مجازستان
بنده هنوز متوجه نشدم چرا اون سال آنقدر تو شهر پروانه بود و بعد یهو همش بدبختی و بیچارگی اومد سرمون. راست میگفتن مث سکانس اول فیلم ترسناکا بود. (Aslan)
این همه هزینه میکنید انرژی میذارید گربه و سگ تهیه میکنید، خب یکم خلاق باشید برای اسمش. هعی پیشول، پنبه، موکا، وانیل و از این مزخرفا میذارید. تو دامپزشکی داد بزنی این اسمارو صد تا حیوون برمیگردن میان لیست میزنن. (رَندی)
تو آمریکا قورباغه با دستگاه چمنزنی زخمی شده فرستادنش ۸۰۰ کیلومتر اونورتر بیمارستان قورباغهها. بعد من یه بار با کاتر شصتم قطع شد بابام میگفت تو مخصوصا بریدی نری نون بخری. (زَهراشونَم)
لبخیابون بلال میخوردیم یکی از رفیقامون داشت از درس خوندن و مدرک و مهندسیش تعریف میکرد هیچکس هم گوش نمیکرد و بلال میخوردن، یهو یه پیرمرده از پشت سر اومد گفت کدومتون مهندس بودید؟ رفیقم خندید گفت من حاج اقا، پیرمرده گفت بیا منو رد کن اونور خیابون. (فابریتزیو راوانلی)