غرب گُزیده - غرب گَزیده
علی خورسندجلالی (فعال فرهنگی)
۱- صفحه اول

۲- سیاست

۳- اقتصاد

۴- جامعه
۵- ویژه شهرستان
۶- فرهنگ و هنر
۷- ورزش
۸- صفحه آخر

2465
جهت اشتراک در روزنامه همدلی ایمیل خود را ثبت فرمائید


پیام‌های سفر غیرمنتظره باقری به روسیه

صلاح‌الدین هرسنی (کارشناس مسائل بین‌الملل)

بعد از یک‌صد روز از ایجاد وقفه و بن‌بست در مسیر مذاکرات وین، سرانجام تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران طبق قالب‌های ادراکی و تحلیلی علی باقری کنی سرپرست تیم مذاکره‌کننده تصمیم به انتقال مکان مذاکره از وین به دوحه گرفت. از همان ابتدا معلوم و مشخص بود که چنین تصمیمی یک خطای فاحش استراتژیک است، چراکه به فرض قبول ظرفیت‌های دوحه در حل مسئله پر مناقشه‌ای چون برجام، قصد و منویات مقامات دوحه یعنی خاندان آل ثانی بر آن بود که منافع متحدانی چون ریاض و ابوظبی و سایر کشورهای عربی و همچنین منافع تل‌آویو را در راستای پیمان ابراهیم و نشست‌های متعاقب آن یعنی نشست نقب، لحاظ و تأمین کنند و از همه مهم‌تر چرا تیم مذاکره‌کننده بر این تصور بود که قطر و خاندان آل ثانی باید بتوانند مذاکرات وین را معطوف به نتیجه کنند؟ واقعیت آن است که حنای قطر در محافل کلاسیک دنیای عرب رنگی ندارد چه رسد به نقش‌یابی واسطه‌ای آن‌هم در حل مسئله پر مناقشه و پروبلماتیکی چون برجام و همین‌که مقامات دوحه بتواند گلیم خود را از طوفان بحران محافل عربی بیرون کشند، خود یک عمل و کنش خارق‌العاده است و با توجه به مجموعه شواهد و نشانگان نیک پیداست که در همین موارد نیز این خاندان یعنی مقامات دوحه ناتوان هستند. در بهترین شرایط قطر را باید در سایه سیاست‌های کلاینتالیسم (حامی پروری) محافل عرب نوچه ریاض و ابوظبی و منامه و حتی تل‌آویو دانست که نه‌تنها با راهبرد موازنه تهدید یا همان سیاست همراه‌سازی مجموعه‌های عبری- عربی چراغ سبز نشان داده است، بلکه بابت حضورش در کشورهای خلیج‌فارس و نقش یابی در محافل کلاسیک دنیای عرب بحث و مناقشه وجود دارد. در نگاه محافل عربی، مقامات دوحه حامی تروریسم و حامی جنبش افراط‌گرا و رادیکال، اخوان‌المسلمین است و حتی شبکه الجزیره را تربیون و پروپاگانادای رسانه‌ای تروریسم منطقه‌ای ساخته است. بحران عربی در سال 2017 و محاصره قطر از طرف دنیای محافل کلاسیک دنیای عرب ریشه در همین کنش‌ها و الگوهای مقامات دوحه دارد. از سوی دیگر بسیار معلوم و مشخص بود که حتی مذاکرات نه در دوحه حتی اگر قرار بر این بود که در (کره ماه) نیز از سر گرفته شود، خواسته‌های حداکثری یعنی امتناع آمریکا در حذف نام سپاه پاسداران از لیست گروه‌های تروریستی واشنگتن و نیز اصرار ایران به خروج نام سپاه از لیست و همچنین خواسته‌های فرا برجامی غرب از تهران یعنی جرح‌وتعدیل رفتارهای منطقه‌ای و برنامه‌های موشکی و در شرایط حاضر نیز تجهیز ایران به سیستم پهبادی به قوت خود باقی است و نه خاندان آل ثانی بلکه اگر (خاویر پرز دکوئیار) هم از آن دنیا بخواهد برای حل این بحران واسطه شود، راه به‌جایی نمی‌برد. تحت این شرایط و بنا به شکست مذاکرات در دوحه، علی باقری کنی در تصمیمی مستعجل و غیرمنتظره به روسیه سفرکرده است. در نگاه نخست این‌گونه به نظر می‌رسد که سفر باقری کنی به جهت گره‌گشایی از کارشکنی و مانع‌تراشی مسکو در احیای برجام در سلسله مذاکرات مرحله پیشین بوده است، چراکه درخواست و مطالبه دقیقه نودی مقامات مسکو بابت تضمین کتبی از واشنگتن بابت عدم شمول تحریم مسکو در رابطه با ایران و مشخصاً برجام از سوی غرب بر سر بحران اوکراین، دلیل تعلل، تعلیق، تأخر و عقیم شدن احیای برجام بوده است. در سطحی دیگر سفر باقری کنی به مسکو حامل این پیام است که برجام بدون نقش مسکو به‌عنوان ضلع غیراروپایی برجام قابل‌بازسازی، ترمیم و احیا نیست و شاید مسکو در بازسازی و احیای برجام بازیگر تعیین‌کننده و فعال مایشا در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های دستگاه دیپلماسی در ایران باشد. البته اعتقاد به نقش روسیه در مناسبات منطقه‌ای به‌ویژه در تعیین و اولویت (سیاست میدان) بر (اخلاق راهبردی و دیپلماتیک) موضوعی است که قویاً و صریح در فایل منتشرشده دکتر ظریف یا همان (ظریف گیت) به آن اشاره‌شده است. در شرایط حاضر نیز به نظر می‌رسد که برجام همچنان در گروگان مقامات کرملین قرار دارد و آن‌ها هستند که تعیین می‌کنند ایران باید چه موضعی را در مذاکرات مرحله بعد اتخاذ کند. به‌ویژه آنکه مقامات کرملین به‌ویژه ولادیمیر پوتین تلاش دارد که با نگاه ابزاری در قبال برجام، مذاکرات وین را وجه‌المصالحه بحران اوکراین با غرب به‌ویژه در قبال تحریم‌های فزاینده غرب کند و به‌نوعی با بازی کردن کارت ایران از غرب بابت تحریم بر سر بحران اوکراین امتیاز بگیرد. حال و نظر به آنکه رابطه مسکو با تهران یک رابطه ابزاری و فرصت‌طلبانه است و رابطه تهران با مسکو نه راهبردی بلکه یک رابطه راهکنشی است و در بهترین شرایط رابطه آن‌ها با ما مبتنی بر صلح سرد است، بهتر آن است که مقامات تصمیم‌ساز و تصمیم گیر دستگاه دیپلماسی منافع ملی را قربانی نگاه ابزاری بازیگران فرصت‌طلبی چون دوحه و مسکو نسازند و مذاکره مستقیم با آمریکا را برای احیای برجام در دستور کار قرار دهند. فراموش نکنیم که تحمیل هزینه ارتباط با مسکو و سیاست نگاه به شرق برای ما کمتر از هزینه تخاصم و تنش با غرب به‌ویژه واشنگتن نبوده و نیست و روسیه هیچ‎گاه و بیشتر در راستای اصل واقع‌گرایی در سیاست و روابط خارجی و تلاش برای کسب پرستیژ و تأمین منافع ملی مایل نیست منافع خود را قربانی منافع ما کند و قطعاً در ارتباط با ما منافع خود را با دیگر بازیگران در نظر می‌گیرد، زیرا اصل واقع‌گرایی و تلاش برای تأمین منافع ملی مقامات مسکو را به این باور رسانده که دوستی و دشمنی‌ها در یک ساختار معطوف به آنارشیک و پارادایم هابزی ناپایدار است و قطعاً در چنین ساختاری، دولت‌ها فاقد دوستان و دشمنان دائمی هستند.