پای اصولگرایان روی زمینِ سفتِ واقعیت
رضا صادقیان (روزنامهنگار)رضا صادقیان- حضور ابراهیم رئیسی در کارزار کمرمق انتخابات بهعنوان چهرهای که اجماع کلی نیروهای اصولگرا کسب کرده بود و شکلگیری دولت سیزدهم نهتنها اختلافهای درونی طیف اصولگرا را کاهش نداد، بلکه این درگیریها روزبهروز حال و هوای جدیدی را به نمایش میگذارد.در جدیدترین اختلافهای بروز یافته، برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و آنان که قبل از خرداد سال 1400 شرایط دولت آینده را بسیار روشن و وضعیت کشور را قویتر از تمام زمانها برای مردم تصویر میکردند، از طریق توییتر و نامهنگاری از رییس دولت میخواهند معاون اول را به دلیل حاشیهسازی، آشنا نبودن با سیاستگذاریها و ناتوانی در تصمیمات مهم برکنار کند. اختلافها درباره وزارت صنعت، معدن و تجارت و ناتوانی برخی استانداران همچنان محل بحثوجدلهای بسیار میان نیروهای وابسته به اردوگاه اصولگرایان است. به این لیست میتوان استعفای نابهنگام برخی مدیران کل در وزارتخانههای مهم و وزیر کار و رفاه را نیز اضافه کرد.اختلافهای امروز اصولگرایان ریشه در سادهسازیهای فکری آنان درباره شیوههای مدیریت و حکومت کردن ارتباط پیدا میکند. برخی از رفتارهای آنان را در گذشته و امروز مرور کنیم؛ همچنان باور دارند با بازدیدهای میدانی و حضور در صحنه امکان درک شرایط بهتر از همیشه برای مدیران ارشد فراهم خواهد شد، استقبال آنان از نمایندگان، شهردار و... در محلهای بحران حکایت این نگرش است. فرض کنیم چنین شیوهای درست باشد، سؤال اصلی و اساسی در قبال چنین مدعایی چنین است؛ چرا بحران افت شاخص بازار سرمایه، تورم، گرانیهای بیمهار در بازار کالاهای مصرفی، افزایش سرسامآور زمین و مسکن طی یک سال گذشته، مهاجرت کارشناسان و نخبگان به کشورهای خارجی و بیاعتمادی شهروندان نسبت به مدیریت اجرایی کشور و... با اینگونه بازدیدهای میدانی تغییرنیافته و بهبودی حاصل نشده است؟ به نظر میرسد رویه نادرست و تکرار سفرهای استانی دولت نهم و دهم و تصویب مصوبههای پرشمار استانی و غیر اجرایی اکثر این مصوبات در دولت سیزدهم در حال ازسرگیری است.بر اساس برداشتی نادرست و سطحی شمار گستردهای از نیروهای تأثیرگذار اصولگرا گمان میکنند «دشواره»های دیروز و امروز کشور از گذشتههای دور تا زمان حال به دلیل حضور «غربگرایان» در دولت است، افرادی که همیشه علاقه داشتهاند بدون واسطه با آمریکا مذاکره و با تکیه به غرب نیازهای کشور را تأمین کنند. حملههای آنان به دولت اول روحانی بر اساس چنین نگرشی بروز و ظهور مییافت. آنان ظریف را مقصر قلمداد میکردند، به دنبال بایکوت چهرههای علاقهمند به ارتباط با امریکا و غرب در داخل وزارتخانه میگشتند، دائم از حلقه نیویورکیها صحبت میکردند، لیست دوتابعیتیها در داخل دولت دوازدهم را با چنین رویکردی منتشر کردند، برجام را نهتنها فرصت تلقی نکردند بلکه آن را خسارت محض برشماردند و... حال که کار به دست دولت سیزدهم رسیده و همچنان با واقعیت تلخ بازرسیهای آژانس انرژی اتمی، فشارهای بینالمللی، تحریمها، موانع جدی برای فروش نفت ایران در بازارهای بینالمللی، احیای برجام و... روبرو شدهاند با صدای بلند از «بیعرضگی» و «ناتوانی» تمام مدیریتها سخن میگویند.اختلافهای اصولگرایان به دلیل پیشآمد برخی رویدادهای کلان در عرصه سیاست، بیش از امروز خواهد شد. طی ماههای گذشته اکثر نمایندگان مجلس و آنان که در ساختار دولت حضور ندارند، از نقد دولت سابق عبور کردهاند و بهصورت مستقیم بیبرنامه بودن دولت سیزدهم و استفاده از چهرههای بیسابقه را هدف حمله قرار دادهاند. احتمالاً ادامه یافتن این اختلاف با استیضاح برخی از وزیران در آینده نهچندان دور همراه شود. به عبارتی این واکنشها نه برای کسب رضایت شهروندان و رأیدهندگان و پاسخ دادن به مطالبات مردم اتفاق میافتد، بلکه به دلیل کسب و حفظ قدرت در آینده صورت میگیرد.