعد از 28مرداد به حاشیه رفت و نه آنکه کار آن دولت را با تحرکات نظامی پایان دادند، در تمام این سالها دولت وی و کارکردها و سیاستهای آن دولت بارها مورد بازخوانی و نقد قرارگرفته و از حاشیه تاریخ در متن حضور دارد. تصاویر مصدق هنوز دستبهدست میشود، پیرمردی که در احمدآباد مدفون است ولی سیاستها، تصمیمها و بازخوردهای دولتش حی و حاضر در میان ما است. بزرگترین آن نقش کمنظیر نفت و درآمدهای حاصل از فروش نفت و انواع مشتقات آن در اقتصاد کشور است.از جدلهای امروز به بازخوانی تاریخ نفت، کودتا و مصدق بازگردیم. یرواند آبراهامیان، محمدعلی موحد، همایون کاتوزیان، مازیار بهروز، گازیورسکی، عبدالله شهبازی، حسین آبادیان و بسیاری دیگر از محققان را میتوان بهعنوان منتقدان سیاستهای شاه و کودتای 28مرداد دانست. تحقیقات این افراد نشان میدهد سیاستهای انگلیس، آمریکا و با همراهی دربار و شخص اشرف پهلوی سرانجام منجر به کودتا و خلعید محمد مصدق از قدرت قانونی شد. بهاینترتیب تمام تحرکات جریان مقابل مصدق و حتی نامه عزل نخستوزیر را در فرآیندی غیرقانونی تفسیر میکنند. به دنبال چنین ادعایی، سخن گفتن از حرکت مردمی علیه سیاستهای دولت ملی مصدق و تحرکات بعدی را تنها بهعنوان کودتا میشناسند و میشناسانند. این پژوهشگران هرکدام تلاش میکنند مسئله کودتا و شکلگیری آن را از منظر خویش نگاه کنند؛ نقطه اشتراک آنان کودتا دانستن و از میان بردن قدرت دولت قانونی محمد مصدق بهوسیله قدرتهای خارجی است.داریوش همایون، علی میرفطروس، اردشیر زاهدی، داریوش بایندر و شماری از چهرههای دیگر نهتنها رویداد 28مرداد را کودتا نمیدانند بلکه به ملی، مردمی و حرکتهای مردم در خیابانهای تهران بهعنوان مخالفان دولت مصدق اشاره میکنند و به قدرت رسیدن دولت فضلالله زاهدی را خواست مردم میخوانند. بهاینترتیب صحبت از دخالت آمریکا، انگلیس و کلیه اسناد منتشرشده سفارتهای خارجه این دو کشور را نادیده گرفته یا تصویری از آن سندهای رسمی به دست میدهند که با برداشت خودشان هماهنگ باشد یا در حرکتی دیگر بخشی از این اسناد را در مطالعات خود وارد کردند و از قسمتهای دیگر چشمپوشی کردند. این افراد نهتنها دست قدرتهای خارجی را نادیده میگیرند، بلکه تمام وقایعی را که منجر به 28مرداد سال 32 شد در داخل کشور میجویند و اخراج مصدق از ساختار قدرت را نه به مخالفان داخلی و خارجی که به سیاستهای نخستوزیر مرتبط میکنند. در واقع دولت مصدق را نه تانکهای در خیابان، نه حمله و ویران کردن خانه نخستوزیر و یورش چماق به دستان، بلکه «مردم» برکنار کردند. بهاینترتیب مردم برای حفظ قدرت شاه با همکاری چند نفر از وطنپرستان نخستوزیر غیرقانونی، لجوج و پرهزینه را به زیر کشیدند!از کودتای 28مرداد 70سالی سپریشده است و هنوز کشمکش درباره دولت مصدق وجود دارد و خواهد داشت، چراکه مصدق طرف تاریخ ایستاد، جایی که در زمانهای بعد قابل اشاره و بازخوانی است. همینکه بحثهای طولانی درباره دولت مصدق در نشریات چاپی شکل میگیرد و کتابهایی که به این برهه تاریخی میپردازند در بازار نشر با استقبال گسترده مخاطبان روبرو میشوند، حکایت زندهبودن آن وقایع تاریخی است. میتوان تمام این مخالفتها با برداشت سیاسی-تاریخی نزدیکان به قدرت رژیم پهلوی را در عبارتی کوتاه عنوان کرد. تمام این نقدها و دوباره خوانیها به «بازسازی غرور خدشهدار شده ایرانیان» بازمیگردد. غروری که با دخالت کشورهای خارجی و با نیت به رسمت نشاخته شدن کلیدواژه «ملی» صدمهای جدی خورد. آنان نه ملی شدن نفت را پذیرفتند و نه دولت «ملی» را. اولی را با چونوچراهایی قبول کردند و دومی را با به راه انداختن یک کودتای نظامی و با دخالت رسمی در سیاستهای کشور و هر دو را به هیچ گرفتند. تمام این نوشتارها میکوشند علل این تصمیم ضد ملی را جستجو کنند و زمینهسازی کودتا توسط نیروهای خارجی، آمریکا و انگلیس را مورد کنکاش قرار دهند و صدمههای تاریخی را ترمیم کنند. از طرفی دیگر مادامیکه همچنان استخراج نفت در زمینهای کشور انجام میشود و مالکیت آن در ید دولت است، از منظر اقتصاد سیاسی آن تصمیم تاریخی در متن تحلیلها حضور دارد و راه گریزی از آن نیست. تردیدی نیست تا وقتیکه سیاستهای نفتی در بودجه و برنامههای توسعه کشور از جایگاهی قابلتوجه برخوردار است، روح محمد مصدق بر فراز آسمان سیاست و اقتصاد ایران به پرواز بدون محدودیت ادامه خواهد داد. پروازی که یادآور نام، کارنامه و میراث اوست و از اینهمه گریزی نیست.