علم بدون فلسفه نجاتبخش نیست
جهانگیر ایزدپناه (فعال اجتماعی)گسترش فلسفه علمی را باید مدیون جدایی عرصه دین و فلسفه و پایان چنگاندازی دین بر فلسفه دانست. بحث تضاد یا ضدیت یا مناقشه فلسفه با دین در میان نیست، بلکه تعیین چارچوب و رسالت دین و فلسفه است. دین و فلسفه هر دو بر اخلاق و سعادتمندی بشر نظر دارند. باید قبول کرد که دین بیش از فلسفه قدرت و توانایی بسیج و تحرک و تهییج در راه اهداف والا دارد، اما افسوس و هزار افسوس که به علت عدم درک درست از دین و به خدمت گیری آن در طول تاریخ بسی جنگها و کشتارها و گردن زدنها و تجاوزات به نام دین رقمزده شد. چرایی این قضایا را باید در شرایط جامعه مبعوثان و هم در عدم توانایی سردمداران دینی در درک شرایط متغیر زمان و مکان جستجو کرد. باید این سوال را مطرح کرد که آیا با پیشرفت و توسعه علم، فلسفه قلمرو بررسی خود را از دست خواهد داد؟ باید گفت گرچه فلسفه از علم بهره میگیرد و دارای ارتباط و تأثیرگذاری متقابلیاند، اما وظیفه خطیری را در پیش دارد و به مسائلی پاسخ میدهد که هنوز علم هم نتوانسته است رمز و راز آنها را بگشاید. هر علمی ابتدا از فرضیه شروع میشود و بعد با عمل و تجربه و آزمایش به اثبات میرسد. فلسفه طرح کننده فرضیات و مجهولات است، تعبیر فرضی اموری است که هنوز بهدرستی معلوم نشدهاند. بنا به تعبیر اندیشمندان فلسفی؛ فلسفه پیروزی خود را به دختران خود یعنی علم و آگاهی واگذار کرده است و راه خود را بهسوی مجهولات و سرزمینهای کشف ناشده ادامه میدهد و در این کار اشتهای ملکوتی سیریناپذیری دارد. علم مشاهده نتایج و تحصیل وسایل است اما فلسفه، انتقاد و تنظیم غایات است و چون کثرت وسایل و اسباب و آلات با تعبیر و ترکیب ایدآلها و غایت متناسب نیست، زندگی ما به فعالیت پرسروصدا و جنونآمیز تبدیلشده است. علم بدون فلسفه مجموعه اموری است که نما و ارزش ندارد و نمیتواند ما را از قتل و کشتار محفوظ بدارد و از نومیدی نجات بخشد. علم دانستن است و فلسفه حکمت و خردمندی است.