خوش استقبال و بد بدرقه در ورزش
علی بدیع (کارشناس ورزش و رسانه)سالهاست که در محافل مختلف از خوش استقبال بودن و بد بدرقه کردن ورزشی ها سخن گفته می شود، ولی واقعا این حرف تا چه میزان صحت دارد و اینکه چه عواملی در آن دخیل بوده که ورزشی ها مصداق ان شده اند، مبحثی است که این یادداشت به اختصار به ان خواهد پرداخت.
در گذشته که هنوز ورزشهای نوین راهی به ایران پیدا نکرده بودند و جامعه بافت و تفکر سنتی داشت عیاران و پهلوانان در شهر و برزن اعتبار و جایگاه خاصی داشتند، این پهلوانان که از لحاظ جسمانی و روحانی پرورش یافته مکتب زورخانهها بودند، به خاطر مرام و مسلک مردمی، مریدان بسیاری داشته و مورد اعتماد عامه مردم دیارشان بوده و در امور اجتماعی پیش قدم بودند. اما با ورود ورزشهای نوین و توسعه و گسترش آنها و تغییر بافت اجتماعی و فرهنگی کشور، شرایط فوق تغییر کرد و پهلوانان سبک سنتی بسیار محدود شدند؛ همین شرایط جدید و توجه عامه مردم به ورزش عاملی شد که خیلی از غیر ورزشی ها در ارکان ورزش کشور قرار گیرند، از سالهای قبل انقلاب، از نظامیان گرفته تا سیاسیون و ... که هیچ نقطه اشتراکی با ورزش نداشتند، تصمیم ساز و تصمیم گیرنده و سیاست گذار ورزش شدند. بر همین اساس وقتی وارد ورزش می شدند، جامعه ورزش ناگزیر از دفع آنها، استقبال شایانی از آنها می کرد ولی در زمان رفتنشان از ان مجموعه به هر دلیل، به خاطر ضعف کاری و تخصصی و همچنین عدم کارایی در ورزش هیچ گونه بدرقه ای از آنها نمی شد و هنوز هم تا حدود زیادی اینچنین است. البته این امر به هیچ وجه مطلق نبوده و نیست و بودند و هستند افراد غیر ورزشی که حضورشان در مدیریتهای ورزشی، سرآغاز تحولات مثبت و طولانی مدت به نفع جامعه ورزش بوده و هست و جامعه ورزش هم همیشه قدردان آنان خواهد بود، ولی جدا از این مسئله که تا حدود بسیاری عامل این مطلب بود، متاسفانه این مسئله در مورد خود ورزشی ها خصوصا در سالهای اخیر مصادیق بسیاری پیدا کرد! مثلا در بعضی از فدراسیون ها، روسایی که خود ورزشی بوده و ادعای مرام و مسلک ورزشی هم داشتند، زمانی که به فلان مدیر، مشاور، مربی یا اسپانسر نیاز دارند، چنان فرش قرمز پهن کرده و استقبال میکنند ولی به محض برطرف شدن خواسته و استفاده از اطلاعات و تجربیات ان افراد، چنان با بی مهری و بدون تکریم و خداحافظی، قطع همکاری میکنند که درود و خدا بیامرزی برای همان غیر ورزشی ها درمیآورند که مصداق بارز آن در این روزها، فدراسیون ورزشهای همگانی است که نماد توسعه و گسترش ورزشهای عمومی در کشور است و مورد دیگر هم زمانی است که رئیس ورزشی جدیدی برای فدراسیونی انتخاب یا انتصاب می شود و آن شخص به تصور آنکه مدیران و مشاوران ورزشی فدراسیون، نیروهای رئیس قبلی هستند، چنان رفتار سرد و خارج از عرف ورزشی با آن ورزشی ها میکند که جای بسی تعجب و تاسف است و صد رحمت به همان غیر ورزشی ها! جدیدترین نمونه آن متاسفانه فدراسیون به اصطلاح دانشگاهی بسکتبال است که حتی از برگزاری یک جلسه ساده تودیع از مربیان و مدیران و مشاورین قبلی هم خودداری کرد! واقعیت امر این است که احترام و تکریم پیشکسوت و کسانی که به انحای مختلف زحمت کشیدهاند جزو لاینفک ورزش است و برای عیاران و پهلوانان این مسئله یک اصل بوده و حتی در کشورهایی که ما تصور می کنیم اخلاق ورزشی حاکم نیست، دقیقا برعکس است و احترام و تکریم ورزشی های سابق بسیار مورد توجه است. امید که این مسائل مدنظر روسای فدراسیونها و خصوصا مسئولین ارشد ورزش قرار گیرد و تکریم و احترام پیشکسوتان و زحمتکشان را در زمان حیات آنها فراموش نکنیم و بدانیم این چرخه همیشه روی یک پاشنه نخواهد چرخید و خود را برای یک بار هم شده جای قدیمیها بگذاریم که ما هم روزی خواستار این تکریم از سوی جوانترها خواهیم بود و قطعا هرچه اخلاق را از دل ورزش کمرنگتر کنیم همه ما ورزشی ها ضربه خواهیم خورد و باشد روزی که فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی با تفکر پهلوانی و مردم داری دوباره در ورزش کشورمان خودنمایی کند.