نقدی بر موزیکویدیوِ «کیمیا» به کارگردانی «سید میثم سجادی»
توهّمِ یک رؤیا
احمدرضا حجارزاده| هر انسانی که بر زمین زندگی میکند، رویایی دارد. انسانِ بدون رؤیا، انسان مُرده است اما اینکه رؤیاهای هرکسی تحقق پیدا بکند یا نکند، بسته به همت اوست و در این شکی نیست. بااینحال، علاوه بر همت و تلاش فردی، جبر جغرافیایی، شرایط محیطی و روند تربیتی و سیر زندگی افراد میتواند در رسیدن یا نرسیدنشان به رؤیاها نقش مهم و تأثیرگذاری ایفا بکند و اگر این عوامل را در عدم تحقق رؤیاها نادیده بگیریم، درواقع به خودمان و دیگران دروغ گفتهایم.
بهتازگی موزیکویدیو «کیمیا» به تهیهکنندگی علی شمس و نویسندگی و کارگردانی میثم سجادی در یکی از نهادهای وابسته به دولت با ایدهی تزریق امید به بانوان نوجوان کشور در رسیدن به رویاهایشان تولید شده است. این موزیکویدیو در سکانس آغازین خود از زبان معلمِ بچهها سفارش میکند گرچه درس خواندن خوب است، ولی لازم نیست همه در دروس ریاضی و فیزیک و شیمی موفق باشند یا پزشک و مهندس بشوند! بلکه میتوان همزمان با تمرکز بر تحصیل، رؤیاهای شخصی را دنبال کرد و به آنها رسید. خب تا اینجای ماجرا ظاهراً مشکلی نیست و میتوان این وعدهی زیبا را باور کرد اما مسئله از جایی آغاز میشود که به خاطر بیاوریم این پیام (بخوانید شعار) برای زنانی صادر میشود که در جامعهی بهشدت مردسالار ایرانی با انواع محدودیتها روبهرو هستند و برای رسیدن به رؤیاهای خود باید به جنگی نابرابر تن بدهند. در جامعهی کنونی ما، پیمودن مسیر رؤیاها برای زنان بسیار دشوارتر (و گاهی ناممکن) به نظر میرسد اما نویسنده و کارگردان با عینک توهّم و خوشبینی، سعی داشته جهانی سراسر امید و سرشار از امکانات و فرصتها را برای بانوان تصویر بکند، ولی کافی است فرد نگاهی کوتاه به دنیای اطراف خود (در کشور ایران) بیندازد تا تمام فرصتها برای او به موانع و تهدیدها بدل بشوند. مخاطب میتواند این محدودیتها را از همان پلان نخست موزیکویدیو ببینید و حس بکند؛ موقعیتی که معلم آنلاین بچهها حتی در منزل شخصی خود با پوشش رسمی و اداری (مانتو و مقنعه) پشتِ سیستم نشسته تا دانشآموزانش را با لحن و لبخندی مهربان به آینده و دسترسی به رؤیاها امیدوار بکند! وجود قوانین عرفی و شرعی اسلامی، ازجمله حجاب حتی در فیلمها و سریالهایی که شخصیتها مثلاً با یکدیگر نسبت خانوادگی و محرمیت دارند و همچنین کاربرد حجاب برای حضور در انواع فعالیتهای اجتماعی و تفریحی (حتا در اوج گرمای تابستان)، نخستین مانع برای انصراف بانوان نوجوان در رسیدن به خواست قلبیشان است. گذشته از این قانون نادرست، جملههای بعدی خانم معلم کاملاً رنگ و بوی شعار و البته دروغ دارند. خانم معلم میگوید «دنیا رو آدمایی ساختن که از بچگی تو سرشون یه رویایی داشتن. برو دنبالِ رویاهات»!
شاید این جمله در مورد کشورهای متمدن دنیا مصداق عینی داشته باشد، ولی باید پرسید آیا در رابطه با ایران نیز چنین چیزی ممکن است؟! اگر با خودمان صادق باشیم، پاسخ منفی است، زیرا با بررسی سابقهی افرادی که امروز در رفاه کامل زندگی میکنند و در سریعترین زمان ممکن به هر رویایی که دارند دست مییابند، میبینیم آنها یا از خانوادهی بانفوذ و وابستهای برخوردارند یا بهواسطهی همکاری با نهادها و ارگانهای دولتی از رانت و پارتی و پول کافی بهرهمندند (حتا اگر سواد و هنر و استعدادی نداشته باشند!) یا در برخی موارد با ترفندهای مجرمانه مانند اختلاس، ریاکاری و دروغ، شرایط زندگی در ایران را برای خود و خانوادهشان به بهشتی دور از تصور تبدیل کردهاند. نمونهها در این رابطه فراوانند و نیاز به نامبردن نیست.
ترانهی ساده و غیرحرفهای «مهدی استخر» بر تصویر موزیکویدیو سرشار از شعارهایی است که مخاطب روشناندیش و واقعبین نمیتواند بهراحتی باور بکند: «صد تا نقشه داری تو سرِت/ صبح به صبح میدویی تا غروب/ فکر کن اما نه با حالِ بد/ فکر کن اما به چیزهای خوب».
درحالیکه مردم ایران در شرایط فعلی به زندگی روزبهروز تن دادهاند و فکرشان مدام درگیر غم نان و افزایش بهای اجناس ضروری و اجارهخانه و دارو و بهداشت و بیماری و مسائلی ازایندست است، بهراستی چگونه میتوانند هر روز صبح با فکرِ خوب دنبال رؤیاهای خود بدوند؟! چنین کاری تنها از کسی برمیآید که شکمش سیر است و خیالش از بابت حساب بانکیاش راحت!
غیرازاین مسئله، نکتهی دیگر در این ویدیو حضور بانوان در میادین ورزشی (بهویژه فوتبال) است که متأسفانه نویسنده و کارگردان بهغلط، تصویری متوهّم و رویایی از فعالیت زنان در عرصهی ورزش ارائه کرده و حتا دخترِ نوجوانی را که به فوتبال علاقهمند است، بدون هیچ مانعی برای رسیدن به رؤیای خود تا اوج پیروزی و قهرمانی در استادیومی پر تماشاگر پیش میبرد، ولی واقعیت جامعهی ما چیز دیگری است. نگاهی بیندازید به آمار زنانی که طی سالهای گذشته از حضور در فعالیتهای ورزشی منع شدند یا توسط پدر و همسرشان مجوز حضور در مسابقههای بینالمللی ورزشی را کسب نکردند و از شرکت در عرصهی جهانی بازماندند. زنان امروز ایران حتا نمیتوانند تماشاگر فوتبال باشند، چه برسد به فوتبالیست بودن! ماجرای خودسوزی «دختر آبی» یا پذیرایی از زنان هوادار فوتبال با گاز اشکآور و کتک و بازداشت را در مشهد به یاد بیاورید، یا افاضات غیر کارشناسی فلان بازیگر مرد سینما که حضور زنان در عرصهی ورزش وزنهبرداری را مانعی برای باروری آنها قلمداد کرد! اینها فقط مُشتی نمونهی خروارند. طبق باور نویسنده و کارگردان این ویدیو، گویا تنها مشکل بانوان برای رسیدن به رؤیای خود حجاب است (که البته اینطور نیست)، زیرا او نشان میدهد دختران نوجوان با شالهای بلند و حجاب کامل (بی آنکه حتا یک تارِ مویشان پیدا باشد)، بهراحتی با لباس ورزشی کاملاً پوشیده دنبال توپِ رؤیاییشان میدوند، بی آنکه بهجایی یا کسی بربخورد و ما هم میتوانیم تماشاگرشان باشیم! با این فرضیه، پس چرا مسابقات ورزشی زنان هرگز از رسانهی ملی کشور پخش نمیشود؟!
از سوی دیگر نگاه بکنید به امنیتی که کارگردان ویدیو از فضای عمومی شهر تصویر کرده؛ دختر نوجوان با دوربین حرفهای عکاسی با خیال راحت در اتوبوس نشسته و عکسها را بررسی میکند! بی آنکه نگران سرقت دوربینش باشد. درحالیکه بسیاری از عکاسان مطبوعاتی و خبری بارها و بارها موردحملهی زورگیرها و سرقت ابزار کارِ گرانقیمتشان واقع شدهاند، یا دختر دیگری که با توپ چهلتکهی فوتبال دنبال اتوبوس میدود تا با این وسیلهی نقلیهی همگانی خود را به تمرینهای ورزشیاش در استادیوم برساند! و در اتوبوس هم توپ را (لابد همچون یک رویا) زیر پای خود حس میکند! بامزه اینکه نویسندهی ویدیو به منطقِ داستانی اثر خود ذرهای توجه نداشته که اصلاً برای تمرین فوتبال در استادیوم، چرا ورزشکار باید توپ را شخصاً از خانهی خود همراه بِبَرد؟! آیا استادیوم یا باشگاه ورزشی موظف نیست توپ و لباس ورزشی در اختیار او بگذارد؟! چنین گافهایی در تیزر موزیکویدیو «کیمیا» کم نیستند. برای مثال نگاه بکنید به دختری که در مسابقهی شیرینیپزی شرکت کرده. وقتی کیک او آماده میشود، چه بچهگانه کیک را بدونِ هیچ سرپوش و محافظی در دست میگیرد تا باز هم با اتوبوس (!) خود را به محل مسابقه برساند. خب هر آدم عاقلی میداند که حمل کیک در چنین شرایطی احتمال آسیبدیدگی دارد! یعنی به عقل کارگردان و عوامل نرسیده که کیک را در یک ظرفِ شیشهای یا جعبهی قنادی قرار بدهند تا در طول مسیر آسیب نبیند و رؤیای بانوی نوجوان بر باد نرود؟! مسخرهتر از این اتفاق، آنکه حتا وقتی کیک خراب میشود و دختر با کمی خلاقیت آن را به شکل دیگری ترمیم و تزیین میکند، باز هم دچار همان اشتباه میشود و کیک را به دست میگیرد و بدون هیچ محافظی خود را به محل برگزاری مسابقه میرساند و لابد این بار خداوند یاورِ اوست که به کیکِ جدید آسیبی نمیرسد تا امیدش ناامید نشود!
موزیکویدیوِ «کیمیا»، متأسفانه کمترین ارزش کیفی و محتوایی ندارد، چون عملاً قصد دارد توهّم یک رویا را به خورد تماشاگرش بدهد؛ رویایی که فقط در فیلمها و سریالهای ایرانی امکانپذیر است و نه در جهانِ واقعی مردمان تیرهروز ایران امروز.