غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


آسیب‌های گفتمان اصلاح‌طلبی

محمدرضا چمن‌نژادیان- علمای جامعه‌شناسی، هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک، یا تأمین اهدافی حیاتی از طریق اجماع و حرکت جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی را جنبش اجتماعی تعریف کرده‌اند. اندازه جنبش اجتماعی بستگی به تعداد اعضای آن دارد، کوچکی و بزرگی آن‌ها را کمتر از صدنفر تا هزاران یا میلیون‌ها نفر دربرمی‌گیرد. بعضی از جنبش‌ها مانند تحرکات کارگری و مطالبه‌گری صنفی معلمان در چهارچوب قوانین جوامعی شکل می‌گیرند که در آن زندگی می‌کنند و در قالب نهادهای صنفی به شکل مسالمت‌آمیز و بلندمدت در پی اجماع مدنی و تحقق اهداف هستند. ولی برخی جنبش‌های دیگر به‌صورت گروه‌های غیرقانونی خشن یا زیرزمینی فعالیت می‌کنند. ازجمله یکی انواع جنبش‌ها، جنبش دگرگون‌ساز و تحول ساز اساسی در زیرساخت‌ها اجتماعی است؛ همان‌که در اصطلاح جامعه‌شناسی و سیاسی انقلاب نامیده می‌شود و هدف آن دگرگونی فراگیر در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه است. تغییراتی که اغلب با خشونت و درگیری و استفاده از قوای قهریه همراه است. معمولاً این نوع جنبش‌ها منتج به انقلاباتی شده‌اند و ساختارها و حاکمیت سیاسی جوامع را دچار واژگونی یا دگرگونی اساسی و ساختاری کرده‌اند؛ نمونه بارز آن برای ما ایرانیان انقلاب اسلامی است.
جامعه شناسان نوع دیگری از جنبش‌های اجتماعی را مطرح و تعریف کرده‌اند که پروسه محور، کم‌هزینه و طویل‌المدت و به‌دوراز خشونت است.‌ حرکتی که بر پایه اصلاح رفتارهای اجتماعی از درون جوامع و حاکمیت‌ها شکل می‌گیرد. این جنبش‌ها را با توجه به اهداف محدود و در درازمدت اصلاحات یا رفرمیسم نام‌گذاری کرده‌اند که خواهان اصلاح برخی از جنبه‌های عملی در نظام سیاسی و اجتماعی موجود است؛ و نابرابری‌های مدنی، حقوق شهروندی، تحقق کلیت قانون اساسی، عدالت، رفع تبعیض در حقوق و اجرای قوانین در کانون مطالبات و هدف‌گذاری آنان قرار دارد. جنبش‌های دگرگون‌ساز و اصلاح‌طلبانه هر دو خواهان تغییر در سطوح رفتاری جوامع و ساختار حاکمیت‌ها هستند؛ اما تفاوت اصلی جنبش‌های اصلاحی و انقلاب در این است که جنبش اصلاحی فرآیند محور بوده و بر آگاهی‌های اجتماعی تأکید دارد و درازمدت و مسالمت‌آمیز است. ولی انقلاب می‌تواند سریع، فراگیر و در کوتاه‌مدت همراه با خشونت اجتماعی و نظامی باشد. 
جنبش اصلاحی ایرانیان در انقلاب اسلامی به‌نوعی رویکرد اقتباسی از تاریخ معاصر به‌ویژه عصر مشروطه است. ولی از یک‌سو تا کنون مانند دوران مشروطه لوازم آن توسط مدعیان رعایت و عملی نشد؛ و از سوی دیگر حاکمیت و نهادهای قدرتمند نسبت به آن روی خوش ‌نشان ندادند و همواره در استفاده از ظرفیت‌های حداقلی مصرح در قانون اساسی با گارد بسته و سخت مواجه شده است. با توجه به سابقه تاریخی و مقاومت آداب سنتی رایج در جوامع در برابر اثربخشی مدرنیته در نهضت‌های اصلاحی، مشاهده می‌شود که آسیب‌های درونی اصلاح‌طلبان و نگرانی و برخوردهای حاکمیتی نگذاشت، اصلاحات منتظم به نظم راهبردی و راهبری شود؛ در نتیجه تا کنون ناکام مانده است و در روزمرگی جریان دارد؛ زیرا پروسه اصلاحات در درون از ناساماندهی مدنی فراگیر و معنادار پایگاه‌های اجتماعی رنج می‌برد؛ و از سویی توجه برخی کنشگران این پروسه به مزایای قدرت، آن را از انسجام باورمند محروم کرده است. از دلایل اصلی ناکامی‌های درونی  به تجربه‌ی میدانی می‌توان به موارد ذیل اختصاراً اشاره نمود:
- دل‌بستگی‌های خاص مدعیان راهبری اصلاحات به ابزارهای سنتی و تقیدات مذهبی درون حاکمیت علاوه بر قدرت‌طلبی.
  - تعدد راهبران مدنی بدون مانیفست مشترک؛ تفاوت فاحش در بیان  اهداف، ایده‌ها و مواضع ناهمگن بدون تمرکز بر انتخاب رهبری واحد دمکراتیک.
- مبارزه و مقاومت برخی محافل قدرتمند در برابر مظاهر، نمادها و ارزش‌های اصلاح‌طلبانه بدون توجه به حقوق ملت در قانون اساسی و مشارکت حداکثری تشکیلاتی.
- پرهزینه شدن گرایش به گفتمان اصلاحی مانند پرسشگری، پاسخگویی شفاف، استقلال و تفکیک واقعی قوا، احزاب، مشارکت حداکثر، آزادی بیان و قلم... تا عمق جامعه، سازمان‌ها، مشاغل و حتی خانواده‌ها.
اما با تمام موارد نواقص ویرانگر فوق آسیب جدی متوجه تلون درونی و رنگارنگی  گفتمان نحله‌های متکثر اصلاحی بوده است که خواست‌های نانوشته متنوع صفر و صدی داشته‌اند. همیشه به خاطر فقدان شجاعت لازم نخواستند و نتوانستند راهبردهای حداقلی و حداکثری اصلاحی را در قالب رهبری واحد منتخب، دمکراتیک و مسئولیت‌پذیر تعریف و علنی کنند و مقاومت حاکمیت را بهانه سردرگمی خود نشان می‌دهند.
در دیدگاه‌های جامعه‌شناسی، مبهم‌گویی و عدم رهبری دمکراتیک؛ نقض آشکار موازین جنبش اجتماعی و اصلاحی است. تعیین، هدایت شعارها و آرمان‌های راهبردی از ابتدایی‌ترین لوازم هر جنبش اجتماعی است. این آسیب‌های درونی جدی شده، بیانگر ابترماندن و نقض آشکار جنبش اصلاحی از نظر جامعه‌شناسی بوده است. علاوه بر آسیب‌های درونی و بیرونیِ مطرح‌شده، گاهی بیان مبهم اهداف اصلاحی با گفتمان‌های غیر مدنی و غیرمسئولانه و خارج از عرف جنبش اصلاحی مورد سوءاستفاده‌ مخالفان و رقیبان قرار می‌گیرد.
بیشتر تناقضات و تعارضات گفتمانی ناشی از عدم وجود اساسنامه مصوب تشکیلاتی و رهبری واحد دمکراتیک بوده و مبین آنارشیسم گفتمانی است که خود سبب می‌شود تا بهانه به دست مخالفان داده و جنبش را بدون کمترین پیشرفتی پرهزینه کند.
در چنین فضای غیر شفاف و بدون داشتن راهبردهای مشخص و در غیاب رهبری واحد و مسئولیت‌پذیر است که گاهی گفتمان‌های اصلاحی از زبان بیگانگان با آتش‌بیاران داخلی معرکه مصادره به مطلوب شده و حتی بر خلاف میل باطنی اصلاح‌طلبان دلسوز و مغایر با اهداف اصلاحی، منافع و امنیت ملی وانمود می‌شود و هزینه‌های مقابله با آن را برای گروه‌های تندرو و مخالف آن پایین می‌آید.