غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


نامه‌ای به آقای ماکیاولی (4)

علی مندنی‌پور (وکیل دادگستری)

جناب ماکیاولی! اگرچه انگشت نمای خاص و عامی، امّا در میدان عمل تا دلت بخواهد پیروان و پرتعدادی داری و به‌تمامی فرمان‌ها، دستورها و توصیه‌های تو در جایگاه استاد اعظم گوش فراداده و چونان میراث‌خواری حریص و در نهایتِ وسواس به بند بندِ آموزه‌های شما عمل می‌کنند. شگفت آنکه بی کم‌وکاست دوستداران، پیروان و شاگردان پروپاقرصتان «به مکتب نرفته» خود «مسئله‌آموز صد مدرس» شده‌اند و بی‌آنکه رساله‌ات را دیده و یا احیاناً خوانده باشند، تک‌تک توصیه‌هایت از بَرَند و به‌گونه‌ای هنرمندانه و بی‌عیب و نقص در مسیر زندگی و با هدف رسیدن به اهداف خویش به کار می‌بندند! و الحقّ که این رهنمودها برای پیروان راستینت چه نتایج شیرینی که نداشته و چه‌کار بستن آموزه‌هایت چه نام و نانی که برای هواخواهان سینه‌چاک تو فراهم نکرده است!شاید ندانی که در کشور من، کسان بسیاری همه صفحات کتاب سیاست روزی را در راستای مصالح و منافع خود، دوستان و باند و محفل خود تفسیر و تعبیر نموده و در آنچه به سیاست و سیاست ورزی مربوط می‌شود، بدون رودربایستی دست تو را باآن‌همه شهرت و ادّعا از پشت بسته‌اند. موجوداتی غالباً دوزیست که اگر شرایطش فراهم شود، توانی ذاتی برای تبدیل‌شدن به موجودی چند زیست از خود نشان می‌دهند. این جماعت در چشم به هم زدنی رنگ عوض می‌کند، شاید باوَرَش برایت چندان راحت نباشد، اعضای خانواده‌ای را می‌شناسم که در یک تقسیم‌کار خانوادگی برنامه‌ریزی‌شده از سه داوطلبِ نمایندگی مجلس هم‌زمان حمایت می‌کنند. عادتی که آرام‌آرام دارد پیکره جامعه را فرا‌گرفته و در انتخابات گوناگون کاربرد پیدا کرده است. از دید اینان، سیاست یعنی همین و‌لاغیر! این افراد از انجام چنین «بند بازی» به «زرنگی» یاد می‌کنند و به ریش هرکس که در مراودات خود اندکی اخلاق به کار بَرَد، می‌خندند.نیکولوی عزیز! یک‌کمی حوصله داشته باش تا پرده‌ کوچکی از نبوغ و خلاقیت این جماعت همه‌چیزدان، امّا درعین‌حال، هیچ نخوان و پرمدعا را در یک نمایش تمام‌رنگی و در تئاتری به وسعت ایران برایت رونمائی کنم. سال‌هاست در کوی و برزن و فضای باز و بسته «مدرسه سیاست» بازکرده‌ایم و شاگردان و دست پروردگان بسیاری در علم سیاست و کشورداری پرورانده‌ایم.

اگر نگویم همه، دست‌کم جمع قابل‌توجهی از خیلِ شهروندان از شهری و روستایی، در این حوزه، بی‌آنکه زحمت رفتن به دانشکده‌ای را بر خود هموار کرده باشند، بدون صرف وقت و با کمترین هزینه ممکن، صاحب کرسی نظریه‌پردازی در اداره امور کشور، به ویژه در سیاست از جنس ایرانی - انقلابی‌اش شده‌اند تا جایی که بحمدالله والمنّه و به‌حکایت آمار، در تولید این قلم محصول به خودکفایی رسیده و ای‌بسا آمادگی صدور این تولید ملّی و منحصربه‌فرد را به اقصی نقاط دنیا داشته باشیم. باور نمی‌کنید که همه‌ این پیشرفت‌ها در حالی صورت می‌گیرد که نه از وجود حزبی منسجم، استخوان‌دار و پر سابقه برخوردار بوده‌ایم و نه از نعمت وجود تشکلی سیاسی، قوی و کمال‌یافته، بهره‌مند!
در مملکت من عوام، سخت در تلاش تأمین نانی بخورونمیر و امانت‌گذار و خواص به وظیفه‌ شریف (!) امانت‌داری سرگرم و مفتخر. این گروه اخیر روش برداشت میلیاردی از بیت‌المال را خوب بلدند و از مجوّزهای لازم در این زمینه برخوردار و در جایگاه امانت‌دار وظیفه‌شان را به نحو مطلوب و در چارچوب قانون انجام می‌دهند. (ادامه دارد)